نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
وجود سیستمها و پدیدههای پیچیده، شرط لازم مطالعۀ میان رشتهای[1] است (نیوول[2]، 2001). مطالعۀ روند تحولات زندگی بشر حاکی از جریان فزاینده «پیچیدگی»[3] در عرصههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و علمی و فناوری است. افزایش عناصر و مولفههای دخیل در پدیدهها و افزایش روابط آنها با یکدیگر از یک سو، و اثرات تعاملی سازوکارهای حاکم بر نهادها و ساختارهای جوامع انسانی از سوی دیگر، ضرورت پرداختن به «پیچیده» و «پیچیدگی» را بیش از پیش نمایان ساخته است. در این میان رویکرد میان رشتهای در طراحی و توسعۀ برنامههای آموزشی و درسی دانشگاهی، از جمله بارزترین نمود و تجلی تحولات مفهومی در این عرصه بشمار میآید. همکاری «میان رشتهای» از آن رو لازم است که مسائل چندوجهی پیچیدهتر از آن هستند که به شکل مناسبی به وسیلۀ دانش موضوعی یک «رشته» خاص مورد تحلیل قرار گیرند (کلاین[4]،2010ص181). گرچه توسعۀ برنامههای میان رشتهای از منظر پیچیدگی سیستمهای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است (نیوول، 2001) اما، توسعۀ این برنامهها از جنبۀ پیچیدگی سیستم دانشگاهی مغفول مانده و سوالهایی نظیر؛ آیا میان رشتگی در تمام دانشگاهها قابل شکلگیری است؟، آیا دانشگاه پیچیده را میتوان به صورت رشتهای اداره کرد؟، رابطۀ بین میان رشتگی و سیستمهای دانشگاهی پیچیده چگونه است؟ و سوالهای دیگری از این قبیل بیپاسخ مانده است. به نظر میرسد در ایران، نظام دانشگاهی به دلیل عدم اشاعۀ فرهنگ و تفکر میان رشتهای و در نتیجۀ عقیم ماندن فرهنگ سازمانی برای بهرهگیری از مدلهای توسعۀ میان رشتگی، چندان حظ و بهرهای از تجربیات سایر ملل نبرده است. این در حالی است که نه تنها مباحث نظری و استدلالهای مبتنی بر آن و اقتضائات «مسئلههای اجتماعی و معرفتی» از ضرورت توسعۀ میانرشتهایها دفاع میکند، بلکه اسناد بالادستی جمهوری اسلامی نظیر؛ نقشۀ جامع علمی کشور (1390)، بند «د» ماده 49 قانون برنامۀ چهارم توسعه(1382)، و بند «ب» ماده 15 قانون برنامۀ پنجم توسعه (1390) نیز، به طور آشکار بر توسعۀ مطالعات و آموزشهای میان رشتهای تاکید دارند و استفاده از رویکرد میانرشتهای را الزامی میشمارند. با توجه به مطالب یاد شده، توسعۀ میانرشتگی در نظام دانشگاهی، مستلزم شناخت ابعاد سیستم دانشگاه، شناخت نحوۀ عمل میانرشتگی و شناسایی عوامل موثر بر توسعه این برنامهها در نظام دانشگاهی است. لذا، این پژوهش با هدف بررسی نحوۀ توسعۀ برنامههای میان رشتهای در دانشگاه (به مثابه یک سیستم پیچیده)، به انجام رسیده و در پی پاسخگویی به این سوال ویژه بوده است که؛ عوامل موثر بر توسعۀ برنامههای میانرشتهای از منظر کارکردها و ساختارهای سیستم پیچیدۀ دانشگاهی کدامند؟
مبانی نظری
میانرشتگی[5] در قرن بیست و یکم به واژهای فراگیر برای تغییر مبدل شده است (کلاین، 2008). تلقی دانش به مثابۀ یک نهاد و یا یک ساختار خطی، جای خود را به اصطلاحاتی چون شبکه و تارهای مشبک درهم تنیده داده است. تصورات مربوط به برنامۀ درسی نیز به همین منوال دچار تغییر شده و تفرق و قطعه قطعه شدگی جای خود را به تلفیق، ارتباط، پیوند و خوشهبندی داده است (کلاین،2010). «متنوع و پیچیده شدن حرف در محیطهای بیرون دانشگاه، آشکار شدن پیچیدگی پدیدههای اجتماعی، انسانی، عینی و... نشان میدهد که پدیدههای امروزی با رشتههای مجزا، درک شدنی نیست و دانشگاه با شیوه سنتی (یعنی دانشگاهی که برحسب دانشکده، گروه و رشتههای خاص طراحی شده باشد)، ناسازگار است» (یمنی، 1382، ص چهارده). به عقیده ادگار مورن[6](1379) روششناسی رشتهای نوعی تاریک اندیشی فزاینده را تولید میکند. چون دیگر پیوندی میان عنصرهای گسستۀ دانش وجود ندارد و دیگر ثبت آنها و تامل روی آنها امکانپذیر نیست. به نظر میرسد عصر جدید نیازمند آن است که از طریق آمیزش و بازسازماندهی دانشهای رشتهای، به دانشنوین و حوزههای معرفتی جدید دست یافته که پاسخگوی نیازهای معرفتی بشر باشد. در عین حال، فلسفۀ پیدایش و گسترش میان رشتهایها را میتوان در چهار انگیزۀ اصلی زیر تلخیص کرد (اشتاین[7]، 2008): الف) نیاز به درک پیچیدگیهای ذاتی طبیعت و جامعه، ب) پاسخگویی به نیازهای معرفتی بشر، ج) ضرورت رفع نیازها و مسائل اجتماعی امروز، د) نیاز به ایجاد بینشهای انقلابی و خلاق در علوم. همانطور که کلاین و نیوول (1997ص25) اشاره میکنند؛ به لحاظ مفهوم شناختی، اجرایی و سیاسی، دانشگاهها درباره میانرشتگی توافق ندارند. میان رشتگی مفهومی «مبهم» و عملی«پیچیده» است. واژۀ «اینتردیسیپلینری»، شامل دو بخش است: «اینتر» و «دیسیپلینری». پیشوند «اینتر» به معنای؛ بین، میان، در وسطترین، یا منتج شده از دو یا بیشتر است. و «دیسیپلینری» به معنای مربوط بودن به یک تخصص یا حوزۀ مطالعاتی خاص است. بنابراین نقطۀ شروع برای تعریف واژۀ «میان رشتهای» عبارت از «در بین دو حوزۀ مطالعاتی یا بیشتر» است (استمبر[8]1991 ص4، به نقل از رپکو[9]، 2008ص7).
کلاین و نیوول (1997ص393) میان رشتگی را «فرایند پاسخ دهی به سوالات و حل مسئله و یا بررسی یک موضوع که گستردهتر از آن است که بتوان با استفاده از یک رشته و یا تخصص، بدان پرداخت» دانسته و بر این عقیدهاند که؛ «مطالعات میان رشتهای مبتنی بر چشماندازهای «رشته»ای است و ادراکات آنها را با مبنا نهادن یک چشم انداز جامعتر منسجم میسازد». جو مورن (1387ص21) میان رشتگی را در گستردهترین معنای ممکن، برای دلالت بر هر صورت از گفتگو یا تعامل میان دو رشته یا بیشتر به کار میبرد. و آکادمی ملی آمریکا[10]، (2005ص39)، مطالعات میان رشتهای را اینچنین تعریف میکند؛ «تلفیق محتوا، دادهها، روشها و ابزارها، مفاهیم و تئوریهای مربوط به دو یا چند رشتۀ علمی یا مجموعهای از دانشهای تخصصی به منظور ارتقای فهم اساسی، پاسخ به پرسشهای پیچیده و حل مسائلی که آنقدر گسترده یا پیچیدهاند که حل آنها از عهده یک رویکرد واحد خارج است». و بالاخره از نظر زوستاک (2003)، «میان رشتگی عبارت است از گشودگی بر روی اعمال همه نظریهها و همه روشها، در قبال هر مجموعهای از پدیدهها».
نیوول (2007 به نقل از آراسته، 1388) تعاریف مختلف ارائه شده برای برنامههای میان رشتهای را این چنین خلاصه میکند: 1- برنامه میان رشتهای توجهی خاص و بنیادین به موضوعات و مسائل دارد، 2- کانون برنامههای میان رشتهای فراتر از بینشی خاص است، 3- یکی از ویژگیهای متمایز میان رشتهایها گستردگی و پیچیده بودن آنهاست، 4- میان رشتهایها حوزهای کلی با فرایندها و روشهای تعیین شده هستند، 5- میان رشتهایها به طور آشکار، بر رشتههای مختلف مبتنی هستند، و 6- میان رشتهایها ترکیبی هستند.
صاحبنظران (زوستاک، 2000؛ نیوول، 2001؛ کلاین،2004؛ ادگار مورن، 1379 و 1387و...) میان رشتگی را در چارچوب نظریهها و ساختهای نظری مختلفی بازنمایی کردهاند. در این میان؛ «نظریه سیستمهای پیچیده»[11]، و «نظریه پیچیدگی»[12] که بطور اعم با آموزش عالی و نظام دانشگاهی و بویژه با مبانی معرفتی و نظری میان رشتگی ارتباط وثیقتری دارند قابل توجه است. «تحلیل[تفکر] سیستمی یکی از گرایشهای روششناسی در علوم جدید است که در اوایل سدۀ بیستم برای یافتن راه گریزی از بحران در شناخت علمی بوجود آمده است» (بلاوبرگ، آی وی و همکاران،1363 ص20). سیستم پیچیده، عبارت است از «عناصر و اجزای بهم پیوستهای که الگوی رفتاری منحصر به فردی از خود نشان میدهد، به گونهای که الگوی مورد نظر از اجزاء و عناصر آن به صورت منفرد ساخته نیست. سیستمهای پیچیده نسبت به شرایط اولیه یا آشفتگیهایی حتی کوچک، حساس هستند و در آن تعداد متغیرها و مولفههای واکنشی زیاد است» (نیوول، 2001). از دیدگاه غیر کمی، پیچیدگی را کیفیت و یا خاصیتی برای سیستم تلقی میکنند که در اثر تلفیق چهار عامل ذیل به وجود میآید؛ 1- تعداد عناصر تشکیل دهندۀ سیستم، 2- ویژگیهای هر یک از عناصر، 3- میزان و نحوه تعامل عناصر مختلف سیستم، و 4- درجۀ نظام یافتگی ذاتی سیستم (دوروسنی و بیشون،1370).
الگوی رفتاری در سیستمهای پیچیدۀ ثابت، خطی، پیش بینی پذیر و قطعی نیست. یکی از تفاوتهای اصلی بین روابط غیر خطی و خطی میان زیر سیستمها این است که روابط غیر خطی، روابطی پیشبینی ناپذیر و غیر قطعی هستند. این امر همواره میتواند برای مدیریت سیستمهای اجتماعی چالش برانگیز باشد. ضمن اینکه موفقیت و ارتقاء سطح آنها نیز در همین اصل رمز آلود نهفته است (نیوول،2001). همانطور که قبلا ذکر شد، در «تفکر میان رشتهای» همکاری میان رشتهای از آن رو لازم است که «این مسائل پیچیدهتر از آن هستند که به شکل مناسبی به وسیلۀ دانش موضوعی یک رشتۀ خاص مورد تحلیل قرار گیرند. لذا میان رشتگی را تنها با وجود یک سیستم پیچیده میتوان توجیه کرد. چنانچه رفتار، محصول یک سیستم یا سیستم پیچیده نباشد، نیازی به مطالعه میان رشتهای نیست (نیوول،2001). در واقع هدفنهایی مطالعات میان رشتهای، «فهم بخشی از جهان است که بوسیلۀ یک سیستم پیچیدۀ خاص مدل سازی شده است». مطالعۀ میان رشتهای باید متوجه سیستمهای پیچیده خاص و رفتار آن باشد. میان رشتهای پژوهان (نیوول،2001؛ رپکو،2008؛ زوستاک،2009) بر این باورند که اگر مطالعۀ میان رشتهای برای ارائۀ فهمی هر چه جامعتر مبتنی بر چشماندازهای بیش از یک رشته باشد، آنگاه باید روابط غیر خطی بیشتری را میان تعداد بیشتری از متغیرهای مرتبط با یکدیگر در برگیرد. بطور کلی، این مجموعه بزرگ متغیرها و روابط را به شکل مناسبی به منزلۀ یک سیستم پیچیده میتوان در نظر گرفت.
نظریهپردازان (کلاین، 2004؛ بارنت[13]، 2011؛ مکینن و دیگران[14]، 2010) همزمانی بسط میان رشتگی و نظریۀ پیچیدگی در ساختارهای اجتماعی دانش را عامل مهمی برای گسترش میان رشتگی میدانند. در نتیجۀ نسبت و پیوند بین نظریۀ پیچیدگی و میان رشتگی در ابعاد مختلف مورد بررسی و تامل قرار گرفته است. به عقیدۀ نیوول (2001)، مطالعات میان رشتهای بر شکلی از پیچیدگی متمرکز است که هم از لحاظ ساختاری پیچیده است و هم از لحاظ رفتاری. و براساس نوعی از پیچیدگی که مبتنی است بر روابط غیرخطی میان گروه کثیری از اجزاء و همچنین تأثیرات اجزاء و روابط سیستم بر الگوی کلی رفتار در آن بنا شده است.
دانشگاه به مثابه سیستم پیچیده
دانشگاه سیستمی با ویژگیهای خاص است (یمنی،1382ص128). مفهومپردازی در خصوص سیستم پیچیدۀ دانشگاهی و ارتباط آن با میان رشتگی منوط به آشنایی با این ویژگیها و مفاهیم پایهای آن است. از نظر دوران[15](1376)، مفاهیمی همچون؛ 1- عناصر تشکیل دهنده، 2- تعامل، 3- تغییر و تحول، 4- پیچیدگی، 5- کلیت و 6- سازمان یافتگی را میتوان جزء مفاهیم اساسی سیستم دانشگاه برشمرد.
«عناصر» تشکیلدهندۀ سیستم دانشگاه چندان ساده و آشکار نیستند، از نظر بیرن بائوم (1383ص33) سیستم دانشگاه دارای دو زیر سیستم شامل؛ الف) زیرسیستم تخصصی و ب) زیر سیستم مدیریتی و اجرایی است. زیر سیستم تخصصی، شامل عناصری از سیستم است که دروندادها را به برونداد تبدیل میکنند. از سوی دیگر مبنای وجودی سیستم دانشگاه، روابط «تعاملی» بین اجزاء و عناصر تشکیل دهندۀ آنست. عناصر و فرایندهای موجود در دانشگاه را نمیتوان مجموعهای ثابت درنظر گرفت. تغییر در وضعیت درونی دانشگاه نظیر؛ افزایش رشتهها، افزایش شهریهها، تغییر در مدیریت، ساختار، گزینش اساتید و... و همچنین تغییرات و تحولات محیطی، سیستم دانشگاه را همواره در معرض تحولات وسیعی قرار میدهد. پویایی سیستم دانشگاه به وسعت و تنوع ارتباطهای درونی آن بستگی دارد. در سیستم دانشگاه ارتباط میان محیط و زیر سیستمهای سازمانی و میان خود زیر سیستمها بسیار پیچیده است. بر مبنای ارتباطهای تعاملی، وضعیتی در سیستم بوجود میآید که به عنوان پیچیدگی سیستم از آن یاد میکنند. پیچیدگی سیستم دانشگاه به تعداد عناصر (دانشجو، استاد، اطلاعات، تجهیزات و...) و نحوههای مختلف ارتباط بین آنها بستگی دارد. از نظر یمنی (1388ص43)، ابعاد پیچیدگی سازمان دانشگاه را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود؛ 1- دانشگاه روابط متعددی با محیط خود دارد؛ 2- دانشگاه میباید به نیازهای متنوعی پاسخ گوید؛ 3- دانشگاه از انواع مختلف منابع (انسانی، مالی، کالبدی ...) به میزان مختلفی بهره میبرد و این بهرهگیری بطور دقیق قابل شناسایی نیست؛ 4- کارکردهای دانشگاه محصولات متنوعی را بوجود میآورد؛ 5- دانشگاه ساختارهای سازمانی مختلفی را توسعه میدهد و تصمیمات مختلف که گاه مبهم و گاه بیثبات هم هستند در آن گرفته میشود؛ 6- هر موسسه دانشگاهی به مانند یک نهاد ویژه، اصیل، خاص و بیهمتا است. در کنار تعامل و پیچیدگی سیستم دانشگاهی دارای «کلیت» در رفتارهاست. آنچه کل را میسازد، دو مفهوم تعامل و پیچیدگی است (یمنی،1382ص130). درواقع کلیت در سیستم دانشگاه به این معنی است که همواره کل اجزاء سیستم دانشگاه بیش از مجموعۀ اجزاء آن و نوع رفتارها و مناسباتی است که بین اجزاء و عناصر وجود دارد. لذا هرگونه تحلیل از دانشگاه باید با توجه به این کلیت آن انجام گیرد تا از اعتبار علمی لازم برخوردار باشد. مفاهیم ارتباط تعاملی، پیچیدگی و کلیت مانع از این نیست که دانشگاه از «سازمان یافتگی» برخوردار باشد. دانشگاهها به مثابه سیستمهای باز برای بقاء و حفظ پویایی خود به تغییر و سازماندهی نیازمندند. این سازماندهی با ایجاد تغییرات مناسب در ابعاد ساختاری و کارکردی دانشگاه امکانپذیر است.
تبیین ساختاری و کارکردی سیستم دانشگاه
بر اساس نظریۀ سیستمهای پیچیده هر سیستم را از دو بعد میتوان تجزیه و تحلیل کرد. بعد اول، به کارکرد[16] [رفتار] و فعالیت هر سیستم مربوط میشود و بعد دوم، به وضع ساختاری[17] سیستم مربوط میشود. از نظر دوروسنی و بیشون (1376ص26) روشن ساختن «طرز کار» (کارکرد) یک سیستم، یعنی یافتن پدیدارهایی [تغییراتی] که در آن سیستم، در «زمان» بوجود میآیند. یا زنجیرۀ تغییراتی است که در یک یا چند ویژگی ساختاری سیستم صورت میپذیرد. لذا، بررسی «سازمان سیستم در زمان»، که؛ جریانهای انرژی، مواد و اطلاعات یا عواملی که میان ذخایر سیستم در گردشاند، مراکز تصمیمگیری (دریچهها)، فاصله (فرصتهای) زمانی، و حلقههای بازخورد را در بر میگیرد، وضعیت کارکردی سیستم را نمایان میسازد (دوروسنی و بیشون، 1376ص26). تبیین کارکردی، عناصر مختلف دانشگاه را بر حسب پیامدهایی که برای سیستم کلان دانشگاه یا نظام آموزش عالی دارند، تبیین میکند. مثلا اگر سوال شود؛ چرا به دانشگاهها فقط دو سال بابت هر دانشجوی کارشناسی ارشد هزینه سرانه پرداخت میشود، ممکن است پاسخ این باشد که این کار امکان جذب دانشجویان بیشتر را فراهم میکند و لذا رشد پوشش جمعیت دانشجویی را بیشتر میکند. این یک تلاش برای تبیین کارکردی است که کاهش دوره تحصیل دانشجویان را بر حسب کارکردی که این امر برای یک نیاز اجتماعی (رشد جمعیت دانشجویی) دارد تبیین مینماید. از نظر لیتل (1373 ص152)، «تبیین کارکردی هر پدیده، تبیینی است که تبیین شونده را در دل سیستمی متفاعل مینشاند که خود در حال تعادلی دینامیک یا تحولی کنترل شده است و حضور هر جنبه یا عنصر را بر حسب اثر سودمندی که برای کل سیستم دارد تبیین میکند» [هم سوژه و هم ابژه است]. در واقع تبیین شوندهها انگشت بر کارکردی مینهند که در دل سیستمی بزرگتر در حال انجام است و فایدهای را که آنها به کارکرد روان آن سیستم میرسانند، نشان میدهد. لذا، تبیین شونده را بر حسب پیامدهای سودمندی که برای کل سیستم دارد تبیین میکند.
از سوی دیگر، تعیین وضعیت ساختاری یک سیستم، یعنی تعیین نحوۀ قرار گرفتن اجزاء و عوامل آن در «مکان»، که؛ حدود سیستم، عوامل سازندۀ سیستم (عناصر)، ذخایر (مخازن)، و شبکه ارتباطات را در بر میگیرد. شناسایی «ساختار» سیستم مورد بررسی به عنوان یک چیز ثابت که چارچوب آن موضوع را تشکیل میدهد مد نظر قرار میگیرد. تبیین ساختاری، عناصر مختلف دانشگاه را برحسب پیامدهای پیشبینیپذیر وضعیت ساختاری دانشگاه تبیین میکند. مثلا چنانچه سوال شود؛ چرا امکان جذب دانش آموختگان برنامههای میان رشتهای در بازار ایران کم است، ممکن است پاسخ این باشد که این به دلیل انطباق ساختار اشتغال با «رشته»ها است. این یک تلاش برای تبیین ساختاری است که تلازم میان عدم جذب دانش آموختگان «میان رشتهایها» را پیامد ساختار «متمرکز» و «رشته محور» بازار کار میشمارد. تبیین ساختاری خود به دو الگوی تبیینی تقسیم میشود (لیتل، 1373ص145)؛ الف) الگوی اول گونهای از تبیین علی است که ساختارهای موجود را علت اصلی وضعیت موجود سیستم میداند، ب) الگوی دوم اساسا، احتیاج تبیین به رابطۀ علی را منکر شده و در عوض، شئوون مختلف سیستم را طوری تبیین میکند که نشان میدهد آن شئوون چگونه با ساختارهای انتزاعی زیرین[18] جفت میشوند. ساختارها دارای ویژگیهایی به این شرحاند؛ 1- خصیصهای از سیستم است که در طول مدتی طولانی پایدار میماند، 2- خصوصیات و ویژگیهای ساختار استقلال بسیار زیادی از افرادی دارد که در آن ساختار واجد سمتی هستند و 3- ساختار بر آزادی افراد درون آن قیودی مینهد.
از نظر رضائیان (1376ص68)، اگر در تجزیه و تحلیل، کل سیستم را مد نظر قرار دهیم ماهیت این تجزیه و تحلیل «ساختاری» است. اما وقتی توجه ما به عملیاتی است که سیستم را شکل میدهد و در واقع این سوال مطرح است که «ورودیها، فرایندها و بازخوردهای سیستم چه میکنند؟» و عناصر سیستم را به صورت منفرد در نظر میگیریم، چنین تجزیه و تحلیلی ماهیت کارکردی دارد. ممکن است این سوال برای تحلیل گر مطرح شود که «آیا کارکرد (یا رفتار) سیستم، تحت تاثیر ساختار آن قرار دارد؟»، در پاسخ باید گفت که نظریه پردازان سیستمی (آکف، 1971، به نقل از رضائیان،1376ص68) بر این باورند که «ساختار سیستم بر رفتار آن اثر دارد». ولی این امر از اهمیت و مطلوبیت تجزیه و تحلیل کارکردی نمیکاهد. در واقع بعد از شناخت سیستم و «ساختار» آن، این پرسش مطرح میشود که «سیستم برای چیست؟» یا «قرار است چه کاری انجام دهد؟» و «چگونه باید آن کار را انجام دهد؟». ذکر این نکته حایز اهمیت است که تبیین کارکردی مبتنی بر تبیین علی است و به دنبال تثبیت ربط خادم و مخدوم است. و تبیین ساختاری گاهی در فرم[19] (ترکیب یا تصویر) نوعی تبیین علی خود را نمایان میسازد که زمام علیت را به دست اوصاف ساختاری دانشگاه میسپارد [رویکرد مدیریتی][20].
چارچوب پژوهش
با توجه به مبانی نظری پژوهش میتوان چنین اظهار نمود که؛ برای توسعۀ برنامههای میان رشتهای در سیستم دانشگاه، بایستی ابتدا سیستم دانشگاه را مجموعه ای از عوامل ابعاد ساختاری و کارکردی متعامل پویا در نظر گرفت و بررسی نمود که؛ عوامل سیستم موجود دانشگاه تا چه میزان برای توسعۀ این نوع برنامهها مناسب است. شکل1 نمایانگر چارچوب مطالعه در پژوهش حاضر است. با توجه به این شکل برای توسعۀ برنامههای میان رشتهای حضور عوامل کارکردی و ساختاری و ترکیب مناسبی از این عوامل ضروری است. بر اساس مبانی نظری پژوهش و آموزههای نظریه سیستمهای پیچیده؛ همواره عوامل ساختاری محیط بر عوامل کارکردی بوده و عوامل کارکردی تحت تاثیر عوامل ساختاری قرار میگیرند. بر اساس رویکرد مکاتب ساختارگرایی کارکردی، معمولا ابتدا عوامل ساختاری مناسب سیستم دانشگاه برای توسعه برنامههای میان رشتهای مورد شناسایی قرار میگیرد و سپس مشخص میشود که این عوامل ساختاری چگونه بر رفتار سیستم دانشگاه (عوامل کارکردی) اثر میگذارد و سیستم دانشگاه در این قبال چه رفتاری از خود بروز میدهد. در مجموع ترکیبی از عوامل ساختاری و کارکردی مورد نظر میتواند به بروز و ظهور برنامههای میان رشتهای کمک نماید.
شکل1- چارچوب توسعۀ برنامههای میان رشتهای در سیستم دانشگاهی
روششناسی
این پژوهش از نوع کیفی و در آن از روش «گروه کانونی»[21] استفاده شده است. گروه کانونی روشی برای تبادل افکار و مذاکره است که طبق یک برنامهریزی دقیق طراحی میشود تا ادراکات و بینش مصاحبه شوندگان را در محیطی به دور از تهدید و فشار بسنجد (کروگر،[22]1994). با استفاده از این روش پژوهشگر میتواند نظر (ذهنیت) مشترک افراد را نسبت به «پدیده» مورد بررسی نمایان کند (دریچسلین،[23]1999). مشارکت کنندگان، از بین اعضاء هیات علمی که در زمینه پژوهش دارای تجربه و فعالیت پژوهشی بودهاند. به این منظور پس از بررسی و جستجو در منابع علمی منتشر شده و سوابق فعالیتهای میان رشتهای، 7 نفر که دارای اطلاعات با ارزشی بودند برای شرکت در جلسه مصاحبه گروه کانونی انتخاب شدند درجدول1 مشخصات جمعیت شناختی افراد مشارکت کننده ارائه شده است.
جدول1- مشخصات جمعیت شناختی افراد مشارکت کننده
ردیف |
سمت |
تخصص |
مرتبه |
جنسیت |
1 |
هیات علمی دانشگاه تهران |
مدیریت |
دانشیار |
مرد |
2 |
هیات علمی دانشگاه تهران |
کارآفرینی |
استاد یار |
مرد |
3 |
هیات علمی دانشگاه اصفهان |
علوم تربیتی |
استاد |
مرد |
4 |
هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس |
علوم تربیتی |
استاد |
مرد |
5 |
هیات علمی وزارت علوم |
فنی - مهندسی |
دانشیار |
مرد |
6 |
هیات علمی وزارت علوم |
فلسفه |
استاد یار |
مرد |
7 |
هیات علمی دانشگاه خوارزمی |
علوم تربیتی |
استاد یار |
مرد |
برای جمعآوری دادهها، ابتدا سوالهایی در راستای هدف تحقیق نزد مشارکت کنندگان مطرح شد و افراد با بحث دربارۀ هر سوال بین خودشان، اظهار نظر و عکسالعمل خودشان را نسبت به نظرهای سایرین بیان نمودند. مدت زمان اجرای جلسه سه ساعت بود و تمامی صحبتها ضبط و نکات کلیدی یاداشت برداری شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از مصاحبهها از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد که روشی برای تعیین، تحلیل و بیان مضامین[24] (تمهای) درونی دادهها بوده و شامل مراحل؛ تلخیص دادهها، خلاصه کردن عبارتها و دستهبندی آنها، و تحلیل تم است. «فرایند تحلیل تم نیز خود شامل مراحل؛ آماده سازی دادهها و مکتوب کردن گزارههای کلامی، کد گذاری باز و محوری و دریافت معانی و مفاهیم میباشد» (مایرین[25]، 2000). برای انجام مراحل یاد شده، ابتدا واحد تحلیل موضوع در نظر گرفته شد و هر موضوع گسترهای از یک عبارت تا چند جمله را در بر میگرفت. در تحلیل محتوا از هر دو شیوۀ تحلیل محتوای آشکار و نهفته استفاده شد. به عبارتی، در برخی از موارد محتوای نهفته در دادهها تعبیر شد. قبل از آغار تحلیل، دادههای ضبط شده به صورت مکتوب در آمدند. سپس جدولی تهیه شد و گزارههای کلامی هر مصاحبه شونده در آن وارد شد. در مرحله بعد کد گذاری دادهها که مادۀ اولیۀ تم (مضمون) است، انجام شد. به این صورت که به هر مشارکت کننده کدی از 1 تا 7 اختصاص یافت کهK1 تا K7 شماره اختصاص یافته به مشارکت کنندگان میباشد. در کد گذاری باز، مفاهیم کلیدی، گفتههای صاحبنظران بوده و در کد گذاری محوری عنوانی به مجموعهای از مفاهیم مشترک بیان شده تعلق گرفت. در مرحلۀ نهایی برای خلق معانی و مفاهیم، تمام مفاهیم مشترک ارائه شده توسط مشارکت کنندگان به دو دسته عوامل کارکردی و ساختاری تقسیم گردید.
برای افزایش روایی نتایج، قبل از اجرای مصاحبه تلاش شد سوالهای مطرح شده در فرم مصاحبه[26] براساس چارچوب ارائه شده توسط کروگر (1994)، طوری تنظیم شود که شرکتکنندگان به بیان دیدگاه نهایی خویش در مورد موضوعات اصلی ترغیب شوند. قبل از اجرای مصاحبه، سوالهای تدوین شده، توسط افرادی از جامعه مورد مطالعه -که در جلسۀ مصاحبۀ گروههای کانونی مشارکت نداشتند- مورد بررسی قرار گرفت و مواردی نظیر؛ روشنی و وضوح سوالات، اینکه واژهها و مفاهیم بکاربرده شده برای شرکت کنندگان قابل فهم است، اینکه هر سوال فقط در خصوص یک موضوع پرسش میکند و اینکه سوالات منعکس کنندۀ هر نوع تورش یا جهتگیری است، مورد تایید قرار گرفت. برای حصول اطمینان از روایی یافتههای این مرحله (یعنی دقیق بودن یافتهها از منظر پژوهشگر، مشارکتکنندگان یا خوانندگان گزارش پژوهش) برخی از مشارکتکنندگان، فرآیند تحلیل و مقولههای به دست آمده را بازبینی نموده و نظرات خود را در ارتباط با آنها ابراز داشتند. علاوه بر آن یکی از دانشجویان دکتری رشتۀ آموزش عالی که در زمینۀ موضوع تحقیق حاضر رسالۀ خود را به پایان رسانده، یافتهها بررسی را بررسی و تایید نمود. شایان ذکر است در مرحلۀ کد گذاری باز علاوه بر دادههای مصاحبه گروه کانونی، از یادداشتهای فنی و همچنین یاداشتهای روزانۀ پژوهشگر نیز استفاده شده است.
[1]. Interdisciplinary
[2]. Newell
[3]. Complexity
[4]. Klein
1- واژه Interdisciplinarity نقش اسمی دارد و تحت عنوان «میان رشتگی» یا «میان رشتهای گرایی» ترجمه شده است. واژه Interdisciplinary نیز «میان رشتهای» ترجمه شده که در اینجا مفهوم کاربردی آن و به عنوان گونه ای از «میان رشتگی» در کنار سایر گونهها نظیر؛ «چند رشتهای»، «بین رشتهای»، «فرارشتهای» و... مد نظر قرار گرفته است.
[6]. Edgar Morin
[7]. Stein
3. Stember
4. Repko
[10]. National Academy of Sciences
[11]. Complex System Theory
[12]. Complexity Theory
[13]. Barnett
[14]. Mackinnon et al
[15]. Durand
[16]. Functional
[17]. Structural
[18]. Underlying
[19]. Form
[20]- مفهوم ساختار در فرایند شکل گیری آن در علوم اجتماعی، بویژه فلسفه تاریخ می تواند در بعدی غیر از تبیین علی خود نمایی کند. به نظر می رسد که در قلمرو مباحث مدیریتی ساختار به نمایندگی از فرم ها خود را تبیین می نماید.
1. Focus Group
1. Krueger
2. Dreachslin.
[24]. Theme
[25]. Mayrig
2. Interview Form