نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه علوم تربیتی دانشگاه کردستان
2 دانش آموخته کارشناس ارشد رشته جامعهشناسی، دانشگاه کردستان
3 استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه کردستان
چکیده
کلیدواژهها
استمرار و بقای هر جامعهای مستلزم آن است که مجموعه باورها، ارزشها، رفتارها، گرایشها، دانشها و مهارتهای آن به نسلهای جدید منتقل شود. ساز و کار این انتقال فرآیند آموزش و پرورش است(علاقهبند، 1374: 35). نهاد آموزش و پرورش از مهمترین خرده نظامهای جوامع مُدرن محسوب میشود و به عنوان بارزترین نمود سرمایهگذاری نیروی انسانی نقش اصلی را در توسعه سرمایه انسانی و پیشرفت جوامع بشری ایفا مینماید. نقش آموزش و پرورش در توسعه سرمایه انسانی به قدری حائز اهمیّت است که بسیاری از اندیشمندان، منابع انسانیِ متخصّص و ماهر را بزرگترین دارایی و سرمایه اصلی یک جامعه قلمداد میکنند. به همین دلیل باید به آموزش و پرورش به عنوان یک سرمایه ملّی نگریست و آن را جزء با ارزشترین سرمایهها که در وجود انسانها ذخیره و سرمایهگذاری میشود، به حساب آورد(میرزا نیا، 1389: 2). نهاد آموزش و پرورش از یک سو، استعدادها و تواناییهای نیروی کار را شکوفا میسازد و زمینه کاربرد تکنولوژی برتر و بالاتر را برای نیروی کار فراهم مینماید و از سوی دیگر، راه هر گونه وابستگی و استعمارزدگی را بر روی یک ملّت سد میکند و زمینه استقلال سیاسی و فرهنگی جوامع را فراهم مینماید(صافی، 1375: 8). همچنین نهاد آموزش و پرورش ضمن انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی، به تربیت نیروی انسانی ماهر در زمینههای مختلف تخصّصی میپردازد و موجبات جذب و اشتغال افراد را در سازمانها و مؤسسات اقتصادی سیاسی و اجتماعی فراهم مینماید(علاقه بند، 1374: 127).
بنابراین امروزه نهاد آموزش و پرورش از ابزارهای مهم تحقق اهداف و مقاصد اجتماعی و از پایههای اساسی رشد و توسعه هر کشوری محسوب میشود و از این نهاد به عنوان صنعت رشد یاد میشود و دولتها بخش بزرگی از بودجه اجتماعی خود را به تقویت این نهاد و بهبودی کیفیت نظام آموزشی و اثربخشی آموزشی نهاد آموزش و پرورش اختصاص میدهند(میرغفوری و صیدی، 1386: 135). نتایج تحقیقات نظریهپردازان نظام آموزشی در دو دهه اخیر بیانگر آن است که هر گونه اصلاح و پیشرفتی در کیفیت نظام آموزشی و اثربخشی آموزشی به طور مستقیم به اثربخشی معلّمان بستگی دارد و برای بهبودی نظام آموزش بایستی اثربخشی معلّمان را افزایش داد(اندرسون، 1377 :7)، زیرا معلّمان میتوانند با وجود کمبود امکانات و فضای آموزشی بستر لازم را برای یادگیری و رشد فراگیران تسهیل و فراهم کنند و با به کارگیری شیوهها و الگوهای مناسب تدریس و روابط انسانی با فراگیران موجب رشد فکری، اجتماعی، عاطفی، اخلاقی و خلاقیّت آنان شوند و فراگیران را برای ایفای نقش و پذیرش مسؤولیتها در جامعه آماده کنند(نقیه، 1389: 21). به همین دلیل است که در نهاد آموزش و پرورش معلّمان به عنوان خطّ مقدم و عامل آن نهاد تلقی میشوند، امّا لازم به ذکر است طبق نتایجی که در دهه 1990 در دومین گردهمایی سازمان بین المللی کار در زمینه شرایط کار معلّمان برگزار گردید، این نتیجه حاصل شد که اثربخشی معلّمان در کل جهان به ویژه در کشورهای در حال توسعه مانند ایران، به مرحله فوقالعاده پایینی تنزّل کرده است(امینفر، پورظهیر و باقری، 1388: 39). این نتایج مطابق است با نتایج طرح مهندسی اصلاحات آموزشی دهه 80 در ایران، که بر مبنای آن سازمان آموزش و پرورش کشور نتوانسته است به اهدافِ اصلی و بنیادین خود دست یابد و سطح اثربخشی در سازمان آموزش و پرورش کاهش یافته است(وزارت آموزش و پرورش، 1380: 10). کاهش اثربخشی آموزشی به معنای انجام نشدن یا ناقص انجام شدن فرآیند یادگیری و صورت نگرفتن جامعهپذیری کامل دانشآموزان(آیندهسازان کشور) است که خود این امر نیز سبب کاهش سطح سواد، نبود کارشناسان و متخصّصان در زمینههای مختلف و نبود شهروندان آگاه در آینده خواهد شد. به عبارت دیگر، پایین بودن اثربخشی معلّمان در کشورهایی مانند ایران به معنای عدم پیشرفت در مسیر توسعها کاهش سرعت در مسیر توسعهیافتگی است و این امر مدّت زمان پیشرفت و توسعه را دو چندان میکند. بنابراین ضروری است که به این مسأله رسیدگی شود. لذا بخشی از مسأله اصلی تحقیق حاضر آن است که چرا اثربخشی آموزشی در ایران به ویژه در دوره متوسطه که اندیشمندان این دوره را دوران طوفان، فشار و نقطه عطف زندگی نام نهادهاند و در گزارش نهایی اجلاس منطقهای یونسکو به عنوان یک دوره انتقالی میان آموزش عمومی غیرتخصّصی و دوره آموزش عالی معرفی گردیده است و در نظام تعلیم و تربیت کشورهای مختلف جهان اهمیّت استراتژیک دارد(جورابچیان، 1378: 8)، کاهش یافته است؟
با توجّه به تعریف اثربخشی آموزشی، معلّمان زمانی دارای اثربخشی آموزشی هستند که بتوانند اهداف نظام آموزش و پرورش را برآورده سازند. بنابراین به طور کلی پیشفرض اثربخشی آموزشی آن است که معلّمان با اهداف نظام آموزش و پرورش آشنا باشند و نسبت به آن شناخت و آگاهی کامل داشته باشند. آیا این موضوع(شناخت معلّمان از اهداف سازمان آموزش و پرورش) در کشور ما نیز صادق است؟ بنابراین بخش دیگری از مسأله تحقیق، بررسی میزان شناخت معلّمان کشورمان از اهدافِ فعلی نظام آموزش و پرورش است و در نهایت چه رابطهای بین میزان شناخت معلّمان از اهداف مقطع متوسطه و میزان اثربخشی آموزشی مدارس وجود دارد؟ تا به امروز چندین نسل از تحقیقات تجربی اثربخشی مدارس میگذرد. نسل اول تحقیقات اثربخشی در دهه 60 و 70 میلادی در ایالات متحده امریکا و انگلستان شکل گرفت. نسل دوم تحقیقات اثربخشی مدارس شامل انتقادات پورکی و اسمیت بر مطالعات نسل اول است(وردیس، 2003: 158). از دهه 80 به بعد نیز تحقیقات اثربخشی مدارس به طور گستردههای در کشورهای مختلف جهان ادامه یافته است که در این راستا میتوان به تحقیقات تجربی راتر، بروک اور و ماداوس به عنوان شاخصترین تحقیقات تجربی اشاره کرد(هوی، 1985: 117). در ذیل به چند نمونه از مهمترین تحقیقات تجربی که در این زمینه در داخل و خارج از کشور انجام شدهاند، اشاره میشود.
دبلیو یو(2005) در تحقیقی تحت عنوان «بررسی رابطه بین اثربخشی آموزشی معلّمان و اثربخشی مدارس متوسطه در کشور تایوان و جمهوری چین» با استفاده از روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه رابطه بین اثربخشی معلمان و اثربخشی سازمانی مدارس را مورد بررسی قرار داد. پرسشنامه مورد استفاده در این تحقیق از 62 گویه که هشت بُعد اثربخشی را مورد سنجش قرار میدادند ساخته شده بود. نتایج این تحقیق بیانگر آن بود که رابطه معناداری بین اثربخشی معلّمان و اثربخشی سازمانی مدارس وجود دارد. کولیا(2002) نیز در تحقیقی تحت عنوان «بررسی رابطه فرهنگ و جوّ سازمانی با اثربخشی سازمانی» رابطه اثربخشی سازمانی را با فرهنگ و جوّ سازمانی(متفیرهای مستقل) مورد بررسی قرار داد. او با هدف ارائه پیشنهادهایی به رؤسای مدارس برای افزایش اثربخشی و بهبودی یادگیری
دانشآموزان دو مدرسه متوسطه را به مدت پنج سال مورد مطالعه قرار داد. نتایج این تحقیق حاکی از آن بود که عناصر فرهنگ یک مدرسه و جوّ مدرسه با اثربخشی آن رابطه معنادار وجود دارد. کوالکسی(1992) نیز در تحقیقی تحت عنوان «دریافت مهارتها و رویکردهای اثربخشی» با استفاده از روش پیمایش و ابزار پرسشنامه به طبقهبندی مهارتهای مدیران و معلّمان پرداخت. نتایج بیانگر آن بود که بین مهارتهای فنی، انسانی، شناختی و ادراکی معلّمان و مدیران و اثربخشی مدارس رابطه معنادار وجود دارد. اندرسون(1377) در کتاب «افزایش اثربخشی معلّمان در فرآیند تدریس»، به بررسی اثربخشی معلّمان و عوامل مؤثر بر آن پرداخته است. اندرسون معلّمان را
مهمترین عامل جریان آموزشی در زمینه برنامهریزی کیفی آموزش و پرورش میداند و معتقد است که اثربخشی آموزشی تا حدود زیادی به اثربخشی معلّمان وابسته است، زیرا بر این باور است که قبل از تأثیر مواد و وسایل آموزشی جدید بر دانشآموزان این معلّمان هستند که باید مواد و وسایل مزبور را تأیید کنند و به کار برند. از نظر اندرسون عواملی که سبب افزایش اثربخشی معلّمان میشوند عبارت است از: افزایش دانش و مهارتهای معلّمان از طریق دورههای کارآموزی قبل از خدمت، کتابهای راهنما و دستورالعملها و دورههای کارآموزی ضمن خدمت. زکی(1389)، در مقاله پژوهشی با عنوان «عوامل اثربخشی سازمانی مدرسه و بررسی رابطه آن با ویژگیهای معلّمان» با استفاده از روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه به بررسی عوامل اثربخشی سازمانی مدرسه و تأثیر عوامل اجتماعی و آموزشی بر آن، در میان معلّمان دبیرستانهای شهرضا در سال 85-84 پرداخت. نتایج این تحقیق بیانگر آن بود که ویژگیهای چهارگانه(جنسیت، سن، تحصیلات و سنوات شغلی) در اثربخشی سازمانی مدارس تأثیری ندارد، بلکه میزان اثربخشی سازمانی مدرسه با عوامل یازدهگانه اثربخشی از جمله رشد حرفهای معلّمان و مشارکت معلّمان در
تصمیمگیریها رابطه معنادار وجود دارد.
در تحقیقی دیگر امینفر و همکارانش(1388)، در مقاله پژوهشی با عنوان «بررسی و مقایسه اثربخشی معلّمان جذب شده از آموزش عالی و مراکز تربیت معلّم با معلّمان جذب شده از نهضت سواد آموزی» میزان اثربخشی معلّمان جذب شده از نهضت سواد آموزی در مقایسه با سایر معلّمان را بررسی نمودند. آنها در این تحقیق از روش پیمایشی و از ابراز پرسشنامه جهت گردآوری دادهها استفاده نمودند و حجم نمونه آنها شامل 197 نفر از معلّمان بود. نتایج تحقیق بیانگر آن بود که بین این دو گروه از معلّمان در ملاکهای اثربخشی مانند مدیریت کلاس، روش تدریس و هدایت یادگیران تفاوت معناداری وجود دارد. واعظی، حسینی و امیرحسینی(1388)، در مقاله پژوهشی تحت عنوان «بررسی مؤلفههای رفتاری مدیران با اثربخشیِ آموزشی دبیرستانهای شهر تهران» با استفاده از روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه عوامل مؤثر بر اثربخشی آموزشی را در بین معلّمان شهر تهران مورد بررسی قرار دادند. یافتههای پژوهش بیانگر آن بود که بین متغیّرها یا مؤلفههای رفتاری موفقیتمدار، مؤلفههای حمایتی و مؤلفههای مشارکتجویانه و اثربخشی سازمانی آنان رابطه معنادار وجود دارد، ولّی بین مؤلفههای رفتاری دستوری، موقعیتمدار و جنسیت مدیران با اثربخشیِ سازمانی رابطه معنادار وجود ندارد. صادقی(1382)، در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی اثربخشی برنامههای پرورشی مدارس متوسطه شهر زنجان» عوامل مؤثر بر اثربخشی معلّمان را با استفاده از روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه محقق ساخته مورد بررسی قرار داد. ایشان اهداف آموزش و پرورش را در زمینههای آموزشی، پژوهشی و پرورشی به عنوان شاخصهای اثربخشی معلّمان تعیین نمودند و به بررسی این موضوع پرداختند که چه عواملی سبب اثربخشی معلّمان در زمینههای آموزشی، پژوهشی، اجتماعی و پرورشی میشود. جامعه آماری این تحقیق شامل تمام دبیران پرورشی اعم از زن و مرد میشد و از آنجا که حجم جامعه آماری زیاد نبود از روش سرشماری استفاده نمودند. نتایج تحقیق بیانگر آن بود که بین متغیّرهای تخصّص(افزایش دانش و مهارت در زمینه آموزشی) و رغبت شغلی معلّمان با اثربخشی آنان رابطه وجود دارد، به طوری که هر اندازه تخصّص و رغبت شغلی معلّمان بیشتر باشد اثربخشی آنها نیز بیشتر خواهد بود. ایزدی(1372)، در مقاله پژوهشی با عنوان «بررسی کارایی و اثربخشی آموزشهای ضمن خدمت معلّمان» تأثیر آموزشهای ضمن خدمت را بر اثربخشی معلّمان با استفاده از روش پیمایشی مورد بررسی قرار داد. ایشان از آنجا که حجم جامعه آماری تحقیق زیاد نبود از روش سرشماری استفاده نمود. نتایج این تحقیق بیانگر آن بود که بین آموزشهای ضمن خدمت و اثربخشی معلّمان رابطه معنادار وجود دارد، به طوری که آموزشهای ضمن خدمت معلّمان از یک سو، سبب افزایش همکاری و ارتباط معلّمان و تبادل اطلاعات آنها با هم دیگر میشود و از سوی دیگر، سبب افزایش دقّت و افزایش مهارت تفکّر معلّمان برای حلّ مشکلات درسی و غیر درسی دانشآموزان و افزایش توانایی تدریس آنها میشود و در نهایت منجر به افزایش اثربخشی معلّمان میگردد.
چارچوب نظری
اثربخشی[1] یکی از مقولات مهم در زندگی فردی و اجتماعی است. مفهوم اثربخشی در خلال قرون گذشته و به ویژه در طی دهههای اخیر، تحولات زیادی یافته است و در حال حاضر به عنوان شاخص و معیّار مهمّی برای سنجش موفقیّت و نیل به اهداف سازمانها مورد استفاده قرار میگیرد(صادقی، 1382: 4). امروزه اثربخشی به شکل عمیقی در ادبیات سازمانی جای گرفته است و به عنوان موضوع اصلی در تمامی تجزیه و تحلیلهای سازمانی در نظر گرفته میشود(گودمن و پنگیز، 1997:2) و به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای سنجش و ارزیابی عملکرد افراد در سازمانها مورد استفاده قرار میگیرد، به طوریکه بالا بودن میزان اثربخشی به منزله موفقیّت و عملکرد صحیح فرد، سازمان و مدیریت در تحقق و دستیابی به اهداف مورد نظر است و پایین بودن آن حاکی از عدم موفقیّت و عملکرد نامطلوب سازمان، فرد و مدیریت است(گیوریان و تدبیری، 1384: 11).
مفهوم اثربخشی را ابتدا دراکر[2] در دهه 1950 به صورت علمی مطرح کرد(گرجی، 1387 :3) سپس، اندیشمندان علوم انسانی در دهه 1960 و 1970 سعی نمودند تا با جامعنگری، معیّار و تعریف مناسبی برای این مفهوم ارائه دهند و در این راستا توانستند به سوی کسب توافق بر روی اثربخشی و ارائه تعریفی مشترک برای آن، گام بردارند(انصاف، 1377: 51). دراکر معتقد است اثربخشی یعنی انجام دادن کارهای درست و نیل به اهداف. از نظر او سازمانی اثربخش است که به اهداف یا نتایج خود نایل آید(گرجی، 1387 : 3). هوی و میسکل نیز که از صاحبنظران این حوزه میباشند، معتقد هستند اثربخشی عبارت است از درجه همخوانی نتایج بدست آمده از عملکرد سازمان با نتایج مورد نظر سازمان(بهرنگی و طباطبایی، 1388: 71).
رویکردهای نظری اثربخشی
در ادبیات مکتوب مدیریت در ارتباط با اثربخشی رویکردها و مدلهای گوناگونی وجود دارد که در هر مدل یا رویکردی معیّارهای گوناگونی اساسِ اثربخشی را تعیین میکند. مهمترین این رویکردها عبارتند از:
الگوی هدف[3]: این الگو اثربخشی را درجه حصول به هدف تعریف میکند و اهداف حالتهای مطلوبی هستند که سازمان و افراد سعی در دستیابی به آن ها دارند. در این الگو اهداف و موفقیّتهای مربوط به آن ها در تعریف اثربخشی مهم میباشند. زیرا اهداف جهت را مشخص میکنند و استانداردهایی برای ارزیابی فرد و سازمان ارائه میدهند. در یک الگوی هدف، فردی اثربخش محسوب میشود که فعالیتهایش اهداف را برآورده سازند. لازم به ذکر است که در الگوی هدف، اهداف رسمی که سازمان مشخص کرده است، مدنظر قرار داده میشود. در الگوی هدف، اثربخشی به عنوان حصول نسبی به اهداف ممکن تعریف میشود. الگوی هدف یکی از مهمترین الگوهایی است که در ارزشیابی آموزشی کاربرد فراوانی دارد. کاربرد این الگو حاکی از آن است که با تعیین میزان اثربخشی از این روش میتوان میزان دستیابی یادگیرندگان به اهدافی آموزشی را مشخص و درباره کوشش معلّم و نقش معلّم نیز قضاوت نمود(بازرگان، 1380: 93). در الگوی هدف به این نوع پرسشها پاسخ داده میشود: آیا اهداف برنامه تحقق یافته است؟ تا چه میزان یادگیرندگان بر اهداف مورد نظر تسلط یافتهاند؟
الگوی منبع- سیستم[4]: این الگو اثربخشی را به عنوان توانایی سازمان یا فرد برای تأمین موقعیت مذاکرهای مفید در محیطش و استفاده بهینه از آن موقعیت برای حصول به منابع با ارزش و کمیاب توصیف میکند. مفهوم موقعیت مذاکرهای به معنی محرومیت از اهداف خاص به عنوان ملاک اثربخشی نهایی است. یک الگوی منبع- سیستم توجّه را به ظرفیت کلّیتر سازمان یا فرد برای به دست آوردن ارزش(منابع با ارزش) معطوف مینماید. در نتیجه این توصیف از اثربخشی میتوان گفت که این الگو فرآیندها و جریانات مداوم و پایانناپذیر مبادله و رقابت برای منابع با ارزش و کمیاب را مورد تأکید قرار میدهد. بنابراین در این الگو معیّار اثربخشی توانایی برای به دست آوردن منابع میباشد(هوی و میسکل، 1387: 380).
رویکرد مبتنی بر فرایند درونی: در این رویکرد اثربخشی عبارت است از میزان سلامت و کارایی سازمان. یک سازمانِ اثربخش، فرآیند درون سازمانی یکپارچه، بیدغدغه و هماهنگ دارد به گونهای که کارکنان و اعضای آن احساس خوشی و رضایت میکنند و بخشهای مختلف سازمان دست به دست هم میدهند تا اثربخشی را به بالاترین سطح خود برسانند. در این رویکرد به محیط خارجی توجّهی نمیشود. بر طبق این رویکرد سازمان زمانی اثربخش است که از سلامت سازمانی لازم برخودار بوده و کارکنان آن، افرادی دارای انگیزش، علاقمندی، تعهد، احساس مسؤولیت، حس وفاداری نسبت به سازمان باشند(زکی و همکاران، 1385: 31).
رویکرد عوامل راهبردی: بر اساس این رویکرد سازمان، زمانی اثربخش خواهد بود که عوامل محیطی خود را که تداوم حیات سازمان مستلزم حمایت آنها است، برآورده سازد. این رویکرد در برخی منابع تحت عنوان «رویکرد تأمین رضایت گروههای ذینفع» نیز مطرح شده است. گروههای ذینفع یکی از گروههای داخل یا خارج از سازمان یا سازمان دیگری است که در عملکرد سازمان نقش مهمیدارد. در این رویکرد تعیین میزان رضایت این گروهها به عنوان شاخص عملکرد سازمان و اثربخشی سازمانی محسوب میشود(دفت، 1381: 63).
در دستهبندی دیگری، اثربخشی به سه دسته اثربخشی فردی، گروهی و سازمانی تقسیم میشود:
در زمینه اثربخشی آموزشی نیز، اندرسون به معتقد است که اثربخشی آموزشی تا حدود زیادی به اثربخشی معلّمان وابسته است، زیرا بر این باور است که قبل از تأثیر مواد و وسایل آموزشی جدید بر دانشآموزان این معلّمان هستند که باید مواد و وسایل مزبور را تأیید کنند و به کار برند. اندرسون اثربخشی را دستیابی به اهداف خاص تعریف میکند خواه این اهداف توسط خود معلّمان، خواه توسط دیگران(مسؤولان آموزش و پرورش) تهیه و تدوین شده باشند. در این زمینهایشان تأکید میکنند افرادی که به دنبال بررسی در مورد افزایش اثربخشی معلّمان و عوامل مؤثر بر اثربخشی هستند، باید اهداف مورد نظر معلّمان را با دقّت بشناسند و خود معلّمان نیز باید از این اهداف آگاه باشند و معلّم اثربخش معلّمی است که دانش و مهارتهای مورد نیاز جهت دستیابی به اهداف مورد نظر را داشته باشد و بتواند آنها را در زمان مناسب و به شیوه مطلوب به کار گیرد و اهدافی که مستقیم یا غیرمستقیم با یادگیری دانشآموزان مرتبط است را برآورده سازد. همچنین ایشان بر این باور است که شاخصهای اثربخشی آموزشی نیز بایستی هماهنگ با اهداف نظام آموزش و پرورش باشد. همچنین اثربخشی آموزشی معلّمان لزوماً بایستی براساس رفتارها و یادگیری دانشآموزان ارزیابی شود نه براساس رفتارهای معلّمان(اندرسون، 1377: 11).
کریمز نیز به عنوان یکی از نظریهپردازان این حوزه مشخصات مدارس اثربخش را در چهار بخش اصلی دستهبندی مینماید که تعامل عوامل چهارگانه موجب اثربخشی سازمانی مدارس میگردد که هر کدام از عوامل یاد شده بر اساس ملاکهایی مانند زمان، فرصتها، کمیتها و کیفیت مورد شناسایی قرار میگیرند:
چارچوب نظری تحقیق حاضر مبتنی بر تلفیقی از دیدگاه الگوی هدف و اثربخشی فردی و دیدگاه اثربخشی آموزشی اندرسون میباشد. بر مبنای این چارچوب نظری اثربخشی به معنای دستیابی اهداف از پیش تعیین شده سازمانی است و به تبع آن اثربخشی آموزشی به معنای دستیابی به اهداف آموزشی از پیش تعیین شده سازمان آموزش و پرورش تلقی میگردد(صادقی، 1382: 22). به بیان دیگر، نهاد آموزش و پرورش برای هر مقطع تحصیلی اهداف متناسب با آن مقطع را مشخص نموده است که در پایان هر مقطع تحصیلی باید به آن ها دست یافت، یعنی اثربخشی آموزشی در نهاد آموزش و پرورش زمانی حاصل میشود که اهدافی را که این نهاد از قبل تعیین نموده است، برآورده شوند. بنابراین مشخص نمودن اهداف آموزش و پرورش از نخستین گامهایی است که باید در راه درک اثربخشی آموزشی برداشت(گرجی، 1387: 3). با توجّه به رویکرد اثربخشی فردی و رویکرد اثربخشی اندرسون، اثربخشی سازمان و تحقق اهداف منوط است به عملکرد اعضای سازمان و نحوه انجام دادن وظایف آنها. لذا اثربخشی آموزشی در نظام آموزش و پرورش زمانی تحقق مییابد که معلّمان(به منزله اعضای نقشآفرین آن) اهداف سازمان آموزش و پرورش را برآورده سازند و معلّم اثربخش معلّمی است که نسبت به اهدافِ سازمان آموزش و پرورش آگاه باشد، دانش و مهارتهای مورد نیاز جهت دستیابی به اهداف مورد نظر را داشته باشد و بتواند آنها را در زمان مناسب و به شیوه مطلوب به کار گیرد و اهدافی که مستقیم یا غیرمستقیم با یادگیری دانشآموزان مرتبط است را برآورده سازد(اندرسون، 12:1377).
فرضیههای تحقیق
چارچوب نظری تحقیق تلفیقی از دیدگاه الگوی هدف، دیدگاه اثربخشی آموزشی اندرسون و اثربخشی فردی میباشد. در دیدگاه الگوی هدف بر دستیابی به اهداف سازمان آموزش و پرورش، در دیدگاه اندرسون بر آگاهی و شناخت معلّمان از اهداف سازمان آموزش و پرورش و در اثربخشی فردی بر عملکرد معلّمان در مدارس تأکید میشود. با توجّه به چارچوب نظری، آزمون فرضیههای اصلی ذیل مد نظر میباشد:
1- بین میزان شناخت معلّمان از اهداف مقطع متوسطه و اثربخشی آموزشی رابطه وجود دارد.
2- بین متغیّرهای زمینهای(تأهل، جنسیت، سن و مقطع تحصیلی) اثربخشی آموزشی رابطه وجود دارد.
فرضیههای فرعی
1- بین میزان شناخت معلّمان از اهداف علمی-آموزشی و اثربخشی آموزشی رابطه وجود دارد.
2- بین میزان شناخت معلّمان از اهداف اجتماعی و اثربخشی آموزشی رابطه وجود دارد.
3- بین میزان شناخت معلّمان از اهداف فرهنگی و اثربخشی آموزشی رابطه وجود دارد.
4- بین میزان شناخت معلّمان از اهداف اخلاقی و اثربخشی آموزشی رابطه وجود دارد.
روششناسی
تحقیق حاضر از نظر شرایط کنترل پژوهش و به لحاظ محتوی کاری از نوع پیمایشی[6] است که پُر استفادهترین روش جمعآوری داده در جامعهشناسی و علوم تربیتی است و مبتنی است بر پرسش سؤالاتی از جمع کثیری از مردم در مورد عقاید، نظرات، خصلتها و رفتارهای گذشته و حال آنها. با توجّه به اهداف تحقیق، روش پیمایشی برای جمعآوری اطلاعات مناسب است. پژوهش اخیر از نظر بُعد زمانی از نوع مقطعی، از نظر هدف از نوع کاربردی و از نظر دامنه از نوع خُرد میباشد، زیرا واحد تحلیل فرد(معلّمان نواحی دوگانه شهر سنندج) میباشد. در این پژوهش برای سنجش متغیّرهای مستقل و وابسته(شناخت اهداف و اثربخشی آموزشی) از ابزار پرسشنامه محققساخته استفاده شده است که شامل 61 گویه میباشد. لازم به ذکر است که دو متغیر اصلی تحقیق در یک پرسشنامه واحد مورد سنجش قرار گرفتند. برای تهیه پرسشنامه تحقیق شاخصهای مربوط به هر کدام از متغیرهای تحقیق، با توجّه به مبانی نظری و پژوهشی و تحقیقات قبلی استخراج و هر شاخص متناسب با سطح سنجش و با استفاده از طیف خاصی مورد سنجش قرار گرفتهاند سپس، پرسشنامه مخصوص پاسخگویان از طریق مراجعه پرسشگر به خود پاسخگویان تکمیل گردیده است. گویهها بر اساس طیف جمع نمرات لیکرت طراحی شدهاند. به طوری که برای سنجش هر متغیری تعدادی گویه در نظر گرفته شد و در مقابل هر گویه یک طیف پنج گزینهای از خیلی زیاد تا خیلی کم قرار گرفت. مقیاس نمرهگذاری گویهها نیز بر مبنای یک تا پنج میباشد(خیلی زیاد = نمره 5 و خیلی کم = نمره 1). در نهایت برای آن که متغیّر مجدداً از صورت فاصلهای به صورت ترتیبی درآید طیف بهدست آمده را با توجّه به دامنه تغییرات به سه بخش کم، متوسط و زیاد زیر سقفبندی کردهایم. جمعیّت آماری تحقیق نیز عبارت است از کل دبیران مقطع متوسطه که در سال تحصیلی 90 -91 مشغول به تدریس میباشند که به صورت تقریبی 1200نفر میباشند. جهت برآورد حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده گردید که 300 نفر برآورد شد و برای انتخاب نمونهها روش نمونهگیری طبقهای نسبی بکار برده شد، زیرا نمونهگیری طبقهای نسبی از یک سو احتمال معرّف بودن نمونه را افزایش میدهد و از سوی دیگر، هیچ گونه انحرافی از اصل تصادفی بودن ندارد، این به آن معنا است که قبل از هر گونه انتخابی، جامعه آماری به طبقههای مختلف تقسیم میگردد سپس، نمونه به صورت تصادفی از طبقه انتخاب میشود(دلاور، 1385: 96- 95). بر همین اساس رای انتخاب نمونه طبقهای از معلّمان، جمعیّت بر حسب نواحی سازمان داده شد، سپس تعداد متناسب زن و مرد انتخاب شدند.
روایی و پایاییپرسشنامه
در این تحقیق روایی صوری و ابزار اندازهگیری مورد آزمون قرارگرفته شده است. برای این منظور پرسشنامه پس از آزمون مقدماتی اولّیه و اصلاحات انجام شده در اختیار جمعی از اساتید و محققان علوم تربیتی قرار گرفت که دارای دانش نظری و تحقیقاتی در زمینه مربوطه بودند. از آنجا که غالباً طرح سؤالات یکسان از همان پاسخگویان در دو مقطع زمانی امکان پذیر نیست، برای تعیین پایایی این تحقیق از روش آلفای کرونباخ استفاده شد، زیرا این روش سازگاری درونی سؤالات پرسشنامه را مورد بررسی قرار میدهد. جهت سنجش پایایی ابزار گردآوری دادهها در مرحله اول پیشآزمون به عمل آمد. پرسشنامه اولیّه در میان 40 نفر زن و مرد توزیع شد و پس از گردآوری دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS آلفای کرونباخ آن به دست آمد.
جدول1: ضریب الفای کرونباخ متغیّرهای مستقل و وابسته
نام متغیر |
تعداد گویه |
مشاهدات |
آلفای کرونباخ |
وضعیت روایی |
اهداف علمی |
6 |
39 |
761/0 |
دارای روایی(7/0 < α) |
اهداف اجتماعی |
5 |
39 |
711/0 |
دارای روایی(7/0 < α) |
اهداف فرهنگی |
3 |
39 |
739/0 |
دارای روایی(7/0 < α) |
اهداف اخلاقی |
5 |
39 |
714/0 |
دارای روایی(7/0 < α) |
اهداف آموزشی(کلی) |
18 |
39 |
720/0 |
دارای روایی(7/0 < α) |
اثربخشی آموزشی |
20 |
40 |
758/0 |
دارای روایی(7/0 < α) |
تحلیل عاملی
در این تحقیق به منظور شناسایی عوامل زیر بنایی یا زمینهساز متغیرها از تحلیل عامل اکتشافی استفاده گردید. بر پایه نتایج تحلیل عاملی مقیاس اثربخشی آموزشی، چهار عامل به دست آمد که به ترتیب با عناوین اثربخشی علمی، اثربخشی اجتماعی، اثربخشی فرهنگی و اثربخشی اخلاقی نامگذاری شدند. با توجّه به آمارهK. M. O میتوان گفت دادهها برای تحلیل عاملی مناسب بوده و معنادار است.
جدول2: تحلیل عاملی مقیاس اثربخشی آموزشی
ردیف |
گویه |
نام عاملها |
|
KMO |
سطح معنی داری |
|||
1 |
2 |
3 |
4 |
|||||
1 |
انجام تحقیق و کنفرانس |
|
567/0 |
|
|
اثربخشی علمی |
739/0 |
000/0 |
2 |
رعایت علائم نگارشی |
|
496/0 |
|
|
|||
3 |
قدرت بیان |
|
639/0 |
|
|
|||
4 |
ایجاد یادگیری |
|
719/0 |
|
|
|||
5 |
کسب نمره قابل قبول |
|
689/0 |
|
|
|||
6 |
شناخت هنرمندان سایرملل |
|
562/0 |
|
|
|||
7 |
شناخت هنرمندان ایرانی |
|
538/0 |
|
|
|||
8 |
داشتن احساس مسؤولیت |
613/0 |
|
|
|
اثربخشی اجتماعی |
||
9 |
گفتگو در مورد موضوعات علمی |
537/0 |
|
|
|
|||
10 |
گفتگو در مورد موضوعات هنری |
538/0 |
|
|
|
|||
11 |
انجام کار گروهی |
654/. |
|
|
|
|||
12 |
مشارکت فعال |
606/0 |
|
|
|
|||
13 |
علاقه به آثار هنری |
|
|
488/0 |
|
فرهنگی |
||
14 |
انجام کارهنری |
|
|
501/0 |
|
|||
15 |
انتقاد کردن |
|
|
|
686/0 |
اثربخشی اخلاقی |
||
16 |
انتقادپذیری |
|
|
|
695/0 |
|||
17 |
احترام به دیگران |
|
|
|
647/0 |
|||
18 |
رعایت حیا و عفت |
|
|
|
583/0 |
|||
19 |
رعایت و قوانین مدرسه |
|
|
|
624/0 |
|||
20 |
احترام نسبت به بزرگان فرهنگ و هنر |
|
|
|
659/0 |
یافتههای تحقیق
توصیف متغیّرهای زمینهای
در رابطه با توصیف متغیرهای زمینههای نتایج تحقیق بیانگر آن است که در نمونه مورد بررسی، 1/53 درصد پاسخگویان مرد و 9/ 46 درصد زن بوده است. به لحاظ تأهل نیز 4/22 درصد مجرد 6/77 درصد متأهل بودهاند. از نظر مقطع تحصیلی، 8 درصد پاسخگویان مقطع کاردانی، 70 درصد مقطع کارشناسی، 22 درصد مقطع کارشناسیارشد بودهاند. به لحاظ سن نیز، دامنه سنی جمعیّت نمونه بین 24تا 49 سال قرار دارد که بیشترین افراد در گروه سنی 32 قرار دارند. همچنین مطابق با نتایج جدول شماره(3) میانگین سنی پاسخگویان سن 36 سالگی است. نتایج توصیفی متغیر مستقل(شناخت اهداف) و متغیر وابسته(اثربخشی آموزشی) حاکی از آن است که در 25 درصد از معلّمان مورد بررسی، میزان شناخت اهداف مقطع متوسطه زیاد، 9/ 43 درصد در حد متوسط و 1/31 درصد ضعیف میباشند و میزان اثربخشی آموزشی در 1/53 درصد از معلّمان مورد بررسی، ضعیف، 3/31 درصد در حد متوسط و 6/ 15 درصد زیاد میباشد.
تبیین رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته
در تحقیق حاضر برای نمایش روابط متقابل دو متغیر و درک رابطه احتمالی بین آنها از جداول متقاطع یا توافقی[7] استفاده شد، زیرا از آنها میتوان برای تبیین و تشریح رابطههایی که قرار است به وسیله آزمونهای آماری تأیید یا رد گردند، استفاده نمود. به این ترتیب درک نتیجه آزمونهای آماری راحتتر خواهد بود. در جدول شماره(3) سطوح توصیفی دو متغیر مستقل(شناخت اهداف) و متغیر وابسته(اثربخشی آموزشی) در مقابل هم آمدهاند. درصد فراوانیهای ذکر شده در جدول بیانگر اثر متغیر مستقل بر روی متغیر وابسته هستند. در تشریح این درصدها میتوان چنین گفت:
معلّمانی که دارای شناخت اهداف ضعیف هستند، عموماً دارای اثربخشی آموزشی ضعیف بودهاند. با توجّه به جدول مشاهده میکنیم که 59 درصد از این معلّمان دارای اثربخشی آموزشی ضعیف و 35 درصد دارای اثربخشی آموزشی متوسط و فقط 6 درصد دارای اثربخشی آموزشی بالا بودهاند.
معلّمانی که دارای شناخت اهداف متوسط بودهاند 4/66 درصد دارای اثربخشی آموزشی متوسط، 2/9 درصد دارای اثربخشی آموزشی بالایی و 4/24 درصد از دارای اثربخشی آموزشی پایین بودهاند.
نتایج سطر سوم جدول بیانگر آن است که معلّمان دارای شناخت اهداف بالا، 8/39 درصد دارای اثربخشی آموزشی بالایی هستند و 2/60 درصد دارای اثربخشی آموزشی متوسط هستند. به عبارت دیگر نتایج جدول متقاطع بیانگر یک رابطه مثبت و قوی بین این دو متغیر است.
جدول 3: رابطه شناخت اهداف و اثربخشی آموزشی
|
شناخت اهداف |
|||
ضعیف |
متوسط |
زیاد |
||
اثربخشی آموزشی |
ضعیف |
%59 |
%4/24 |
%0 |
متوسط |
%35 |
%4/66 |
%2/60 |
|
زیاد |
%6 |
%2/9 |
%8/39 |
آزمون فرضیههای تحقیق
این تحقیق شامل دو فرضیه کلی(اصلی) است که در مورد رابطه دو متغیر مستقل «شناخت اهداف» و «متغیرهای زمینهای» با متغیر وابسته « اثربخشی آموزشی» است، امّا چون متغیر شناخت اهداف دارای چهار شاخص میباشد چهار فرضیه فرعی نیز تدوین شده است. در این بخش برای نتیجهگیری بهتر، فرضیهها را در دو بخش مجزا فرضیههای فرعی و اصلی مورد بررسی قرار داده شدهاند.
آزمون فرضیه های فرعی
فرضیات اوّل تا چهارم تحقیق در مورد رابطه بین متغیرهایی که ابعاد تشکیل دهنده متغیر مستقل«شناخت اهداف» مقطع متوسطه هستند و متغیر وابسته « اثربخشی آموزشی» میباشد. در ساخت هر کدام از متغیرهای فوق از جمعبندی پاسخ به سؤالات دارای طیف لیکرت ساخته شده است. لذا این متغیرها را میتوان دارای مقیاس اندازهگیری فاصلهای دانست(ساعی، 1387: 88)[8]. بنابراین برای ارزیابی رابطهها میتوانیم از ضریب همبستگی پیرسون یا رگرسیون خطی ساده استفاده نماییم.
جدول 4: ضریب همبستگی شناخت ابعاد اهداف و اثربخشی آموزشی
متغیّرها |
ضریب همبستگی پیرسون |
نتیجه ارزیابی |
||
متغیّر مستقل |
متغیّر وابسته |
مقدار |
سطح معناداری |
|
شناخت اهداف علمی آموزشی |
اثربخشی آموزشی |
51/0 |
000/0 |
تأیید رابطه |
شناخت اهداف اجتماعی |
اثربخشی آموزشی |
46/0 |
000/0 |
تأیید رابطه |
شناخت اهداف فرهنگی |
اثربخشی آموزشی |
28/0 |
000/0 |
تأیید رابطه |
شناخت اهداف اخلاقی |
اثربخشی آموزشی |
16/ 0 |
03/ 0 |
تأیید رابطه |
فرضیه اول تحقیق در مورد رابطه شناخت معلّمان از اهداف علمی- آموزشی و اثربخشی آموزشی است. با توجّه به جدول شماره(4) سطح معناداری(000/0) میباشد. به دلیل آنکه سطح معناداری کمتر از(05/0) است، وجود رابطه شناخت اهداف علمی- آموزشی و اثربخشی آموزشی تأیید میگردد. ضریب همبستگی این دو متغیر نیز برابر با(201/0) میباشد، که بیانگر همبستگی مثبت و شدّت رابطه ضعیف بین این دو متغیر است. به عبارت دیگر با افزایش شناخت اهداف علمی- آموزشی معلّمان میزان اثربخشی آموزشی آنان نیز افزایش مییابد. بنابراین رابطه خطی مثبت بین شناخت اهداف علمی- آموزشی و اثربخشی آموزشی تأیید میگردد.
فرضیه دوم در مورد شناخت معلّمان از اهداف اجتماعی و اثربخشی آموزشی است. با توجّه به جدول شماره(4) سطح معناداری(000/0) میباشد به دلیل آنکه سطح معناداری کمتر از(05/0) است، وجود رابطه بین شناخت اهداف اجتماعی و اثربخشی آموزشی تأیید میگردد. ضریب همبستگی این دو متغیر نیز برابر با(447/0) میباشد که بیانگر همبستگی مثبت و شدّت رابطه نسبتاً قوی بین این دو متغیر است. به عبارت دیگر با افزایش شناخت معلّمان از اهداف اجتماعی میزان اثربخشی آموزشی آنان نیز افزایش مییابد. بنابراین رابطه خطی مثبت بین شناخت معلّمان از اهداف اجتماعی و اثربخشی آموزشی تأیید میگردد.
سومین فرضیه جزئی تحقیق در مورد شناخت معلّمان از اهداف فرهنگی و اثربخشی آموزشی است. با توجّه به جدول مذکور، سطح معناداری(000/0) میباشد به دلیل آنکه سطح معناداری کمتر از(05/0) است، وجود رابطه شناخت اهداف فرهنگی و اثربخشی آموزشی تأیید میگردد. ضریب همبستگی این دو متغیر نیز برابر با(308/0)
میباشد که بیانگر همبستگی مثبت و شدّت رابطه متوسط بین این دو متغیر است. به عبارت دیگر با افزایش شناخت معلّمان از اهداف فرهنگی میزان اثربخشی آموزشی آنان نیز افزایش مییابد. بنابراین رابطه خطی مثبت بین شناخت معلّمان از اهداف فرهنگی و اثربخشی تأیید میگردد.
چهارمین فرضیه جزئی در مورد رابطه شناخت معلّمان از اهداف اخلاقی و اثربخشی آموزشی است است. با توجّه به جدول شماره فوق سطح معناداری(03/0) است. با توجه به سطح معناداری وجود رابطه شناخت اهداف اخلاقی و اثربخشی آموزشی تأیید میگردد. ضریب همبستگی این دو متغیر نیز برابر با(16/0) میباشد که بیانگر همبستگی مثبت و شدّت رابطه ضعیف بین این دو متغیر است.
آزمون فرضیههای کلی(اصلی)
اولیّن فرضیه اصلی تحقیق در مورد رابطه شناخت معلّمان از اهداف مقطع متوسطه و اثربخشی آموزشی است. نتایج جدول شماره(5) بیانگر آن است که شناخت اهداف و اثربخشی آموزشی رابطه معناداری دارد، زیرا سطح معناداری این دو متغیر(000/0) میباشد که کمتر از(05/0) است. لذا وجود رابطه شناخت معلّمان از اهداف مقطع متوسطه و اثربخشی آموزشی تأیید میگردد. در این راستا باید گفت که مقدار همبستگی شناخت اهداف و اثربخشی آموزشی برابر با(451/0) میباشد که بیانگر رابطه خطی مثبت است، یعنی با افزایش شناخت معلّمان از اهداف مقطع متوسطه، اثربخشی آموزشی نیز افزایش مییابد. البته شدّت این رابطه نسبتاً قوی میباشد. بنابراین رابطه خطی مثبت بین شناخت معلّمان از اهداف مقطع متوسطه و اثربخشی آموزشی تأیید میگردد.
جدول 5 : ضریب همبستگی شناخت اهداف و اثربخشی آموزشی
نام متغیر |
ضریب همبستگی |
سطح معناداری |
نتیجه ارزیابی فرضیه |
اثربخشی آموزشی |
451/0 |
000/0 |
تأیید رابطه |
آزمون تفاوت میانگین اثربخشی آموزشی بر حسب جنسیت
هدف از بررسی رابطه جنسیت معلّمان با اثربخشی آموزشی، مقایسه میانگین متغیر وابسته در سطوح مختلف جنسیت است، یعنی میخواهیم میانگین اثربخشی آموزشی معلّمان زن و مرد را با همدیگر مقایسه کنیم. جهت آزمون این رابطه از آزمون t استفاده میشود. نتایج نشان میدهد که میانگین نمرهی دختران و پسران در این متغیرها با هم تفاوت ندارد و با توجّه به سطح معناداری(364/0)به دست آمده، رابطه معناداری بین اثربخشی آموزشی و جنسیت افراد نمونه وجود ندارد.
جدول 6 : آزمون تفاوت میانگین اثربخشی آموزشی بر حسب جنسیت
متغیر |
مقوله |
میانگین |
t آماره |
درجه آزادی |
سطح معناداری sig |
اثربخشی آموزشی |
دختر |
12/40 |
156/1 |
7/289 |
364/0 |
پسر |
96/38 |
آزمون تفاوت میانگین اثربخشی آموزشی بر حسب وضعیت تأهل
جدول(7) نتایج آزمون تفاوت میانگین اثربخشی آموزشی در بین معلّمان مجرد و متأهل را نشان داده است. بر اساس یافتههای جدول میتوان گفت که بین میانگین اثربخشی آموزشی پاسخگویان مجرد و میانگین اثربخشی آموزشی پاسخگویان متأهل، تفاوت وجود دارد و این تفاوت معنادار(019/0 Sig =) است. بهطوریکه، میانگین اثربخشی آموزشی در بین معلّمان مجرد(89/89) بیشتر از میانگین اثربخشی آموزشی معلّمان متأهل(62/82) میباشد. بنابراین تفاوتهای مشاهده شده بر اساس آزمون t و سطح معناداری، نشان میدهد که میان اثربخشی آموزشی افراد با وضعیت تأهل آنان رابطه وجود دارد و با توجّه به مقدار سطح معناداری نتایج فوق را میتوان به جامعه آماری تعمیم داد.
جدول 7 : آزمون تفاوت میانگین اثربخشی آموزشی بر حسب تأهل
متغیر |
مقوله |
میانگین |
t آماره |
درجه آزادی |
سطح معناداری sig |
اثربخشی آموزشی |
مجرد |
39/43 |
265/2 |
365/72 |
000/0 |
متأهل |
24/37 |
آزمون رابطه اثربخشی آموزشی بر حسب سطح تحصیلات
هدف از بررسی این رابطه، مقایسه میانگین اثربخشی آموزشی در سطوح متغیر تحصیلات است. نتایج آمار توصیفی اثربخشی آموزشی بر حسب تحصیلات، بیانگر آن است که میانگین اثربخشی آموزشی معلّمانی که دارای مدرک کاردانی(فوق دیپلم) میباشند برابر با 95/31 و میانگین اثربخشی معلمانِ لیسانس برابر با 80/38 و میانگین اثربخشی آموزشی معلمانی که دارای مدرک کارشناسی ارشد هستند برابر با 89/46 میباشد. برای سنجش میزان همبستگی این دو متغیر به دلیل آن که متغیر تحصیلات دارای سطح ترتیبی و متغیر اثربخشی آموزشی دارای سطح فاصلهای است، از ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده گردید. مطابق با نتایج جدول شماره(8) سطح معناداری ضریب همبستگی اسپیرمن بیانگر رابطه خطی مثبت و شدّت همبستگی متوسط بین دو متغیر اثربخشی آموزشی و تحصیلات است. به عبارت دیگر، با توجه به سطح معناداری(05/0Sig <)، رابطه معناداری در سطح 000/0 بین دو متغیر مشاهده میگردد. یعنی با اطمینان 99 درصد میتوان گفت بین دو متغیر ارتباط معنادار وجود دارد و این مقدار همبستگی در سطح نسبتاً متوسط(386/0) است. بدین صورت که با افزایش میزان تحصیلات، میزان اثربخشی آموزشی افراد نیز افزایش مییابد.
جدول 8: ماتریس همبستگی تحصیلات و اثربخشی آموزشی
متغیر |
ضریب همبستگی |
سطح معناداری |
|
وابسته |
مستقل |
||
اثربخشی آموزشی |
تحصیلات |
386/0 |
000/0 |
آزمون رابطه اثربخشی آموزشی بر حسب سن
برای سنجش میزان همبستگی دو متغیر سنِ معلّمان و اثربخشی آموزشی از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد، زیرا سطح سنجش هر دو متغیر در سطح فاصلهای میباشد. نتایج جدول(9) مربوطه حاکی از آن است که سطح معناداری مورد قبول(05/0Sig >) است و میتوان گفت بین دو متغیر ارتباط معناداری وجود ندارد.
جدول 9: ماتریس همبستگی سن و اثربخشی آموزشی
نام متغیر |
ضریب همبستگی |
سطح معناداری |
اثربخشی آموزشی |
15/0 |
12/0 |
تحلیل رگرسیون چندگانه
تحلیل رگرسیونی چند متغیّره به ما نشان میدهد که میزان و نوع اثر متغیّرهای مستقل بر متغیّر وابسته(با کنترل کردن اثر سایر متغیّرها) چگونه است و کدام متغیّرها در معادله وارد میشوند و کدام متغیّرها نمیتوانند وارد معادله شوند از این دیدگاه، ارزیابی میزان تأثیری که هر متغیر مستقل در چنین مدلی دارد و نقش آن بر پیشگویی متغیر وابسته میتواند تعیینکننده جایگاه و اهمیّت آن در تحقیق باشد. لازم به ذکر است در این تحقیق همه متغیّرهای مستقل به شیوه گام به گام وارد معادله رگرسیونی شدهاند. جدول شماره(10 و 11) ضریب تعیین رگرسیونی مربوط به هر کدام از متغیرهای مستقل با متغیر وابسته را نشان میدهد. سطح معناداری و نتیجه ارزیابی فرضیهها نیز برای هر کدام آمده است.
جدول10: رگرسیون چند متغیره
ضریب همبستگی |
ضریب تعیین(R2) |
ضریب تعیین تعدیل یافته |
سطح معناداری |
64/0 |
41/0 |
39/0 |
000/0 |
با توجّه به جدول(10) میتوان گفت که متغیرهای وارد شده در مدل رگرسیونی، روی هم رفته نزدیک به 39 درصد از تغییرات اثربخشی آموزشی را تبیین میکند. همچنین با توجّه به نتایج جدول(11)، از میان متغیّرهای مستقل بررسی شده در این تحقیق، چهار متغیّر مستقل «اهداف علمی-آموزشی، اهداف اجتماعی، اهداف فرهنگی و اهداف اخلاقی» وارد مدل شدند. نکته قابل توجّه آن است که از میان متغیّرهای مستقلی که وارد مدل رگرسیونی شدهاند متغیر «شناخت اهداف علمی-آموزشی»» با ضریب تعیین استاندارد شده(275/0) مؤثرترین متغیر مستقل در مدل رگرسیونی میباشد که بدان معنی است حدود 5/27 درصد از اطلاعات اثربخشی آموزشی در شاخص شناخت اهداف علمی-آموزشی نهفته است. به بیان دیگر، متغیرشناخت اهداف علمی-آموزشی به تنهایی، البته بدون کنترل کردن سایر متغیرها، حدود 5/27 درصد از تغییرات متغیر اثربخشی آموزشی را تبیین میکند. بعد از این متغیر، متغیر «اهداف اجتماعی» با ضریب استاندارد شده 216/0 مؤثرترین متغیر الگوی رگرسیونی است.
جدول11: رگرسیون چندگانه متغیرهای مستقل و وابسته
متغیّرها |
نتایج رگرسیون ساده |
رتبه |
||
متغیّر مستقل |
متغیّر وابسته |
ضریب تعیین استانداردشده( ) |
سطح معناداری |
|
شناخت اهداف علمی-آموزشی |
اثربخشی آموزشی |
275/0 |
000/0 |
1 |
شناخت اهداف اجتماعی |
216/0 |
000/0 |
2 |
|
شناخت اهداف فرهنگی |
08/0 |
000/0 |
3 |
|
شناخت اهداف اخلاقی |
027/ 0 |
000/ 0 |
4 |
نتایج تحقیق
اثربخشی و اثربخشی سازمانی، موضوع محوری در نظریههای سازمان تلقی شده و سازمانها در ارزیابی عملکرد خود به بررسی و میزان اثربخشی سازمانی میپردازند. بدون تردید سازمان آموزش و پرورش یکی از مهمترین سازمانهایی است که امروزه تعلیم و تربیت رسمی افراد جامعه را برعهده دارد و در این راستا مدارس به منزله رکن اساسی سازمان آموزش و پرورش در راستای تحقق اهداف سازمان و اثربخشی آموزشی تلاش میکند. هدف اصلی این تحقیق نیز بررسی عوامل مؤثر بر اثربخشی آموزشی مدارس میباشد. اکثر اندیشمندان حوزه علوم تربیتی همانند هاج و اندرسون در تعریف اثربخشی مدارس بر بُعد دستیابی به اهداف تأکید دارند که این پژوهش نیز از این زاویه به تعریف و بررسی اثربخشی سازمانی مدارس پرداخته و به لحاظ نظری برای تبیین رابطه شناخت معلّمان از اهداف مقطع متوسطه و اثربخشی آموزشی از رویکرد مبتنی بر الگوی هدف، اثربخشی آموزشی اندرسون و اثربخشی فردی استفاده نموده است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که میان شناخت معلّمان از اهداف مقطع متوسطه و سطوح مختلف آن با اثربخشی آموزشی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر، معلّمانی که از اهداف مقطع متوسطه شناخت بیشتری دارند نسبت به سایر معلّمان از اثربخشی آموزشی بیشتری برخوردارند. چنین نتیجهای بیانگر آن است، زمانی میتوان سازمان آموزش و پرورش و مدارس را به سوی اثربخشی آموزشی سوق داد که ویژگیهای مربوط به اثربخشی آموزشی(یعنی شناخت و آگاهی نسبت به اهداف آموزشی) به صورت دیدگاهی مشترک برای همه افراد سازمان(معلّمان) نهادینه شود. این نتیجه به لحاظ نظری مؤید نظریات اندرسون، هاج، هوی و میسکل و تاننبام میباشد که بر این باور هستند اثربخشی سازمانی و اثربخشی آموزشی زمانی برآورده میشود که اهداف سازمانی تحقق یابد و معلّمان نسبت به اهداف سازمان خود آگاهی و شناخت کامل داشته باشند. به لحاظ تجربی نیز نتایج تحقیق حاضر با نتایج تحقیقات دبلیو یو(2005)، کوالکسی(2002)، اندرسون(1377) و زکی(1389) همسو میباشد.
یکی دیگر از نتایج مهم تحقیق که به کمک دادههای توصیفی متغیرِ مستقل(شناخت معلّمان از اهداف مقطع متوسطه) به دست آمد، عبارت است از آن که شناخت معلّمان نسبت به اهداف مقطع متوسطه و سطوح مختلف آن در سطح متوسط و پایین میباشد. این امر بدان معناست که قِسم عمدهای از معلّمان یا شناختی نسبت به اهداف نظام آموزش و پرورش در مقطع متوسطه ندارند یا شناخت آنها از این اهداف سطحی است و در جهت برآورده شدن این اهداف تلاش نمیکنند. بنابراین میتوان گفت که یکی از مهمترین علّتهای کاهش اثربخشی آموزشی کشور در سطح خُرد، عدم شناخت معلّمان یا شناخت سطحی آنها از اهداف مقطع متوسطه و سطوح مختلف آن است. البته در این راستا نبایستی معلّمان را مقصر اصلی دانست، بلکه نظام آموزش و پرورش هم در این معضلِ بزرگ سهیم است، زیرا سازمان آموزش و پرورش نه تنها در برگزاری دورههای ضمن خدمت در این زمینه کمتوجهی نموده است، بلکه با استخدام افراد جدید(مثلاً استخدام معلّمان در سال 1389) بدون آن که آموزش تخصصی معلّمی و دبیری را دیده باشند و فرستادن این افراد مستقیماً به کلاس درس، معضلِ کاهشِ اثربخشی را دو چندان نموده است، زیرا فردی که از یک سو، آموزشهای تخصصی معلّمی(که طی دوران دو ساله تربیت معلّم و چهار ساله تربیت دبیر برگزار میگردد) را ندیده و شناختی از روشهای نویّن تدریس ندارد و از سوی دیگر، در کلاسهای کارورزی و شبیهسازی تدریس حضور نداشته و کسبِ تجربه نکرده، چگونه میتواند اهداف حسّاس نظام آموزشی را برآورده سازد و به معلّمی اثربخش تبدیل گردد. انگار نظام آموزش و پرورش کشوری مانند ایران که زمانی پرچمدار علم و فرهنگ در جهان بوده است، به جای آنکه فیلترهای نظامِ آموزشی و گزینشِ معلّم(به عنوان متصدیان تعلیم و تربیت که حلقه اتصال میان برنامهریزان آموزش و پرورش با دانشآموزان و هم حلقه پایانی در فرآیند تحقق نظریههای تربیتی و آموزشی) را دقیقتر و
حساستر کند و در جهت افزایش اثربخشی آموزشی به مثابه یکی از عوامل اصلی پیشرفت و توسعه گام بردارد، در جهت عکس این فرآیند گام نهاده است.
با توجّه به آنکه عامل اصلی و مشروعبخش برنامهریزیها و عملکردهای سازمانها، اهداف آنها هستند و تمام اجزای سازمان در جهت برآورده شدن اهداف سازمانی و اثربخشی سازمانی فعّالیت میکنند، سازمان آموزش و پرورش برای نیل به اثربخشی علاوهبر آن که باید اهدافی را به صورت روشن و مشخص تعیین کند، بایستی اعضای خود(معلّمان) را نیز با این اهداف آشنا نماید و بکوشد که ویژگیهای مربوط به اثربخشی آموزشی را(به ویژه شناخت نسبت به اهداف سازمان) برای همه افراد سازمان نهادینه نماید. در نهایت میتوان گفت که فعالیتها، برنامهریزیها و عملکردهای سازمان آموزش و پرورش در طول این چند سال هنوز نتوانسته است به تحققبخشی اهداف و اثربخشی دستیابد. لذا ضروری است که راهکارهای جدیدی در این راستا اتخاذ گردد.
1. Effectiveness
2. Druker
1. Goal approach
2. System – resource approach
1. sea shore
1. Survey Method
1. contingency table
[8]. ازطریق محاسبه مجموعنمرهها، متغیر ترتیبی ویژگی یک متغیر فاصلهای را پیدا میکند(ساعی، 1387: 88).