نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
آموزش دانش جغرافیا در ایران با دارالفنون و به همت میرزا عبدالغفار نجمالدوله آغاز شد. سپس با تأسیس دارالمعلمین عالی در سال 1307 هـ.ش (به عنوان اولین مؤسسۀ آموزش عالی در ایران)، جغرافیا نیز به عنوان یک رشتۀ علمی در آن تأسیس شد. (دارالمعلمین عالی در سیر تحول خود به دانشسرایعالی، سپس به دانشگاه تربیت معلم و نهایتا به دانشگاه خوارزمی کنونی تغییر نام یافت). با تأْسیس دانشگاه تهران در سال 1313 هـ.ش، رشتۀ جغرافیا همراه با رشتۀ تاریخ در آن راهاندازی شد و این پیوستگی و مجاورت تاریخ و جغرافیا تا سال 1342 ادامه داشت. لیکن در این سال رشتههای مزبور از یکدیگر جدا شده و هرکدام به صورت یک رشتۀ مستقل علمی مطرح گردیدند (حافظ نیا،1390 :9). البته احتمالاتی وجود دارد که این اتفاق زودتر و در سال تحصیلی 40-1339 رخ داده باشد (مومنی،1377 :64).
به هر حال استقلال جغرافیا را باید نقطۀ عطفی در آموزش جغرافیا در ایران دانست. زیرا اندک زمانی پس از تفکیک رشتۀ تاریخ و جغرافیا، تجدید نظر کلی در برنامههای آموزشی جغرافیا به عمل آمد و دروس بسیار زیادی در رشتۀ جغرافیا تعریف شد (گنجی، 1367: 57). در سال تحصیلی 43-1342 تغییرات بنیادی در نظام دانشگاهی به وجود آمد و رشتۀ جغرافیا نیز به صورت یک رشتۀ دانشگاهی مدرن درآمد و شکل امروزی به خود گرفت. در سال 45-1344 جغرافیا به سه رشتۀ تخصصی جغرافیای انسانی و اقتصادی، جغرافیای طبیعی و کارتوگرافی تقسیم شد (پاپلی یزدی،1382 :25). با این حال استمرار بلندمدت موجودیت تک رشتهای جغرافیا در دانشگاههای ایران، سبب گردید تا هویت سازمانی جغرافیا به چالش کشیده شود و علم جغرافیا در ایران از بحران هویت سازمانی رنج ببرد. بهطوری که علیرغم ماهیت مستقل علم جغرافیا، این رشته نتوانست از استقلال سازمانی در دانشگاههای کشور تحت عنوان «دانشکده» برخوردار شود، و به عنوان یک رشتۀ انضمامی و حاشیهای، به دانشکدههای مختلف نظیر، ادبیات، اقتصاد، علوم زمین، علوم انسانی، علوم محیطی و غیره ملحق گردیده است. این امر بر هویت رشتهای جغرافیا و توسعۀ علمی آن در ایران تأثیر منفی گذاشت (حافظ نیا،1390 :9).
پس از انقلاب اسلامی، مسوولین مربوطه رشتههای دانشگاهی را به دو دسته ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک تقسیم کردند و جغرافیا، جزو علوم غیر ایدئولوژیک قرار گرفت (پاپلی یزدی،1382 :25). از سال 1364 تا 1383 فعالیتهای کمیته برنامهریزی جغرافیا با سبک و سیاقی ثابت، بوسیلۀ دکتر حسین شکویی (رئیس کمیته) و همکارانش تداوم یافت. در این دوره سه رشتۀ جغرافیای طبیعی، جغرافیای انسانی و جغرافیا و برنامهریزی شهری به همراه 7 گرایش تخصصی جغرافیا (ژئومورفولوژی، اقلیم شناسی، جغرافیا و برنامهریزی شهری، جغرافیا و برنامهریزی روستایی، کارتوگرافی، جغرافیای ناحیهای و جغرافیای سیاسی ـ نظامی) طراحی گردید.
دورۀ جدید فعالیت کمیتۀ برنامهریزی جغرافیا از سال 1386 ه. ش آغاز شد و همچنان ادامه دارد. کمیته جدید با در نظر گرفتن تحولات علمی جهان و توسعۀ روزافزون رشته ها و گرایشهای تخصصی جغرافیا در دانشگاههای معتبر جهان و همچنین نیازهای جامعه ایران، بازنگری و تغییر در برنامههای آموزشی علوم جغرافیایی را در دستور کار خود قرار داد. این اقدامات به شکلگیری تحول جدیدی در زمینۀ برنامهریزی آموزشی علوم جغرافیایی در کشور منجر شد. همچنین با توجه به تدوین برنامههای جدید علوم جغرافیایی به عنوان رشتههای مستقل، راه برای راهاندازی «دانشکدههای علوم جغرافیایی» در دانشگاههای کشور باز شد. این امر منجر به بازیابی جایگاه منطقی علوم جغرافیایی در نظام دانشگاهی کشور و توسعۀ علمی آن متناسب با فلسفه و ماهیت خاص آن خواهد گردید (حافظ نیا،1390 :9).
1- روش تحقیق
روش مورد استفاده در این تحقیق توصیفی - تحلیلی بوده و اطلاعات مورد نیاز از اسناد و مدارک مکتوب (کتب، مجلات تخصصی، مقالات، آرشیو کمیته برنامهریزی علوم جغرافیایی و...) و نیز از اطلاعات شبکه جهانی (اینترنت) جمع آوری شده است. تجزیه و تحلیل اطلاعات گرداوری شده از طریق روش کیفی انجام گرفته است.
2- مبانی نظری؛ فلسفۀ آموزش و یادگیری علوم جغرافیایی
آموزش معارف و یادگیری علوم مختلف یکی از نیازهای اولیه و اساسی ابناء بشر است. انسانها میتوانند با تکیه بر آگاهیها و معلوماتی که به دست میآورند، نیازهای گوناگون خود را تامین نموده و زندگی بهتر و مطلوبتری را تجربه نمایند. صاحبنظران از این مساله به عنوان ضرورت تعلیم و تربیت برای انسان و یا لزوم تکاپوی وی برای رسیدن به کمال یا اعتدال یاد میکنند. به گونهای که میتوان یکی از معانی تعلیم و تربیت را علاوه بر نشو و نما دادن، برکشیدن یا مرغوب ساختن، سوق دادن افراد بشر به حد اعتدال دانست. از آنجا که آدمی از بدایع عالم خلقت و بلکه از بدیعترین نوع مخلوقات این عالم است و چون به طور ذاتی و فطری، کمال وی از وجودش متاخر میباشد؛ بنابراین برای رسیدن به کمال فطری خویش دائماً نیاز به تعلیم و تربیت و تجربه دارد و تحقق فطرت متعالی آدمی منوط به تعلیم و تربیت دائمی است (شریعتمداری،1380 :10). از این رو بیش از سایر موجودات به تربیت و تجربه نیاز دارد و دریافت این تربیت و تجربه سبب گردیده که انسان تنها موجودی باشد که نسبت به انتخاب راه و روش زندگی خود مسئوول باشد. ضمن اینکه انسان موجودی متفکر و دارای قوۀ تشخیص و صاحب اختیار میباشد و از روی انتخاب میتواند برنامههایی را برای زندگی فردی و جمعی خود تنظیم نموده و آنها را اجرا نماید (غزالی،1361 :14). از سوی دیگر فلسفه تعلیم و تربیت مستلزم در نظر گرفتن چند موضوع است: 1– وجود موضوع یا دانشی یا روشی که موضوع تعلیم و تربیت واقع میشود. 2– داشتن قابلیت یا استعداد در فردی که مورد تعلیم و تربیت واقع میگردد. 3– شرایطی که وجود آن برای آغاز تحول تربیتی لازم میباشد. 4– ادامۀ شرایط مساعد به نحوی که تداوم دگرگونیهای آغاز شده را به سرانجام مطلوب برساند (شکوهی،1364 :2). در راستای مورد نخست و در فرایند تکاملی بشر، به تدریج رشتههای گوناگون علوم و دانشهای مختلف شکل گرفت و در هر کدام، دانشمندان و صاحبنظران زیادی ظهور کردند.
در این میان، دانش جغرافیا نیز به عنوان یکی از رشتههای قدیمی، همزاد با پیدایش انسان در سطح کره زمین، تولید و گسترش یافته است. البته به طور رسمی از زمانی که این کلمه برای نخستین بار بوسیله اراتوستن یونانی استفاده شد، بیشتر از 2300 سال نمیگذرد (شکویی،1381 :15)، ولی مفهوم جغرافیا نمیتواند به این زمان محدود شود و پیشینهای درازتر دارد. زیرا انسان از ابتدا در فضای جغرافیایی زیستگاه خود، ناگزیر از زندگی و تقلا برای ادامه حیات بوده است. انجام این امر مهم، یعنی زندگی کردن، از سویی مستلزم شناخت مکانها و فضاهای زندگی و تشخیص قابلیتها و نیروهای مثبتی بوده که امر زندگی کردن را تسهیل و امکانپذیر میکرده است و از سویی دیگر نیازمند فهم تنگناها، محدودیتها و نیروهای منفی آن بوده که زندگی را به چالش میکشیده است. فرآیند شناخت و فهم کم و کیف مکان و فضای جغرافیایی زیستگاه و محیطهای پیرامونی آن و نیز تشخیص و بهکارگیری ظرفیتها و نیروهای مثبت برای اهداف زندگی از سویی و نیز شناخت و مقابله با نیروهای منفی و تهدیدکنندۀ حیات انسان در زیستگاهها از سویی دیگر، منجر به تولید و گسترش دانش جغرافیایی از گذشتههای دور تاکنون شده است (حافظ نیا،1390 :6). به تعبیری دیگر، میتوان گفت که یکی از ویژگیها و موضوعات مشترک بشریت، نیاز به شناخت، بهرهوری و مدیریت مستمر فضای جغرافیایی و محیط زندگی خود میباشد تا بر اساس آن به بقا و رشد خود ادامه دهد. بنابراین جغرافیا پاسخی غریزی به خواستۀ ذاتی و فطری انسان، برای شناخت محیطها و سرزمینهای ناشناخته و مدیریت و کاربری آنها بوده و از این رو جغرافیا در مفهوم عام خود با انسان همراه و همزاد بوده است (پوراحمد،1388 :10). در واقع شناخت محیط و چگونگی بهرهبرداری از آن، مجموعهای از تواناییها و فنون ویژه را بوجود میآورد که بعدها جغرافیا نامیده شد. بدیهی است شرایط آغاز و ادامۀ تعلیم این دانش، همواره در طبیعت موجود بوده و البته در هر دورهای از تمدن متناسب با وسعت دید و تفکر انسانی، محتوای علم دچار تغییر شده است. بنابراین نیاز به تعلیم و تجربه در زمینۀ جغرافیا به عنوان یک نیاز فطری و مشخص در انسان وجود داشته و در واقع مبنای اولیه جهان بینی انسان را تشکیل میدهد (علیجانی،1378 :20). علاوه بر این متفاوت بودن نقاط مختلف زمین و تفاوت در شیوۀ زندگی و رفتار انسان در محیطهای مختلف موجب گردید که انسانها برای برقراری ارتباط با مکانهای خارج از محیط خود، تشویق و علاقمند به شناخت آنها شوند. بنابراین جغرافیا به عنوان یک نظام علمی مهم، قادر گردید شالودههای بنیادین ظهور اندیشه، رفتار و فرهنگ انسانی را نیز ایجاد کند (Bilij,1993 :34). از طرفی دیگر در مقایسه با سایر جانداران، از منظر جغرافیا انسان تنها موجودی در عالم خلقت است که با تغییر دادن محیط طبیعی به محیط انسان ساخت، محل استقرار و مکان زندگی خود را میسازد و همواره آن را تغییر و بازساخت میدهد (Deblelij,1995 :23). بنابراین در تعریف انسان از منظر جغرافیا بشر موجودی مکان ساز و یا «تولید کنندۀ مکان و فضا » قلمداد میگردد و از این منظر دائماً با ایجاد تغییراتی در محیط، موضوعات جدیدی برای آموزش و مطالعات جغرافیایی آفریده میشود .
از سوی دیگر هر مجموعۀ معرفتی، برای احراز شرایط علمی بودن، میبایست دارای شرایط و ویژگیهایی باشد تا بتوان آن را به مثابۀ یک معرفت علمی در نظر گرفت. مسلم است که بدون برخورداری از این شرایط و صرفاً بر اساس ادعای بی پایه، نمیتوان نام علم و معرفت را بر واژگان مختلف تحمیل نمود. جغرافیا نیز از این قائده مستثنی نیست و بنابراین لازم است که ابعاد و ویژگیهای آن برای احراز جایگاه شایسته در بین نظامهای علمی تبیین شود. مهمترین شرایطی که اجازه میدهد بتوانیم یک مجموعه از آگاهیها را نظام علمی و معرفتی بنامیم، مبتنی بر ابعاد معرفت شناسی، روش شناسی و کارکرد شناسی عبارتند از:
1- در درجۀ اول هر معرفت علمی میبایست دارای حوزۀ معرفت شناسی مشخص و معین باشد که مختص آن علم باشد. در جغرافیا این مسأله از طریق مطالعۀ فضاهای جغرافیایی حاصل میشود که خود از رابطۀ متقابل انسان و محیط تعیّن مییابد. به عبارتی در این قسمت، جغرافیدان به شناخت ماهیت، ساختار و قانونمندیهای فضای جغرافیایی میپردازد.
2- هر علم میبایست دارای یک روش شناسی مشخص باشد. به عبارت بهتر کشف مجهولات در آن علم میبایست از مسیرهای مشخص، معقول و تجربه پذیر صورت پذیرد.
3- هر علم از حیث منطقی میبایست دارای کاربرد و حوزۀ تأثیرگذاری مشخصی باشد. به عبارت بهتر مفاهیم و نظریات مندرج در یک معرفت علمی میبایست دارای غایت و کارکرد واقعی و مشخص و متمایز در جهان باشد. غایت و کارکرد واقعی جغرافیا نیز ساماندهی قلمرو و زیستگاه انسانها برای زندگی شایسته و شرافتمندانه از طریق آمایش و برنامهریزی است.
نمودار شماره 1- فلسفۀ علوم جغرافیایی
بر مبنای این اصول فلسفی میتوان علم جغرافیا را «از حیث بنیادی علم فضاشناسی و از حیث کاربردی علم فضاسازی تلقی کرد»(حافظ نیا،1388 :1).
4- فرایند جدید برنامهریزی علوم جغرافیایی در دانشگاههای ایران
همچنانکه پیشتر ذکر گردید با شکلگیری ساختار جدید کمیتۀ برنامهریزی علوم جغرافیایی در سال 1386، رویکرد متفاوتی نیز در امر برنامهریزی آموزشی برای دانشگاههای کشور در حوزۀ دانش جغرافیا نسبت به دورههای ماقبل آغاز شد. در این راستا کمیتۀ برنامهریزی علوم جغرافیایی در دیماه 1386 ه.ش برای هدایت اصولی، هماهنگ و هدفمند فرآیند برنامهریزی آموزشی رشتههای علوم جغرافیا در مرحلۀ نخست اقدام به تدوین اصول یازدهگانهای تحت عنوان «اصول ناظر بر برنامهریزی رشتههای جغرافیا در دانشگاهها» نمود. اصول مزبور متعاقباً مورد توجه شورای برنامهریزی آموزش عالی قرار گرفت و با انجام تغییراتی، عیناً در قالب هشت اصل به عنوان اصول حاکم بر تدوین برنامههای درسی دانشگاهها برای همه رشتهها در تاریخ 11/8/1388 به تصویب شورای مزبور رسید و به دیگر کمیتهها ابلاغ گردید. بدین ترتیب اصول پیشنهادی کمیتۀ برنامهریزی علوم جغرافیایی به تمامی رشتههای دانشگاهی کشور تعمیم داده شد (آرشیو کمیتۀ برنامهریزی جغرافیا. صورت جلسۀ شماره 10. آبان 1387). این اصول عبارتند از:
1- اصل بهنگام بودن:
بر پایۀ پیشرفتهای جدید علمی در جهان و ایران (علم تولید شده در جهان و ایران)- به روز سازی برنامهها مطابق آن
2- اصل هویت گرایی رشته ای(اصالت جغرافیا):
تأکید بر هویت و میراث علمی و ادبیات نظری جغرافیا در برنامهریزی - پیشگیری و پرهیز از غلطیدن به وادی سایر حوزهها و قلمروهای علمی (هویت تبعی)، حفاظت و بازیابی قلمروها و عرصههای جغرافیایی تصرف شده توسط سایر حوزهها، (جامعه شناسی، اقتصاد، علوم سیاسی و... ) در عین حال همکاری با سایر رشتهها و حوزهها در قلمروها و موضوعات میان رشتهای و بالاخره فعالسازی قلمروها و پتانسیلهای نهفته یا غفلت شده که ذاتا جغرافیایی هستند (آمایش سرزمین، برنامهریزی منطقهای، مطالعات محیطی و مطالعات منطقهای و سیاسی ...)
3- اصل نگرش علمی:
اصالت دادن به آموزشهای عمومی و جهان شمول مشتمل بر گزارههای علمی(نظریهها، قوانین، مدلها، حقایق، اصول، مفاهیم و تکنیکها و ...) در هر یک از موضوعات و شاخههای جغرافیا اعم از آموزشهای نظری یا کاربردی.
4- اصل کاربردی بودن:
اختصاص بخشی از برنامهها به دانشها و آموزشهای کاربردی برای آمادهسازی فارغ التحصیلان جغرافیا جهت نقش آفرینی در بازار اشتغال جامعه و ایفای رسالت علم جغرافیا به عنوان علم «بهزیستن انسانها در مکان و فضا».
5- اصل هدفمند بودن و انسجام:
ساماندهی و حفظ انسجام دروس و لحاظ کردن مواد و محتوی آموزشی و درسی متناسب با اهداف علمی و کاربردی هر مقطع
6- اصل انعطاف پذیری:
برای پاسخگویی به نیازهای علمی و محلی برنامه و افزایش قدرت انتخاب دانشجویان و گروههای جغرافیا از طریق: الف- افزایش تعداد عناوین دروس انتخابی در برنامه ب- اختصاص سهمی از واحد های هر مقطع به تعریف و تعیین دروس مربوطه توسط گروههای آموزشی منطقه ای
7- اصل پویایی:
با توجه به پیشرفتهای سریع علمی و تکنیکی و گشوده شدن افقهای جدید علمی ناشی از پژوهشهای بنیادی و کاربردی، برنامهها باید واکنش مناسب برای لحاظ شدن نوآوریهای مزبور را داشته باشد. به عبارتی برنامههای تهیه شده باید تاریخ مصرف داشته باشند (مثلا سه یا پنج سال) و پس از آن مورد بازنگری و اصلاح قرار گیرند.
8- اصل تجربیسازی آموزشهای نظری:
با توجه به ماهیت علم جغرافیا، در برنامهها باید امکان تجربیسازی آموزشهای نظری در قالب: سفرهای علمی، آموزشهای میدانی، آزمایشگاهها، کارگاههای آموزشی، سمینارها و... فراهم شود و اینگونه آموزشهای عملی در برنامهها لحاظ شود.
9- اصل تخصص گرایی:
در طراحی برنامهها بویژه در مقاطع بالاتر و نیز در موارد زیر:
- تدوین و پیشنهاد برنامه توسط اساتید جغرافیا در گرایش یا شاخۀ مربوطه و در قالب کمیسیونهای تخصصی
- تدریس دروس در همه مقاطع توسط اساتید متخصص و پرهیز از واگذاری آن به اساتید غیر متخصص
- گزینش عناوین پایان نامهها، رسالهها و پژوهشهای بنیادی یا کاربردی در چهارچوب شاخه تخصصی مربوطه
- تعیین اساتید راهنمای دانشجویان از متخصصین مربوط به رشته یا نزدیک به آن
- تعیین عناوین و مواد امتحانی تخصصی برای آزمونهای ورودی مقاطع مختلف و متناسب با گرایش یا شاخۀ مربوطه
نکته: تحقق این اصل تا اندازهای مستلزم همکاریهای بین دانشگاهی در گروههای جغرافیایی میباشد.
10- اصل سیستماتیک بودن:
رعایت ترتیب منطقی عناوین درسی در آموزشهای طولی (پیش نیاز و پس نیاز) و جامعیت نسبی در آموزشهای عرضی (هم تکمیل)
11- اصل توسعه مشارکت:
بهرهگیری از نظرات اساتید متشخص و متخصص شاخۀ تخصصی در دانشگاههایی که آن شاخه (رشتۀ تخصصی) را در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری دارا میباشند. از اینگونه دانشگاهها دست کم یک نفر از اساتید برجستۀ شاخه، در کمیسیون تخصصی مربوطه مشارکت خواهد داشت (آرشیو کمیتۀ برنامهریزی جغرافیا. سند شمارۀ1. 1386).
5- مبادی تولید محتوی برنامهها و سرفصلها
برای تعیین محتوای برنامهای رشتهها، شامل عناوین دروس، سرفصلها، منابع و غیره، کمیتۀ برنامهریزی در همان ابتدا چهار سرچشمه و منبع زیر را برای گزینش محتوی تعیین کرد که مقرر شد در تدوین برنامهها مورد توجه قرار گیرند:
الف: تجربۀ ایران در امر برنامهریزی، با توجه به حدود یک و نیم قرن آموزش جغرافیا در کشور، از دارالفنون تاکنون، شامل نیازها، موفقیتها، ناکامیها، نقاطه قوت و ضعف، نوآوریها و تولیدات علمی داخلی و غیره.
ب: تجربۀ جهانی در امر برنامهریزی، با ملاحظۀ برنامههای مورد عمل در دانشگاههای معتبر جهان در حوزههای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، روسی، ژاپنی، آمریکایی، اسپانیولی، چینی و هندی.
ج: نیاز بازار کار ایران، به منظور جذب فارغالتحصیلان رشتههای علوم جغرافیایی در بازار اشتغال ایران و ملاحظۀ این امر در تعریف دروس تخصصی کاربردی و مهارتی.
د: خرد جمعی اساتید عضو کمیته، به عنوان افراد صاحبنظر و متخصص که دارای قدرت تشخیص و تمیز نیازها و اولویتها در زمینه مسائل، موضوعات و مباحث علمی رشته در ابعاد نظری و کاربردی میباشند(حافظ نیا و احمدی،1390 :6).
6- سیر اجرایی تدوین برنامهها و سرفصلها در کمیتۀ برنامهریزی علوم جغرافیایی
کمیتۀ برنامهریزی علوم جغرافیایی از سال 1386 در رویکرد جدید خود، با هدف تخصصگرائی و توسعۀ مشارکت اعضای هئیت علمی گروهها و دانشکدههای علوم جغرافیایی در تدوین برنامه، اقدام به تاسیس 13 کمیسیون تخصصی، متناظر با شاخههای مختلف علوم جغرافیایی در زیرمجموعه خود گرفت تا از این طریق امکان مشارکت حداکثری اعضای هیئت علمی گروهها و دانشکدههای جغرافیایی در تدوین برنامهها و سرفصلها فراهم آید (http://pcgiran.blogfa.com). به عبارت دیگر، کمیتۀ برنامهریزی علوم جغرافیایی در انجام وظایف خود، از نتیجه و پیشنهادات کمیسیونهای تخصصی 13گانهاش، به عنوان بازوهای اجرایی و مشورتی بهره میگیرد. فرایند برنامهریزی در این کمیسیونها آغاز میشود و مراحل زیر را طی میکند:
نمودار شمارۀ 2- نظام برنامهریزی و گسترش آموزش جغرافیا در دانشگاههای ایران
1- نخستین مرحلۀ برنامهریزی، طرح مباحث و پیشنهادات در کمیسیونهای تخصصی است. اسامی این کمیسیونها که به عنوان بازوهای مشورتی کمیته عمل میکنند، عبارتند از: «آب و هواشناسی - آمایش و برنامه ریزی منطقهای - جغرافیا و گردشگری - جغرافیا و مخاطرات محیطی - جغرافیای زیستی و پزشکی - جغرافیای سیاسی - جغرافیای شهری - جغرافیای روستایی - جغرافیای فرهنگی - جغرافیای نظامی - جمعیت و توسعۀ پایدار – ژئومورفولوژی – فناوریهای جغرافیایی» (آرشیو کمیتۀ برنامهریزی جغرافیا. صورت جلسۀ شمارۀ 14. اسفند 1387).
اعضای این کمیسیونها از بین اساتید متخصصی که در دانشگاههای مختلف تدریس میکنند، انتخاب شده و بنابراین آنها میتوانند تجربیات آموزشی خود را ارائه نمایند. تشکیل این کمیسیونها در راستای عملی شدن اصل توسعۀ مشارکت بوده و تخصصی بودن آنها باعث میشود تا نتایج کار آنها کم اشتباه و کامل باشد. به همین دلیل، نظرات کمیسیونها در مراحل بعد و در نهادهای بالاتر، مورد توجه قرار میگیرد و به آن اصالت داده میشود.
2- نتایج و تولیدات کمیسیونهای تخصصی توسط رئیس کمیسیون به کمیتۀ برنامهریزی جغرافیا ارائه میشود تا مورد تصویب علمی قرار گیرد. در برخی موارد، اعضای کمیته، پیشنهاداتی را برای اصلاح و کاملتر شدن و قویتر شدن برنامهها ارائه میکنند. در برخی موارد نیز که به اصلاحات نیازی دیده نمیشود، نظرات کمیسیونها بدون تغییر مورد تصویب قرار میگیرد.
3- مصوبات کمیتۀ برنامهریزی جغرافیا برای تصویب رسمی به شورای برنامهریزی آموزش عالی ارجاع میشود. در این شورا، مقامات عالی رتبۀ وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از جمله شخص وزیر عضویت دارند. تصویب برنامهها در این شورا به منزلۀ قانونی بودن محتوای آنها است و تمامی دانشگاههای دولتی و آزاد ملزم به اجرای آن میشوند. شورای برنامهریزی آموزش عالی نیز از کمیسیونهای تخصصی به نام «گروه برنامهریزی» استفاده میکند و نظرات و راهکارهای آنها را به کار میگیرد.
4- برنامههای مصوب شورای برنامهریزی آموزش عالی برای اجرا به دانشگاهها ابلاغ میشوند. دانشگاهها بر اساس علاقه، امکانات و تعداد اعضای هیات علمی خود، به تاسیس رشته یا رشتههایی ابراز تمایل میکنند و از دفتر گسترش آموزش عالی تقاضای صدور مجوز میکنند. تقاضاهای مربوطه ابتدا در کمیتۀ تخصصی علوم انسانی و سپس در شورای گسترش آموزش عالی مورد بررسی قرار گرفته و در صورتی که شرایط لازم موجود باشد، مورد موافقت قرار میگیرد (http://gostaresh.msrt.ir).
5- دانشگاهها پس از کسب مجوزهای قانونی لازم از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از طریق کنکور سراسری برای مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و کنکور نیمه متمرکز برای مقطع دکتری دانشجو میپذیرند و دورههای آموزشی را اجرا میکنند. در حین اجرا نیز نظارتهای لازم توسط کمیته، انجام میشود.
7- تعریف مقاطع تحصیلی و نظام علمی علوم جغرافیایی در کمیتۀ برنامهریزی
هدفمند کردن نظام علمی حوزۀ علوم جغرافیایی در دانشگاهها اقدامی ارزشمند است. اهمیت این موضوع آشکار است. زیرا اگر مقاطع مختلف تحصیلی در چارچوب یک ساختار منسجم قرار نگیرند و با هم ارتباط ارگانیک نداشته باشند، به اهداف آموزشی از پیش تعیین شده دست نخواهند یافت. بر اساس این ضرورت، مراحل، اهداف و محتوای برنامههای آموزشی در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری به شرح نمودار زیر قابل تبیین است: