نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
از لحاظ تاریخی تقریباً تمامی آموزشها خصوصی بودهاند. این دیدگاه که دولتها مسئول آموزش شهروندان خود هستند، در اروپا از قرن نوزدهم و در نقاط دیگرجهان از اوایل قرن بیستم به طورگسترده مورد توجه قرار گرفت. پیش از آن تقریباً تمامی آموزشها بوسیله کلیسا و سایر انجمنهای مذهبی و یا بوسیله معلمان خصوصی که توسط خانوادههای ثروتمند استخدام میشدند، انجام میگرفت.
تحول در نگرشهای اقتصادی و گرایش جهانی بر کاهش نقش دولت را باید اصلیترین عامل تأثیرگذار بر رابطۀ نظام سیاسی با نهادهای اجتماعی - مانند آموزش و پرورش و بهداشت و درمان - طی دو دهۀ پایانی قرن گذشته دانست. محور اصلی «اصلاحات مبتنی برکوچک سازی دولت» که ابتدا ازکشورهای توسعه یافته شروع و سپس به سایرکشورها تسری یافت، افزایش نقش بنگاههای خصوصی[1] در اداره اموری است که دولتها برنامهریزی اجرا، وکنترل آنرا حق انکار ناشدنی خود میپنداشتند. در این میان طرفداران این ایده معتقدند که نظام آموزشی یکی از خطوط اصلی و مقدم تغییر برای کاهش مسئولیتهای دولت است. در دو دهه اخیر در بسیاری از مناطق جهان جنبشی به وجود آمده است که تلاش میکند این طرز تفکر را که دولت بهترین نظام (سیستمی) است که میتواند خدمات آموزشی و درمانی کارآمد را برای همهی مردم فراهم کند، به چالش بکشد. این حرکت اصلاحی اغلب بازارگرایی[2]، خصوصیسازی نظام آموزشی[3] و مشارکت دولتی-خصوصی[4] نامگذاری شده است.
راهکارهای مشارکت دولتی – خصوصی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بر حسب شرایط اقتصادی - اجتماعی، سیاسی، وفرهنگی حاکم، نوع و شدت چالشهای آموزشی مبتلا به، و انتظار از میزان و نوع مشارکت بخش خصوصی تنوع گستردهای پیدا کرده است. دامنۀ این تنوع از سیستمهایی که در آنها همه تدارک آموزش کاملا بر عهده دولت است تا سیستمهایی که در آن عمده بودجه مدارس را دولت و فراهمسازی آموزش را بخش خصوصی عهدهدار، است گسترده است. همچنین در گسترۀ مشارکت بخش خصوصی از طریق این مکانیسمها، در میان کشورهای مختلف تفاوت زیادی وجود دارد.برخی مکانیسمها پتانسیل اجرا در سطح بسیار گسترده را دارند مانند کوپنها و مدارس پیمانی و برخی دیگر مانند وامهای دانشآموزی و مقرری ممکن است خاص منطقهای کوچک و یا گروههای خاص (جنسیتی، قومیتی، و زبانی) باشد.
میانگین جهانی مشارکت بخش خصوصی در آموزش و پرورش 30-25 درصد میباشد (جعفری، 1388). در ایران شکل بارز مشارکت بخش خصوصی در آموزش و پرورش مدارس غیر انتفاعی (غیر دولتی امروز) میباشند که از سال 1367 به طور قانونی شروع به کار کردهاند. با این حال این رقم در ایران کمتر از 9 درصد است (وزارت آموزش و پرورش، 1387). یکی از دلایل اصلی وجود مدارس غیر دولتی، کاهش بارمالی آموزش و پرورش و افزایش کیفیت آموزش دولتی در نتیجه برگشت بودجه ناشی از ورود دانشآموزان مدارس دولتی به مدارس غیر دولتی بود.با این وجود شواهدی دال بر بهبود کیفیت مدارس دولتی ناشی از برگشت این بودجه اضافی وجود ندارد در مقابل آنچه که مشهود است وجود چالشهایی چون مدارس تخریبی، مدارس غیر مستحکم، مدارس دوشیفته که سابقا هم در آموزش و پرورش وجود داشتند. آنچه دراین میان مهم مینماید این است که برخی از صاحبنظران معتقدند مکانیسم مدارس غیر انتفاعی، مخاطب خاص خود را پیدا کرده است و ونمیتوان از مکانیسمی اینچنین انتظار داشت که همۀ چالشهای آموزشی را حل نماید. تجربۀ ایالات متحده آمریکا در به کارگیری مدارس پیمانی و کوپنهای محدود دربرخی از ایالتها از میان کشورهای صنعتی و تجربه پاکستان در بکارگیری راهکارهای متنوع مشارکت دولتی - خصوصی در مناطق مختلف برای پاسخگویی به چالشهای متفاوت نمونهای از کشوری در حال توسعه، میتواند الهام بخش امکان اجرای این مکانیسمها در شرایط متفاوت باشد. پژوهش حاضر قصد دارد تا شیوههای کنونی مشارکت بخش خصوصی در آموزش که در کشورهای دیگر تجربه شدهاند به راهکارهای مشارکت دولتی-خصوصی در ایران بپردازد و شیوهای مناسب برای مشارکت بهتر و فعالتر بخش خصوصی در آموزش پیشنهاد نماید.
پیشینه پژوهش:
بررسی ادبیات این حوزه نشان میدهد که اشکال اصلی مشارکت دولتی - خصوصی در آموزش و پرورش را میتوان به طور خلاصه در انواع زیر دستهبندی کرد که در قالب عقد قرارداد دولت با بخش خصوصی برای ارائۀ خدمات مختلف آموزشی نمود مییابد:
الف) قراردادهای خدمات مدیریتی: زمانی دولتها چنین راهکارهایی را به کار میگیرند که با چالش مدیریت ضعیف و فقدان پاسخگویی از سوی مدارس روبرو باشند. هدف چنین مشارکتی بهبود عملکرد مدرسه دولتی، تقویت پاسخگویی از طریق افزایش خودگردانی میباشد. از جملۀ چنین قراردادهایی میتوان به مدارس پیمانی[5] (ایالات متحده آمریکا)، مدارس قراردادی[6](ایالات متحده آمریکا)، مدارس کانسشن[7] (بوگوتا در کلمبیا)، فی الجریا[8] آمریکای لاتین و اسپانیا، مدیریت خصوصی مدارس راه آهن (پاکستان)، آموزش کیفی برای همه (پاکستان)، مدیریت مدارس دولتی (لاهور، پاکستان)، مدارس پیمانی آلبرتا (کانادا)، و مدارس مستقل (قطر) اشاره کرد.
در مدارس پیمانی مسؤلین آموزشی مستقیما با فراهم آورندگان خصوصی جهت ادارۀ مدارس دولتی یا بخشهایی مشخص از عملیات مدارس دولتی، قراردادهایی 3 تا5 ساله میبندند. مدیریت (مالی یا اداری) این مدارس در مقابل حق مدیریتی که دولت میپردازد، به بخش خصوصی سپرده خواهد شد و مالکیت و تامین مالی آنها در دست دولت باقی میماند. شرکت یا سازمان خصوصی به عنوان بخشی از قرارداد معمولاً ملزم به رعایت چهارچوبهایی خاص در حوزههایی چون حضور در مدرسه، عملکرد دانشآموز و مشارکت اجتماعی میباشند. مدارسی که موضوع این قراردادها قرار میگیرند به «مدارس پیمانی» معروفند. بودجه مدارس پیمانی را دولت از پول مالیات دهندگان تامین میکند. مبنای تامین مالی پرداخت به ازای هر دانشآموز و معمولا مبلغی کمتر از سرانه یک دانشآموز در مدرسه دولتی محلی است. بنا براین انتقال هر دانشآموز از مدرسه دولتی به به مدارس پیمانی به معنای صرفهجویی در بودجۀ منطقه آموزشی است. پژوهشها حاکی از رضایت والدین از تحصیل فرزندانشان در مدارس پیمانی است. تا سال 2000، فقط حدود سه درصد کل مدارس پیمانی که تا آن زمان تاسیس شده بودند به علت مشکلات مالی، سوء مدیریت، شکست تحصیلی و یا میزان ثبت نام پائین، شکست خوردند که شاهدی بر موفقیت مدل مدارس پیمانی است. این امر نشان میدهد که مصرف کنندگان با انتخاب مدارس بهتر باعث خروج فراهم کنندگان کم کیفیت و نا کارا از این کسب و کار میگردند (لاروک، 2008).
ب) قراردادهای خدمات پشتیبانی و حرفهای: فعالیتهای غیر آموزشی از جمله نگهداری و تعمیر ساختمان، حمل و نقل دانشآموزان و تغذیه مدرسه. این خدمات در مدارس دولتی بسیار پرهزینهتر از مدارس خصوصی است (بانک جهانی، 2006). نسبت کارکنان غیر آموزشی در مدارس دولتی اغلب بالاست و مطالعات مربوط به حقوق و دستمزد در چندین کشور نشان داده است که دستمزد کارکنان پشتیبانی درمدارس دولتی درمقایسه با مشاغل مشابه در بخش خصوصی بالاتر است. در عوض سیاستمداران در بسیاری از کشورها میزان قراردادهای خدمات پشتیبانی را افزایش دادهاند تا هزینه اثربخشی را ارتقا دهند و زمان و منابع، کارکنان و کادر آموزشی مدرسه را آزاد کنند تا آنها بتوانند بر فرایندهای یادگیری تمرکز کنند. معمولا یک قرارداد برای پوشش چندین مدرسه به مناقصه گذاشته میشود به این خاطر که قراردادها آنقدر بزرگ باشند که بتوانند پیمانکاران زیادی را به خود جلب نماید. قراردادهای خدمات پشتیبانی و حرفهای که به قرارداهای خدمات «قابلیت ساز»[9] نیز معروفند، مشتمل بر مواردی چون تربیت معلم، طراحی برنامه درسی، ارزشیابی و بازدید مدرسه، خدمات کمکی مانند تغذیه و حمل و نقل،درجهبندی مدرسه و اجرای آزمونهای آموزشی (تضمین کیفیت) (لاروک و لی، 2011)، آموزش اداری و مدیریتی و ایجاد شبکههای حمایتی، ارتباط و همکاری حرفهای میگردند. به هر حال از آنجایی که مدارس بسیار زیاد و متفاوتی ممکن است با یک سازمان برای فراهم آوردن خدمات دروندادی قرارداد ببندند، این امر به افزایش صرفه ناشی از مقیاس منتج خواهد شد که از لحاظ تخصصی، کیفیت و کاهش هزینهها هم برای بخش دولتی مفید خواهد بود و هم منافعی را نیز برای بخش غیر دولتی در پی خواهد داشت. آموزش خوشهای (گروه-مدار) در پنجاب پاکستان، مرکز منابع تضمین کیفیت در سند پاکستان، شبکه مدارس فیثاغوروث در آمریکای جنوبی، مدارس ادیسون در آمریکا و شبکه مدارس سابیس[10] در لبنان از جمله نمونههای از این نوع قراردادها میباشند.
ج) قراردادهای خدمات عملیاتی: در برخی کشورها مقامات آموزشی با سازمانهای خصوصی قرارداد میبندند تا گسترۀ خصوصی نه تنها مدرسه را بلکه کارکنان را هم مدیریت میکنند. هدف قراردادهای عملیاتی آزاد کردن مدارس از محدودیتهای خدمات دولتی یا دادن خودگردانی بیشتر به مدارس و افزایش نظارت بر مدرسه از طریق کسب علاقه و دانش والدین و دیگر اعضای جامعه میباشد. در بسیاری از موارد در جایی که مدارس امکان و اجازۀ خودگردانی مییابند، اجتماعات نیز به ساخت، نگهداری، یا بهبود امکانات (یا به شکل مالی و یا کالایی) کمک میکنند. گاهی اوقات مقامات آموزشی قراردادی را در پاسخ به تقاضای یک سازمان اجتماعی یا یک سازمان آموزشی غیرانتفاعی کلید میزنند (بانک جهانی، 2003).
د) قراردادهای خدمات آموزشی: دولت بر سر حضور و ثبت نام دانشآموزان در مدارس خصوصی قرارداد میبندد و دراصل برونداد خریداری میکند. دولتها از طریق پرداخت هزینههای حضور دانشآموزان در مدارس خصوصی موجود میتوانند بدون اینکه پیشاپیش هزینههای ساخت و تجهیز مدارس جدید پرداخت کرده باشند. به سرعت دسترسی به آموزش را افزیش دهند. در بعضی از کشورها حضور و ثبت نام دانشآموزان در خدمات خاصی که در مدارس دولتی یافت نمیشود را قرارداد میبندند. بنابراین مفهوم عقد قرارداد خدمات آموزشی مستلزم استفاده از بودجه دولت برای پشتیبانی از ثبت نام دانشآموزان در مدارس موجود میباشد. هدف چنین مکانیزمی فراهم کردن امکان حضور و دسترسی دانشآموزان و گروههای خاص مانند دانشآموزان خانوادههای کم درآمد، محروم یا دانش آموزان «سخت» به مدارس و یا مدارسی بهتر میباشد (پاترینوس و همکارن، 2009). آموزش بدیل در نیوزیلند، کمک مالی بر مبنای تعداد دانشآموز ثبت نام شده در پنجاب پاکستان، طرح کوپنها در ایالات متحده، طرح کوپنهای سراسری در هلند و شیلی، سیستم نام نویسی آزاد در انگلستان و آمریکا و کوپنهای هدفمند در کلمبیا در شمار نمونههایی از قراردادهای خدمات آموزشی قرار دارند.
برخی از این مکانیسمها تحت عنوان راهکارهای تامین مالی طرف تقاضا شناخته شدهاند. در چنین راهکارهایی اصطلاحاً «پول به دنبال دانشآموز میرود» به این معنی که هر جا که دانشآموز ثبت نام کرد، پول نیز به آنجا سرازیر میشود. استفاده از مکانیسمهای تأمین مالی طرف تقاضا مانند مقرریها، تأمین مالی اجتماعی، کوپنها و کمک هزینههای مالیات سرانه[11] ضرورتاً به معنی تأمین مالی (بودجه) دولتی کمتر نیست، بلکه به معنای تأمین مالی هدفمندتر است. رایجترین طرحهای تأمین مالی طرف تقاضا عبارتند از:
ه) قراردادهای خدمات زیر ساختی: انگیزۀ دولت برای عقد چنین قراردادهایی، فشاری جدی بر بودجه دولت برای تامین مالی سرمایهگذاریهای پیشاپیش و فوری در زیرساختهای آموزشی، عقد قرارداد تامین مالی و ساخت تاسیسات و امکانات با بخش خصوصی به دولت امکان میدهد تا این سرمایهگذاریهای سرمایهای را در طول زمان از طریق پرداختهای دورهای انجام دهد. حوزۀ فعالیت این نوع قراردادها شامل طرحهای تامین مالی خصوصی-تامین مالی، ساخت و نگهداری داراییهای اصلی و فرعی آموزشی، اجاره تاسیسات آموزشی دولت از طرف بخش خصوصی و تجهیز و تعمیر و نگهداری آزمایشگاههای IT میباشد (لاروک و لی، 2011).
در این نوع قراردادها ارزش سرمایهگذاری سرمایهای کاملا توسط پرداختهای دولت تعیین میشود.این اتکا به تنها یک مشتری در صورت تغییر شرایط سیاسی و اولویتهای سیاسی، سرمایهگذاری در خدمات اجتماعی را برای سرمایهگذاران خصوصی شدیدا مخاطره آمیز مینماید (پاترینوس و همکاران، 2006). درنتیجه این نوع قرارداد در مقایسه با قراردادهای دیگر بسیار چالش بر انگیز مینماید. به همین دلیل بیشتر فرایند و محتوای قرارداد در برگیرنده به حداقل رساندن مخاطره و ریسک ناشی از کوتاهی دولت (در پرداخت به موقع) و انجام سرمایهگذاری امن تر و در نتیجه جذاب برای سرمایهگذاران خصوصی است. به هر حال میزان مسئولیتهایی که بخش خصوصی بر عهده میگیرد بسته به قرارداد تفاوت میکند و گاهی قراردادهایی مشابه اسامی بسیار متفاوتی دارند.
عقد قرارداد برای قابلیت دسترسی به امکانات و تسهیلات میتواند چندین مزیت و فایده داشته باشد. امکانات میتوانند بسیار سریعتر از شیوه سنتی ساخت آنها ساخته شوند به شرط آنکه مقامات و مسئولین هزینههای سرمایهای مورد نیاز را به تفصیل به کمیت درآورده باشند و یا از فرایندهای برنامهریزی برازش سرمایه به طور منطقی بهره بگیرند. استفاده از این قراردادها اثرات مثبتی در سراسر بخش بر جای خواهد گذاشت، نه فقط در تاسیساتی که ساخته شدهاند.به عنوان مثال، مشارکت خصوصی در تامین مالی و ساخت تاسیسات آموزشی اغلب منجر به تعمیر و نگهداری بهتر از ساختم آنها میشود که نیازی به هزینههای بالای نوسازی نخواهد داشت (بانک جهانی، 2006).
پیشینه تجربی پژوهش
ادبیات تجربی درباره اثرات عقد قرارداد برای فراهم کردن خدمات دولتی مانند جمعآوری زباله، آتش نشانی و حمل و نقل نسبتاً فراوان است. شواهد زیادی وجود دارد که خصوصیسازی ـ از طریق عقد قرارداد یا روشهای دیگرـ در صورتی که درست انجام شود، میتواند به کاهش هزینهها و بهبود عملکرد منتهی شود. همانگونه که سیواس (2000) اشاره میکند مطالعات کشورهای مختلف نشان میدهد که از طریق عقد قرارداد با بخش خصوصی برای ارائۀ خدمات دولتی، حدود 25 درصد پسانداز بدست میآید (بعد از در نظر گرفتن هزینه اجرا و نظارت بر قرارداد) از طرف دیگر، شواهد کمی در بارة اثر عقد قرارداد برای ارائه خدمات آموزشی وجود دارد. شاید تا حدودی به علت ماهیت نسبتاً جدید چنین قراردادهایی در بسیاری از کشورها باشد. به علاوه، از این حقیقت ناشی میشود که عقد قرارداد برای فراهم کردن آموزش غالباً به عنوان بخشی از یک اصلاح وسیعتر آموزشی معرفی میشود که حق انتخاب را افزایش میدهد و به استقلال مدیریتی بیشتر مدرسه منتهی میشود. بنابراین جدا کردن اثر عقد قرارداد در مقابل اثر رقابت یا اثر آزاد سازی مقررات مدرسه کار دشواری است. هم چنین شواهد اندکی وجود دارد که اثر عقد قرارداد را با مکانیسمهای دیگری که حق انتخاب را معرفی میکنند مانند پتهها که قشربندی را کاهش میدهند یا یارانههای مدارس خصوصی مقایسه شود. پژوهشهای محدودی در ایالات متحده آمریکا و انگلستان وجود دارد که اثرات قراردادهای مدرسه را مورد بررسی قرار داده باشد (به نقل در جعفری، 1388).
برخی مطالعات حاکی از بهبود عملکرد و برخی دیگر هیچ بهبود عملکردی را نشان نمیدهد بلکه در مواردی بدترشدن عملکرد را نشان میدهد. سوپ و لاتور[22] (2000 به نقل در جعفری، 1388) شواهدی را یافتهاند که در آن مدارس در شبکه فی الجریا نرخ افت تحصیلی و مردودی کمتر از سایر مدارس دولتی است و اینکه نرخ نگهداری و پیشرفت به ترتیب 11 درصد و 44 درصد در این شبکه بالاتر از سایر مدارس دولتی بود.
در خصوص معیار آزادی انتخاب شواهد به دست آمده از ایالات متحده قویاً حاکی از این است که والدین برای آزادی انتخاب ارزش قایلاند (پیترسون و هاسل، 1998). خانوادههای بسیاری اعلام میدارند که در نتیجه مشارکت در برنامههای کوپنی و برخورداری از امکان انتخاب مدارس پیمانی در مقابل مدارس دولتی معمول، رضایت بیشتری دارند (تسک و اشنایدر، 2001). اما هنگامی که به افزایش انتخاب به منظور بهبود اساسی به کیفیت آموزش اتکا میشود، میبایست به قشربندی بیشتر گروهها در نتیجه آزادی انتخاب، وجود گزینههای محدود انتخاب برای برخی از خانوادهها (هنیگ و سوگارامان، 1999)، و عدم تمایل مدارس خصوصی برای ارایۀ آموزش به همه افراد به عنوان سه هشدار (اخطار) مهم در این ارتباط توجه شود. این بدان معناست که والدین ممکن است صرفا به لحاظ نظری از"آزادی انتخاب" برخوردار باشند و نه درعمل. این عوامل بیان میدارند که مزایای حاصل از افزایش آزادی انتخاب، آنقدرها مهم و قابل ملاحظه نمیباشد، حداقل در مورد سیستم آموزش ایالات متحده، وضع بدین منوال است. به هر حال دو دلیل وجود دارد که آزادی انتخاب کیفیت آموزش را بهبود میبخشد. اول اینکه شواهد زیادی در تایید عملکرد بهتر مدارس خصوصی نسبت به مدارس دولتی وجود دارد. این به معنای آن است که مشارکت بخش خصوصی در آموزش، میتواند کیفیت آموزش را بالا ببرد. دوم اینکه مدارس دولتی در نوعی انحصار به سرمیبرند و انگیزهای برای فراهمسازی بهترین آموزش ممکن را ندارد و فقط زمانی که با رقابت مدارس خصوصی مواجه باشد، مجبور به بهبود کیفیت خود خواهد شد (بولمارک و لیندال، 2008).
شواهد مربوط به نحوه عملکرد مدارس پیمانی مختلف میباشد (لوین و بیلفیلد، 2002). به این معنی که شواهد محکمی که نشان دهد مدارس پیمانی به لحاظ معیارهای کیفی و کمی عملکرد بهتری نسبت به مدارس عادی داشتهاند، وجود ندارد. در خصوص کارآیی مدارس پیمانی اطلاعات اندکی موجود است اما بطور متوسط کارایی این مدارس به اندازه کارایی مدارس دولتی میباشد. مطالعات صورت گرفته توسط بانک جهانی حاکی از این است که در برخی از کشورهای در حال توسعه دانشآموزان مدارس خصوصی بیش از دانشآموزان مدارس دولتی عملکردی بالاتر دارند و هزینههای واحد (معیار)[23] مدارس خصوصی پایینتر میباشد (جیمنز، لاک هید و پاکیو، 1991).
نتایج مطالعات تجربی حاکی از آن هستند که کوپنهای آموزشی سطوح پیشرفت را ارتقا میدهند، هر چند که این تأثیر در کل اندک بوده و تنها در میان دانشآموزان آمریکایی - آفریقایی در یک منطقه واحد مشهود میباشد. انتقال از مدرسۀ دولتی به مدرسه خصوصی در شهر نیویورک پس از دو سال نمرات آزمون دانشآموزان آمریکایی- آفریقایی را به میزان 3/6 رتبه - بندیهای صدکی ملی افزایش. به نظر میرسد که «رقابت و آزادی انتخاب» میان مدارس تأثیر مثبتی بر عملکرد علمی مدارس دارد (هاول و پیترسون، 2002).
معیار کارایی به بیشینهسازی نتایج آموزشی در برابر محدودیت معین منابع اشاره دارد. یکی از دلایل خصوصیسازی در آموزش و نیز سایر بخشهای صنعت افزایش رقابت و در نتیجه افزایش کارایی است. یک بازبینی کامل از تأثیرات فشارهای رقابتی وارده بر بخش آموزش ایالات متحده (بر اساس بالغ بر 40 مطالعه تجربی) حاکی از آن است که تأثیرات مفیدی ناشی از افزایش در رقابت بر روی دامنهای از نتایج آموزشی از جمله نمرات آزمون وجود دارد. اما این تأثیرات اساساً کم و اندک میباشند (بلفیلد و لوین، 2002).
در بریتانیا شواهدی چند از این امر وجود دارد که خانوادهها – با در اختیار داشتن گزینههای جدید برای انتخاب آموزش– مدارسی را انتخاب کردند که وضعیت اقتصادی و اجتماعی مشابهی با وضع خود آنها داشتند (گورارد، تیلور، و فیتز، 2002). در مطالعه مدارس اسکاتلند شواهد مشابهی به دست آمده است، در بلژیک رقابت بیشتر در میان مدارس منجر به تفاوت بیشتر در توانایی میان مدارس و در بین پایههای تحصیلی شده است و در هلند مدارس موجود بیشتر قطببندی شدند و مدارس جدید التأسیس تمایل بیشتری به تجانس و همگنی قومی (عموماً با یک سوگیری مذهبی) داشتند. برای تقویت این نتیجهگیری شواهدی نیز از برنامههای کوپنی در دست است، مبنی بر اینکه خانوادههایی که قادرند از این برنامهها استفاده میکنند، از تحصیلات عالیتر و درآمد بیشتری نسبت به خانوادههای متوسط برخوردار بودند (وایت، 1999). در نتیجه این خانوادهها از مدارس دولتی دارای عملکرد ضعیف، دست میکشند.
مدارس در بیشتر کشورها ابزاری برای ایجاد و تحکیم انسجام اجتماعی است.این کار از طریق « منافع اجتماعی» که مدارس ایجاد میکنند پدید میآید. دلیل اصلی دولت برای تأمین مالی مدارس افزایش «منافع اجتماعی» است. منافع اجتماعی در نظامها و کشورهای مختلف ممکن است معانی متفاوتی داشته باشد. در یک نظام دموکراسی نفع اجتماعی در فراهمسازی تجربه آموزشی مشترک انعکاس مییابد که نقطه شروعی را به دانشآموزان برای مشارکت کامل در نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه بدان نیاز دارند، عرضه میدارد. در یک حکومت دینی، خیر اجتماعی ممکن است بر القای یک باور مذهبی خاص یا وفاداری تأکید ورزد.
شواهد مربوط به رابطۀ میان آموزش خصوصی و انسجام اجتماعی یک رابطۀ مستقیم نیست، بلکه به شرایط محلی، میزان آموزش خصوصی در دسترس و حضور سایر نیروهای اجتماع بستگی دارد. بعنوان مثال، هلند بعنوان کشوری که به طورخاص از انسجام اجتماعی پایینی برخوردار است، تلقی نمیشود، با این وجود اکثر مدارس آن خصوصی هستند. در سایر کشورها، مدارس خصوصی شیوهای برای اجتناب از اختلاط با دانشآموزان مدارس دولتی میباشد. زمانی که مدارس خصوصی که بودجههای دولتی دریافت میدارند تحت مقررات دولتی دقیق قرار گیرند میتوان امیدوار بود که انسجام اجتماعی تا حدودی حفظ شود. در دوره معاصر بسیاری از کشورهای تحت سیستمهای دیکتاتوری به مانند کشورهایی که جنگ داخلی را تجریه نمودهاند سیستمهای آموزش دولتی را راهاندازی کردهاند. بنابراین، در این سطح کلی هیچ نوع همبستگی روشنی بین آموزش دولتی و انسجام اجتماعی، موجود نیست. در سطح خرد نیز این همبستگی فورا قابل مشاهده نیست. برخی از مدارس خصوصی مذهبی نقش تبلیغی و مدنی قوی دارند، بعنوان مثال مدارس کاتولیک درون شهری در ایالات متحده، حتی به دانشآموزان متعلق به ادیانی غیر از مسیحیت نیز آموزشی ارائه میدهد که به آن یارانه تعلق گرفته است (ساندر، 2001). شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه زمانی که امکان بیشتری برای انتخاب مدرسه به خانوادهها عرضه میشود، ترجیح میدهند در مدارسی ثبت نام نمایند که متعلق به گروه نژادی خودشان باشد. همچنین بسیاری از خانوادهها آرزو دارند که فرزندانشان را در کنار همتایانی ثبت نام نمایند که از حداکثر توانایی و بالاترین سوابق اجتماعی برخوردارند. در مورد کشور نیوزیلند شواهدی چند از تقسیمبندی قومی در نتیحه خصوصیسازی بیشتر از طریق تمرکز زدایی در دست است.
تحقیقات صورت گرفته در ایالات متحده نشان دادهاند که بسیاری از مدارس کاتولیک به همان اندازه – اگر بیشتر نباشند- در انتقال دانش سیاسی و تحمل دیگر گروهها و نیز در ارتقای خدمات اجتماعی کارا بودهاند(کمپبل، 2001).
سوال پژوهش:
این مطالعه با هدف بررسی مکانیزمهای مشارکت دولت و بخش خصوصی در آموزش و پرورش در صدد آزمون این سوال پژوهشی بود که با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور امکان پیادهسازی کدامیک از راهکارهای مشارکت دولتی- خصوصی در آموزش و پرورش ایران بیشتر است؟
روش شناسی:
روش پژوهش حاضر پیمایشی است. متخصصان (خبرگان) حوزۀ اقتصاد آموزش و پرورش دانشگاههای تهران جامعۀ آماری پژوهش حاضر را تشکیل میدادند که تعداد ده نفر از آنها با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند.
ابزار گردآوری دادهها: برای گردآوری دادهها از پرسشنامهای استفاده شده است که درقالب AHP تنظیم شده است و متشکل از سه بخش هدف، معیارها و گزینهها میباشد.هدف پژوهش تعیین اولویت راهکارهای مشارکت دولتی- خصوصی برای آموزش و پرورش ایران میباشد. معیارهای سنجش گزینهها در این پرسشنامه عبارتند از: آزادی انتخاب، کارایی، کیفیت، برابری و انسجام اجتماعی. گزینه (مکانیسم) های مشارکت دولتی- خصوصی در این پژوهش عبارتند از: قراردادهای مدیریتی، قرارداهای عملیاتی، قراردادهای آموزشی، قراردادهای پشتیبانی و حرفهای و قراردادهای زیرساختی میباشد. ساختار سلسله مراتبی هدف، معیارها و گزینههای مشارکت دولتی-خصوصی در شکل1 آمده است.
مراحل روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی:
فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) یکی از روشهای تصمیمگیری با شاخصهای چندگانه است که به کارگیری این روش مستلزم چهار گام عمدۀ زیر است:
گام اول: مدل سازی (ساختن سلسله مراتبی): در این گام مساله و هدف از تصمیمگیری به صورت سلسله مراتبی از عناصر تصمیم که با هم در ارتباط هستند، در میآید.عناصر تصمیم شامل شاخص تصمیمگیری و گزینههای تصمیم است.
گام دوم: قضاوت ترجیحی (مقایسههای زوجی): مقایسههای بین گزینههای مختلف تصمیمگیری بر اساس هر شاخص صورت گرفته و در مورد اهمیت شاخص تصمیم با انجام مقایسه زوجی.
گام سوم: محاسبۀ وزنهای نسبی: وزن و اهمیت عناصر تصمیم نسبت به هم از طریق مجموعهای از محاسبات عددی تعیین میشود.
گام چهارم: ادغام وزنهای نسبی و محاسبه وزن نهایی: این گام به منظور رتبهبندی گزینههای تصمیم صورت میپذیرد (مهرگان، 1383).
سازگاری سیستم: نرخ سازگاری مکانیزمی است که سازگاری مقیاسهها را مشخص میکند. این مکانیزم نشان میدهد که تا چه اندازه میتوان به اولویتهای جدولها اعتماد کرد. تجربه نشان داده است که اگر نرخ ناسازگاری کمتر از 1/0 باشد، میتوان سازگاری مقایسهها را پذیرفت. در غیراین صورت باید مقایسهها مجدداً انجام گیرد (مهرگان، 1383).
روش تجزیه و تحلیل دادهها:
تکنیک AHP رابطه سلسله مراتبی بین هدف، معیارها وگزینهها است. براساس اولویتهای تعیین شده در طول سلسه مراتب بهترین گزینه انتخاب میشود. رابطۀ سلسله مراتبی به معنای رابطۀ از بالا به پائین میباشد.
شکل 1: سلسله مراتب انتخاب مکانیسم مناسب مشارکت دولتی خصوصی برای
آموزش و پرورش ایران
یافتههای پژوهش:
با مقایسۀ زوجی معیارهای اصلی براساس هدف، ضریب اهمیت هر یک از معیارهای اصلی محاسبه میشود. برای این منظور از نظر ده کارشناس استفاده شده است و با استفاده از تکنیک میانگین هندسی و نرمالسازی مقادیر بدست آمده، بردار ویژه محاسبه گردیده است. اعداد بدست آمده ضریب اهمیت هر یک از معیارهای اصلی را نشان میدهد. محاسبات انجام شده در جداول 1 ارائه شده و بردارهای ویژه نیز نمایش داده شده است.
جدول 1: تعیین اولویت معیارهای ارزشیابی مشارکت دولتی-خصوصی
نرخ سازگاری (CR) |
وزننهایی معیارهای ارزشیابی مشارکت دولتی-خصوصی |
|
||||
انسجام اجتماعی |
کیفیت آموزش |
برابری |
کارایی |
آزادی انتخاب |
معیارها شاخصها |
|
0.074 |
0.138 |
0.197 |
0.187 |
0.227 |
0.248 |
بردار ویژه |
- |
5 |
3 |
4 |
2 |
1 |
اولویت |
همچنانکه در جدول فوق مشاهده میکنید معیارهای آزادی انتخاب (0.248)، کارایی (0.227)، کیفیت آموزش (0.197)، برابری (0.187)، انسجام اجتماعی(0.138) به ترتیب بیشترین اولویت را به خود اختصاص دادهاند. نرخ ناسازگاری مقایسههای انجام شده عدد 0.074 برآورد گردیده است و چون مقدار به دست آمده از 1/0 کوچکتر است بنابراین میتوان به مقایسه انجام شده اتکا نمود.
جدول 2: تعیین اولویت راهکارهای مشارکت دولتی-خصوصی
|
وزن نسبی راهکارهای مشارکت دولتی-خصوصی (گزینهها) براساس معیارها |
وزن نهایی مکانیسمها بر اساس معیارها |
اولویت |
||||
|
آزادی |
کارائی |
برابری |
کیفیت |
انسجام |
||
مدیریتی |
0.227 |
0.113 |
0.376 |
0.289 |
0.141 |
0.253 |
2 |
عملیاتی |
0.164 |
0.207 |
0.127 |
0.137 |
0.216 |
0.164 |
3 |
آموزشی |
0.260 |
0.472 |
0.241 |
0.410 |
0.464 |
0.361 |
1 |
حرفهای |
0.162 |
0.076 |
0.079 |
0.095 |
0.115 |
0.104 |
5 |
زیرساختی |
0.134 |
0.129 |
0.174 |
0.066 |
0.062 |
0.115 |
4 |
نرخ سازگاری (CR) |
0.030 |
0.019 |
0.006 |
0.037 |
0.013 |
- |
- |
توجه به محاسبات انجام شده نشان داده شده در جدول فوق از میان راهکارهای مشارکت دولتی-خصوصی قراردادهای خدمات آموزشی (با مقدار 3616/0) بیشترین اولویت رابه خود اختصاص داده است و قراردادهای مدیریتی، قراردادهای عملیاتی، قراردادهای زیرساختی و قراردادهای پشتیبانی و حرفهای اولویتهای دوم تا پنجم را به خود اختصاص دادهاند.
نرخ ناسازگاری مقایسههای گزینههای مشارکت دولتی- خصوصی بر اساس هر یک از معیارهای آزادی انتخاب، کارایی، برابری، کیفیت، انسجام اجتماعی به ترتیب برابر با 0.030، 0.019، 0.006، 0.037، 0.خ13 برآورد گردیده است. چون مقادیر به دست آمده از 1/0 کوچکتر است، بنابراین میتوان به مقایسههای انجام شده اتکا نمود.
بحث و نتیجهگیری:
نظام آموزشی کشور ایران با چالش های بسیاری در حوزه های تامین مالی، ارائه، کارایی، کیفیت، برنامه درسی و نیروی انسانی روبرو است. بیشتر این چالش ها نتیجه مستقیم کمبود منابع مالی است که با سیاست های فعلی دولت، تامین منابع بیشتر برای حل این چالشها امکان پذیر نیست، زیرا به نظر می رسد که علیرغم شعارهای دولت و مسئولین مربوطه، در عمل آموزش و پرورش جزو اولویتهای نخست کاری آنها محسوب نمیگردد. در طول دو دهه گذشته بخش خصوصی به شکل مدارس غیر انتفاعی (حال غیر دولتی) در فراهم سازی آموزش سهیم بوده است. با این وجود سهم دانش آموزان ثبت نامی این گونه مدارس هیچگاه به ده درصد کل دانش آموزان نرسیده است و در عمل نتوانسته است تاثیری قابل توجه و معنادار در حل چالش های آموزش و پرورش داشته باشند. از این رو اجرای مکانیسم های مشارکت دولتی-خصوصی در یک چهارچوب قانونی-نظارتی مناسب می تواند به عنوان راه حلی موثر برای رها کردن آموزش و پرورش از چالش های پیش رو به حساب آید.
نگاهی کلی به وزارت آموزش و پرورش نشان می دهد که این وزارتخانه با تحت پوشش قرار دادن حدود 14 میلیون و 400 هزار نفر دانشآموز بزرگترین و گستردهترین مجموعه دولتی را تشکیل میدهد (وزارت آموزش و پرورش، 1387). با این حال وزارتخانه مذکور با مشکلات و چالش های بسیاری از جمله کمبود منابع مالی دولتی به عنوان یک چالش بسیار مهم دست به گریبان است. طبق آمار رسمی دفتر معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری (1388) بودجه عمومی دولت در سال 1384 بالغ بر441621 میلیارد ریال بوده است که با رشد متوسط سالانه 7/19 درصد طی چهار سال برنامه چهارم توسعه، به 903337 میلیارد ریال در قانون بودجه سال 1387 افزایش یافته است. این امر بیانگر آن است که بودجه عمومی دولت طی چهار سال اول برنامه چهارم دو برابر شده است. اعتبارات آموزش و پرورش در سال 1384 معادل 69458 میلیارد ریال عملکرد داشته که با رشد متوسط سالانه 9/8 درصد، به 89819 میلیارد ریال در قانون بودجه سال 1387 افزایش یافته است. سهم اعتبارات آموزش و پرورش عمومی از بودجه عمومی دولت در سال 1384 معادل7/15 درصد بوده که در قانون بودجه سال 1387 این سهم با 14.2 درصد رشد منفی، به 9/9 درصد کاهش یافته است. این رشد منفی در حالی است که تنها در زمینه زیرساخت های آموزشی حدود 122 هزار کلاس درس غیراستاندارد و 126 هزار کلاس درس بدون استحکام در سراسر کشور وجود دارد.
بیش از دو دهه است که مدارس غیر انتفاعی به عنوان مکانیسمی دولتی-خصوصی در ایران اجرا شده است. در طول این دو دهه این مکانیسم تنها توانسته است یک میلیون و100 هزار دانشآموز را در 15800 آموزشگاه غیردولتی تحت پوشش قرار دهد که بر اساس آمار منتشر شده از سوی وزارت آموزش و پرورش (1388)، در سال تحصیلی 87-1386 مدارس غیرانتفاعی تنها 7/7 درصد دانشآموزان را شامل می شود. از طرفی دیگر بررسی پراکندگی مدارس غیر انتفاعی در مناطق شهری و روستایی نشان میدهد که 3/99 درصد از دانش آموزان مدارس غیر انتفاعی در مناطق شهری و تنها 07/0درصد از آنها در روستاها قرار دارند. 67 درصد مدارس غیر انتفاعی در مناطق شهری 9 استان نسبتا مرفه کشور یعنی آذربایجان شرقی، اصفهان، خوزستان، فارس، تهران، مازندران، گیلان و کرمان واقع شده اند (وزارت آموزش و پرورش، 1388). نتایج پژوهش حاضر حاکی از این است که از دید صاحبنظران قراردادهای عملیاتی از اهمیت واولویت بالایی برخوردار است که بیشتر متوجه اصلاح و بهبود مدارس ضعیف حاشیه شهرها و روستاها و به خصوص مدارسی می باشد که به کودکان خانواده های کم درآمد خدمات آموزشی ارائه می دهند. بررسی مکانیسم های مشارکت در جهان نشان می دهد که «بخش اعظم آموزش خصوصی و اکثر روشهای خصوصیسازی، خانوادههای فقیر و کم درآمد» (جعفری، 1389) شهری و روستایی (به ویژه دختران روستایی) را هدف قرار می دهند. بسیاری از کشورها- از جمله پاکستان، هند، اندونزی و چند کشور آفریقایی-شاهد حضور مدارسی خصوصی بوده اند که شهریه ای نسبتا کم اخذ می کنند و دانش آموزان خانواده های کم درآمد را بهره مند می کنند (لاروک، 2008).
آموزش و پرورش ایران در مواجه با تقاضای روزافزون شهروندان برای آموزش کیفی و کافی با کمبود های شدید در زمینه تامین مالی و نا کارایی در صرف منابع مالی اندک روبروست که خود به چالش هایی اساسی مانند عدم پوشش تحصیلی صد درصدی، زیرساخت های ناکافی و غیر استاندارد، کیفیت پایین عناصر آموزشی منجر شده است. نتایج این پژوهش نیز نشان می دهد که صاحبنظران نبود آزادی انتخاب و ناکارایی در صرف منابع مالی را به عنوان اصلی ترین مسئله آموزش و پرورش تلقی کرده و اجرای قراردادهای مدیریتی(مانند مدارس پیمانی و قراردادی) را به عنوان مهمترین مکانیسم برای حل این مشکل عنوان نموده اند.
مدارس غیر انتفاعی از یک سو انگیزه و امکان لازم برای سرمایه گذاری بخش خصوصی در مناطق محروم و به ویژه روستایی را فراهم نیآورده است. این در حالی است که چالش های آموزش و پرورش ( از جمله نابرابری در دسترسی به امکانات آموزشی، عدم پوشش تحصیلی کامل) در این مناطق همچنان به قوت خود باقی است و از سوی دیگر در مناطق شهری بیشتر خانواده های پر درآمد را در کانون توجه خود قرار دارد و نتواسته است به برنامه ای فراگیر و در دسترس همه خانواده ها تبدیل شود. به باور بسیاری از منتقدان، این گونه مدارس باعث نابرابری بیشتر در دسترسی دانش آموزان به آموزش شده است. به این معنی که درجاییکه خانواده های مرفه شهری به مدارس غیرانتفاعی دسترسی دارند بسیاری از دانش آموزان به ویژه در مناطق روستایی و حاشیه شهرها حتی به مدارس دولتی کم کیفیت و پرجمعیت نیز دسترسی ندارند.از این رو از دیدگاه صاحبنظران برابری و به تبع آن انسجام اجتماعی و آزادی انتخاب به منزله وسایلی تلقی می گردند که از طریق آنها دستیابی به معیارهای دیگر ممکن می بایست به عنوان شروط موفقیت یک سیستم آموزش و پرورش در اولویت قرار بگیرد. به همین منظور قراردادهای آموزشی و شاخص ترین و فراگیرترین برنامه آن موسوم به سیستم های کوپنی و شبه کوپنی می تواند در رسیدن به سه شاخص گفته شده موثر باشد.
تقریبا در تمام دنیا اصلی ترین تدوین کننده برنامه درسی و چهارچوب آموزشی دولت ها هستند و بخش خصوصی در مقایسه با بخش های دیگر اثر گذار دراین حوزه، حضوری کم رنگ تر دارد. همچنین در ایران افراد، سازمان ها و انجمن های خیریه و در راس آنها انجمن خیرین مدرسه ساز به طور فعال در بخش زیرساخت های آموزشی کشور فعال هستند. بر طبق آمارهای منتشر شده در سایت انجمن خیرین مدرسه ساز ۳۴ درصد از تمامی مدارس موجود در ایران (حدود 18 درصد هزینه فضاهای آموزشی کشور) توسط اعضای انجمن خیرین مدرسه ساز بنا نهاده شده اند و در حال حاضر بیش از نیمی از مدارسی که هرساله در ایران ساخته میشود توسط این انجمن تهیه و ساخته میشوند. تعهدات خیّرین مدرسه ساز در سال 1390 «یک هزار و ۸۴ میلیارد تومان» میباشد که نسبت به سال قبل از آن 32 درصد رشد داشته است. این رقم دو برابر اعتباری است که دولت به امر مدرسه سازی اختصاص داده است. مع الوصف علیرغم اهمیت زیرساختها در نظام های آموزشی، صاحبنظران در مقایسه با دیگر قراردادها و اشکال مشارکت دولت و بخش خصوصی، به قراردادهای زیرساختی به عنوان راه حلی برای چالش های زیرساختی پیش روی نظام آموزشی مانند مدارس تخریبی و غیر مستحکم و نیز کمبود فضاهای آموزشی استاندارد کمتر اهمیت میدهند. بخشی ازاین امر شاید ناشی از حضور فعالانه و ملموس انجمن خیرین مدرسه ساز باشد. به طور کلی صاحبنظران اقتصاد آموزش آزادی انتخاب را به عنوان اصلی ترین معیار موفقیت مشارکت های دولتی-خصوصی و همچنین به عنوان دروازه ای برای تحقق یا تسهیل دستیابی به دیگر معیارهای یک مشارکت موثر قلمداد میکنند و برای تحقق این معیار برای قراردادهای مدیریتی، عملیاتی و آموزشی اهمیت بیشتری قائل هستند. این اولویت بندی از سوی صاحبنظران اقتصاد آموزش با وضعیت اقتصادی-اجتماعی جامعه ایران و به تبع آن نظام آموزش و پرورش تا حدود زیادی منطبق است.
[1]. Private enterprises
[2]. Marketization
[3]. Privatization of education system
[4]. Public-private partnership
[5]. Charter Schools
[6]. Contract Schools
[7]. Concession Schools
[8]. Fey Alegría
[9]. Capacity Building Initiatives
[10]. Sabis
[11].Capitation Grant
[12].Community-Based
[13].یکی از مهمترین شیوههای رویکرد انتخاب بازار است که توسط اقتصاددان آمریکایی میلتون فریدمن (1962 و 1955). پیشنهاد شد.
[14].Thomas Paine
[15].Milton Friedman
[16].Targeted scholarship programs
[17].tax assistance
[18].tax credits
[19] .Milwaukee Parental Choice Program
[20]. Cleveland Opportunity Scholarship Program
[21].Colorado Opportunity Contract Pilot Program
[22]. Swope and Latorre
[23]. Unit Costs