نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
دانشگاه ارومیه
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Educational planning is one of the most important ways to improve educational justice and educational justice is achieved when students have equal opportunities to access education. The present research studies the inequality of higher education access opportunities. This study is a descriptive-analytical study. The research community is volunteers applying for admission to higher education in the townships of West Azarbayejan province during the years 2013-2016 which are studied by census method. The demographic data of this study has been acquired by statistical data from the recent census of population and housing (2016), information regarding education (2016) as well as selected statistics from the national university entrance exam (2013-2016). In order to compare and rank the different regions benefit from higher education, indicators and formulas of educational planning such as the index of region selection, Gini coefficient, Lorenz curve, Gender Inequality Index, Cluster Analysis and Topsis ranking were used. The results of this study indicate that with Gini coefficient of 0.08 and Dispersion coefficient of 0.18 there is inequality among the townships in terms of equal access to higher education, In addition, there are gender inequalities between townships in access to higher education and the highest girls inequality GPI=0.68 is in the city of Piranshahr and the highest boys inequality GPI=0.135 is in the city of Salmas. Also, the results of ranking the townships of West Azerbaijan province in terms of access to higher education indicators showed that Khoy city with the 0.999 topsis is ranked first, and Chalderan city with the 0.143 topsis is ranked the last. The results indicate the need of areas that have less access to higher education, the planning and special attention of policy makers in this area to these inequalities.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
برنامه ریزی آموزشی فرآیند تعیین پیشاپیش راهبردها، خطمشی ها، برنامه ها و استانداردهایی است که به واسطه آنها هدف یا مجموعه ای از اهداف آموزشی می توانند محقق می شوند. برنامه ریزی آموزشی یکی از راه های بهبود عدالت آموزشی است. عدالت آموزشی زمانی محقق می شود که دانش آموزان دسترسی برابر به فرصتها، حمایت ها و ابزاری داشته باشند که برای موفقیت آنها مورد نیاز هستند. عدالت آموزشی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و همچنین اعلامیه های جهانی مورد تاکید قرار گرفته است. بر اساس بندهای 1 ، 14 و 15 اصل سوم و اصل های نوزدهم و بیستم قانون اساسی، همه آحاد کشور باید حق دسترسی برابر به فرصتهای تربیتی و آموزشی را، صرف نظر از محدودیت های فردی ، خانوادگی و اجتماعی داشته باشند (احمدی، حسنی، موسوی، 1396، 114).
بدون تردید نظام آموزشی نقشی اساسی در تربیت نیروی انسانی و توسعه جامعه دارد و نیروی انسانی کارآمد در سایه فرصت های برابر آموزشی به بار خواهد نشست. رسالت اصلی آموزش، توان بخشیدن به فرد فرد انسان ها در جهت توسعه کامل استعدادها و نیز شناخت توانمندی های خلاق خویش است و این هدف بر سایر اهداف آن ارجحیت دارد. حصول این هدف هر چند دشوار و طولانی است، اما در جهت جستجوی جهانی عادلانه تر و بهتر برای زیستن، ضروری محسوب می شود (پورپاکی، 1393، 33). بنابراین، باید مسائل و چالش های پیش روی نظام آموزشی را بشناسیم و بر آنان فائق آییم، یکی از این مسائل برابری فرصت های دسترسی به آموزش عالی است.
در حال حاضر نابرابری های آموزشی، یکی از مقوله های بسیار مهم در حوزه برنامه ریزی آموزشی است که سهم و نقش تعیین کننده ای در گسترش و بهبود آموزش دارد( شیر کرمی و بختیار پور، 1393، 44). نقش برنامه ریزان آموزشی در این زمینه بی بدیل است. آنها باید از طریق تجزیه و تحلیل دقیق، علل پیدایش فرصت های نابرابر را دریافته و برای اصلاح آن پیشنهاد های مناسب ارائه دهند. به طوری که زمینه باروری برای همه استعداهای موجود دانش آموزان فراهم گردد و همه افراد لازم التعلیم آنان بتوانند متناسب با توانمندی های خود از امکان تداوم کسب فرصت های یکسان تحصیل بهره مند گردند (حیدرزادگان، صندوقداران، 1396، 161).
منظور از برابری آموزشی این است که افرادی که استعداد یکسان دارند امکان مساوی برای رشد و موفقیت در نظام آموزشی داشته باشند و نیز افراد حق دارند که نه به لحاظ تبار خانوادگی، بلکه بر اساس استعداد تحصیلی خود، از پایگاه اجتماعی مناسب با درک و قابلیت های درونیشان برخوردار گردند (مسعودی، 1380، 15). هنگامی که از نابرابری یا برابری فرصت صحبت می شود، منظور نابرابری فرصت بین دختران و پسران در برخورداری از آموزش، نابرابری بین اقلیت های مذهبی یا نابرابری در دسترسی به امکانات آموزشی در بین مناطق مختلف کشور می باشد (گروه مشاوران یونسکو، 1384، 47). دسترسی به آموزش عالی اشاره به فرصت ورود به آموزش عالی دارد، هرچند یک تضمین، برای پذیرش در آموزش عالی نمی باشد ( هوریو مک گراث[4]، 2014، 84). منظور از فرصت برابر جلوگیری، حذف یا کاهش تبعیض بین افراد از لحاظ جنسیت، نژاد، وضعیت جسمانی، سنی، زبانی، طبقه اجتماعی و ... می باشد (بنت ، بوث و ایدل[5]، 2001، 12). از نظر پردون[6]( 2015) دسترسی به آموزش عالی موضوعی بسیار قابل توجه، با پیامدهای مستقیم در سیاست های آموزشی، توسعه بازار کار و کیفیت زندگی است. هر جا که نابرابری های آموزشی به حد اعلای خود برسد آهنگ توسعه نیز کاهش پیدا خواهد کرد( موسوی و حسنی،1390، 33). برابری فرصت ها نوعی نگاه عدالت خواهانه را به همراه دارد و به عنوان یک شاخص جامعه توسعه یافته تلقی می شود جامعه ای که در آن مردم در کنار رفاه و آزادی، عدالت و برابری را هم تجربه خواهند کرد. در این تعبیر، برابری فرصتها و عدالت خواهی یک ارزش محسوب می شود و آموزش و پرورش باید بتواند آن را در نظام شخصیتی انسان توسعه یافته تعبیه کند( شیر کرمی و بختیار پور، 1393، 51). به زعم مسعودی و جواهری(1382) از جمله بارزترین مصادیق عدالت اجتماعی، دسترسی به فرصت های برابر برای شکوفایی استعدادهای کودکان، نوجوانان و جوانان از طریق تحصیل در مدارس، دبیرستان ها و دانشگاه های کشور است. دسترسی به فرصت های برابر آموزشی یکی از آرمان های بسیاری از نظام ها و از جمله نظام جمهوری اسلامی ایران که مبتنی بر عدالت اجتماعی طراحی شده است، می باشد. هانوم[7](2000) بر این باور است که گسترش دسترسی به آموزش و کاهش هزینه های آن برای خانواده های فقیر، می تواند منجر به کاهش نابرابری های مربوط به فقر و جنسیت شود. می یرز[8](2003) در خصوص نابرابری فرصت های آموزشی می گوید که هنوز با گذشت 120 سال، برابری فرصت های آموزشی میسر نگردیده است. همچنین از نظر وردولینی[9]، (2016) افزایش مشارکت در آموزش عالی، نابرابری فرصت های آموزشی را کاهش می دهد و منجر به برابری و عدالت می گردد. کومبز[10] از اندیشمندان پیشرو در زمینه برنامه ریزی آموزشی بر این اعتقاد است که برنامه ریزی آموزشی و توسعه مناسب آن منجر به ایجاد فرصت های برابر آموزشی می شود و برای تحقق این امر مهم، منابع در دسترس آموزش را می باید به سطوح و اجزای مختلف نظام آموزشی تسری داد( شیر کرمی و بختیار پور، 1393، 48).
نظریه برابری آموزشی ریشه در نظرات راولز[11](1971) دارد. طبق نظر راولز سه اصل برابری در زمینه فرصت ها در زمینه سیستم های آموزشی عبارتند از: 1) فراهم نمودن تسهیلات آموزشی برای افراد واجد شرایط 2) فراهم نمودن حداقل آموزش برای هر فرد و 3) ایجاد امکانات و تدارکات ویژه برای گروه های محروم( راولز، 1971، 33). بر این اساس راولز و فارل(1999، 1994) سه شکل از برابری سیستم آموزشی را مطرح نمودند: برابری دسترسی، برابری درونداد و برابری برونداد. همچنین فارل و دانشمندان دیگر خاطر نشان کردند، برابری آموزشی ابعاد مختلفی دارند که عبارتند از: نژاد، قومیت، جنسیت، موقعیت اقتصادی و اجتماعی، موقعیت جغرافیایی و غیره (چن[12]، 2009، 88). برابری و عدالت آموزشی براساس نظریه های عدالت اجتماعی و شمول اجتماعی شامل جنبه های زیر می باشد: برابری دستیابی، برابری شرایط، برابری شرکت و برابری نتایج (سامونز[13]،2010، 6). نظریه های معاصر سیستم اجتماعی و قشربندی در دو رویکرد رقابتی قرار دارند: رویکرد تئوری تضاد و رویکرد ساختاری - کارکردگرا. تفاوت اساسی بین این دو پارادایم در مورد نقش آموزش در جوامع مدرن و علل اساسی نابرابری آموزشی می باشد. پارسونز و شولتز از کارکردگرا- ساختارگرایان برجسته بر این باورند که آموزش و پرورش" تعادل گر مهم" است زیرا آن می تواند فرصت های برابر و تحرک اجتماعی ایجاد نماید(چن، 2009، 84). اگر چه کارکردگرا- ساختارگرایان می پذیرند که در آموزش و پرورش نابرابری وجود دارد، استدلال آنها این است که وجود نابرابری آموزشی عمدتا به علت تفاوت در استعداد، نگرش و مسئولیت در میان تک تک دانش آموزان به جای پیامد نواقص موجود در گستره سیستم است. در مقابل، تئوری پردازان تضاد مارکسیست گرا مانند بوردیو[14] و کالینز[15]، بولز و گینتز[16] استدلال می کنند که نابرابری اجتماعی و آموزشی نتیجه نواقص اساسی در سیستم اجتماعی است. این نظریه پردازان آموزش و پرورش را به عنوان " ابزار ایدئولوژیک دولتی" که تنها در خدمت منافع طبقه حاکم است، در نظر می گیرند. (چن، 2009، 85). مسئله نابرابری موجود در نظام آموزشی را می توان از سه دیدگاه بررسی و مطالعه کرد: اول از نظر دسترسی به، یا برخورداری از آموزش، دوم از نظر منابعی که به عنوان نهاده های نظام در اختیار نظام آموزشی قرار گرفته اند و سوم از نظر عملکرد نظام (متوسلی و آهنچیان،1390، 28).
علاوه بر مبانی نظری، پژوهشهای تجربی موجود، نابرابری های آموزشی و عوامل موثر در نابرابری آموزشی را مورد کنکاش و بررسی قرار دادهاند که در ادامه نوشتار حاضر به نتایج آنها پرداخته می شود.
حیدرزادگان و صندوقداران(1396) به بررسی برابری فرصت های آموزشی دانش آموزان عشایر استان سیستان و بلوچستان پرداختند. نتایج نشان داد نظام آموزشی منطقه عشایری استان در تمام شاخص ها آموزشی از وضعیت مناسبی برخوردار نمی باشد و فرصت های آموزشی نابرابر است. دربان آستانه و همکاران (1395) به بررسی شناخت و تحلیل فضایی نابرابری آموزشی بین شهرستانهای کشور پرداختند و نتایج نشانگر آن بود که شهرستانهای مرزی کشور نسبت به مرکز دارای نابرابری در توزیع امکانات و بهرهمندی از آموزش هستند و این نابرابری در شهرستانهای جنوبی کشور نمایانتر است. شیر کرمی و بختیار پور(1393) در تحقیقی با عنوان ارزیابی نابرابری ها در دستیابی به فرصت های آموزشی مطالعه موردی مقطع ابتدایی شهرستان دهلران دریافتند که بین مناطق مختلف و جنسیت در دسترسی به فرصتهای آموزشی برابر نابرابری وجود دارد. نبی زاده سرابندی(1384) در تحقیق خود با عنوان بی عدالتی در فرصت های آموزشی استان سیستان و بلوچستان به این نتیجه می رسد که در این استان بین دختران و پسران نابرابری وجود دارد. مسعودی و جواهری(1382) در تحقیقی با عنوان تحلیل دسترسی به فرصت های برابر در توسعه آموزش عالی دولتی به بررسی نابرابری دسترسی به آموزش عالی بین دختران و پسران و بین استانهای کشور پرداختند و نتایج گویای نابرابری بین استانها و جنسیت از لحاظ دسترسی به آموزش عالی می باشد. مطابق ریز و همکاران[17] (2015) تفاوت اساسی بین حکومت های محلی و شانس حظور دانش آموزان آنها در آموزش عالی با توجه به خصوصیات فردی( دستاورد تحصیلی و پس زمینه قومی) و مدرسه ای که در آن حظور دارند وجود دارد . آگراول[18](2014) در پژوهشی به بررسی نابرابری فرصت های آموزشی در هند طی سالهای 1983-2004 پرداخته است نتایج بیانگر نابرابری فرصت های آموزشی طی سالهای مورد مطالعه می باشد. نکات و همکاران[19](2014) در پژوهشی به بررسی نابرابری در فرصت های آموزشی در ترکیه با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و ارائه راه حل هایی برای رفع این نابرابری ها پرداختند تحقیق اکپوایر ساموئل[20](2013) نشان داد که نابرابری جنسیتی دسترسی به آموزش عالی نیجریه وجود دارد. بارهیم و شاویت[21](2013) در تحقیقی تحت عنوان نابرابری در دستیابی به آموزش با استفاده از روش پیمایش اجتماعی در اروپا، به بررسی نابرابری ها در 24 کشور اروپایی پرداختند. نتایج تحقیق آنها نشان داد که بین این کشورها در دستیابی به آموزش نابرابری وجود دارد. ربل(2002) در تحقیقی با عنوان بررسی نابرابری های آموزشی در مدارس آمریکا نتیجه گرفته است که نابرابری چالش مهم نظام های آموزشی است و کاهش آن مستلزم تخصیص معلمان با کیفیت، تهسیلات مناسب و کافی می باشد.
از مطالعه نابرابری های آموزشی می توان دریافت که جنسیت و نابرابری منطقه ای از عوامل مهم نابرابری در دستیابی به آموزش عالی می باشند. فراهم نمودن شرایط مساوی برای دست یابی به فرصت های آموزش از جهات عدیده به ویژه از نظر سیاسی، اجتماعی واقتصادی حائز اهمیت است (اوپیم[22]، 2004، 75). راهیابی به آموزش عالی باید برای افرادی که تاکنون دستیابی آنها به آموزش عالی با موانعی همراه بوده، تسهیل شود؛ چرا که ممکن است این افراد از تجارب و مهارت هایی برخوردار باشند که در توسعه ملی و اجتماعی کشور ارزشمند است. دسترسی برابر به آموزش از حقوق اساسی هر فرد به شمار می رود (کیان و اسمیت[23]، 2008، 20). کودکان به دلیل تعلق به طبقات مختلف اقتصادی اجتماعی و فرهنگی و میزان دانش و تحصیلات خانواده و فرصت هایی که آنها برایشان ایجاد می کنند از موقعیت یکسانی برخوردار نیستند و مفهوم نابرابری از همان زمان در آنها شکل می گیرد. با شروع تحصیل و برخورداری های متفاوت از امکانات آموزشی این مسئله خود را آشکارتر می سازد (صبا، رش، مور و ونوس[24]، 2006، 9). برابری فرصت های آموزشی زمانی محقق می گردد که همة افراد دردست یابی به آموزش برابر باشند. این هدف امروزه در سطح بین المللی پذیرفته شده، اما کاملا تحقق نیافته است (لاینونن[25]،2000، 46).
با توجه به مطالبی که مطرح شد، اهمیت برابری فرصت های دسترسی به آموزش بیش از پیش روشن گردید. باید خاطر نشان شود که برنامه ریزی آموزشی نیازمند تشخیص وضع کنونی و تعیین وضع مطلوب است. یکی از راههای تشخیص وضع کنونی و هدایت منابع، شناخت نحوه دسترشس مناطق مختلف در دسترسی برابر به آموزش عالی می باشد. مطالعه نابرابری منطقه ای ، یکی از اقدامات ضروری و پایه ای برای برنامه ریزی و اصلاحات در جهت تأمین رشد اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی است که می تواند تخصیص منابع را با هدف رفع نابرابری های منطقه ای، تحت تأثیر قرار دهد.
اما متاسفانه هم چنان که ادبیات تحقیق نشان می دهد تحقیقات بسیار کمی برابری فرصت های دسترسی به آموزش عالی را در ایران مورد مطالعه قرار داده اند. در این میان آمارها نیز نشان می دهد در چند سال اخیر استان آذربایجان غربی به لحاظ شاخص های آموزشی و دسترسی به آموزش عالی در وضعیت نامطلوبی قرار دارد و این مساله در بین شهرستانهای استان آذربایجان غربی به مراتب پر رنگتر می باشد، عدم توجه به این مساله پیامدهای منفی فراوانی به لحاظ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در آینده برای استان آذربایجان غربی در پی خواهد داشت. بنابرابن هدف پژوهش حاضر تحلیل نابرابری فرصت های دسترسی به آموزش عالی دولتی در 17 شهرستان استان آذربایجان غربی طی سال های 95-92 می باشد. اهم پرسش هایی که پژوهش حاضر در صدد پاسخگویی به آنهاست، عبارتند از:
1. آیا طی سال های 1395-1392، بین شهرستان های استان آذربایجان غربی نابرابری فرصت های دسترسی به آموزش عالی دولتی وجود دارد؟
2. آیا طی سال های 1395-1392، بین شهرستان های استان آذربایجان غربی نابرابری جنسیتی دسترسی به آموزش عالی دولتی وجود دارد؟
3. شهرستان های استان آذربایجان غربی طی سالهای 1395-1392به لحاظ دسترسی به آموزش عالی دارای چه رتبه ای هستند؟
روششناسی پژوهش:
این تحقیق از نظر هدف، تحقیق کاربردی است چرا که نتایج آن به پیشنهادات اجرایی منتهی میشود که به برنامهریزی جهت کاهش نابرابری آموزشی منجر میشود. با توجه به شیوه جمعآوری دادهها از نوع تحقیق توصیفی میباشد. همچنین چون دادهها از بررسی آمار و ارقام و تبدیل به شاخصها صورت گرفته است از نوع تحلیلی میباشد. جامعه مورد مطالعه در تحقیق حاضر داوطلبان متقاضی ورود به آموزش عالی در شهرستانهای استان آذربایجان غربی در طی سالهای 1395-1392 می باشد که تعداد آنها 152920نفر بوده است . استان آذربایجان غربی دارای 17 شهرستان می باشد که عبارتند از: ارومیه، اشنویه، بوکان، پلدشت، پیرانشهر، تکاب، چالدران، چایپاره، خوی، سردشت، سلماس، شاهین دژ، شوط، ماکو، مهاباد، میاندوآب و نقده. در مطالعه حاضر همه 17 شهرستان مورد نظر پژوهشگر قرار گرفته است. باتوجه به اینکه در این تحقیق از داده های اسنادی استفاده شده است نمونه گیری به عمل نیامده است بلکه از تمام شماری استفاده شده است. با توجه به ماهیت گردآوری داده ها که به روش اسنادی است از آمار و اطلاعات و اسناد مربوط به سرشماری نفوس و مسکن(1395)، داده های آموزش و پرورش (1395) و گزیده آمارهای کنکور سراسری (1395-1392) شهرستان های مورد مطالعه به منظور جمع آوری داده ها استفاده شد. روش این پژوهش با توجه به موضوع و هدف آن توصیفی- تحلیلی است. بنابراین از شاخص های آمار توصیفی نظیر جداول و نمودارها، درصدها و نسبت ها استفاده شده است. به منظور تعیین میزان بهره مندی مناطق و نواحی مختلف از دسترسی به آموزش عالی، از فرمول های برنامه ریزی آموزشی، نظیر شاخص انتخاب، ضریب جینی[26]، منحنی لورنز[27]، شاخص برابری جنسیتی، تحلیل خوشه ای و تکنیک رتبه بندی تاپسیس استفاده شده است. شاخص انتخاب از تقسیم درصد داوطلبان پذیرفته شده هر شهرستان در موسسات آموزش عالی دولتی از ثبت نام کنندگان کل استان به درصد جمعیت همان شهرستان از کل جمعیت استان محاسبه می شود(شیرکرمی و بختیارپور، 1393). در صورتی که مقدارشاخص انتخاب برای منطقه ای برابر یک باشد، بدان معنی است که منطقه مورد نظر از فرصت های آموزشی متناسب با جمعیت گروه سنی برخوردار است و اگر کمتر از یک باشد، حاکی از آن است که منطقه مربوطه از فرصت های آموزشی کمتری نسبت به جمعیت گروه سنی خود بهره مند می باشد. برای محاسبه ضریب جینی در یک دوره تحصیلی باید ابتدا مناطق را با توجه به شاخص انتخاب آنها در آن دوره تحصیلی از کم به زیاد مرتب نمود؛ سپس نسبت تجمعی جمعیت بر روی محور افقی و نسبت تجمعی دانش آموزی بر روی محور عمودی قرار می گیرد(شیرکرمی و بختیارپور، 1393).
در نمودار زیر که نمایشگر منحنی لورنز است، اگر مقادیر نسبت تجمعی جمعیت را بر روی محور افقی و مقادیر نسبت تجمعی دانش آموزان را بر روی محور عمودی نشان دهیم، می توان با استفاده از این دو نسبت، منحنی لورنز را ترسیم کرد.
نسبت مساحت هاشور زده به مساحت مثلث(ABC) همان ضریب جینی می باشت. هرچه این منحنی به خط تعادل (AB) نزدیک تر باشد، نابرابری آموزشی بین مناطق کمتر و هر چه فاصله آن بیشتر باشد، نابرابری بیشتر خواهد بود. و اگر روی آن منطبق باشد، حاکی از عدم نابرابری بین مناطق است. ضریب جینی از طریق فرمول زیر عمل می کنیم:
14Øینی ضریب=SQSABC">
مقدار ضریب جینی معمولاً بین اعداد صفر و یک خواهد بود. هرچه مقدار این ضریب به صفر نزدیکتر باشد، نابرابری بین مناطق کمتر و هر چه به یک نزدیکتر باشد نابرابری بین مناطق بیشتر خواهد بود. اگر برابرصفرباشد، حاکی از برابری کامل آموزشی بین مناطق است.
شاخص برابری جنسیتی (GPI)[28] : نسبت ناخالص ثبت نام دانش آموزان دختر در یک سطح از آموزش به ناخالص ثبت نام دانش آموزان پسر در همان سطح از آموزش اشاره دارد (لین و لن[29]، 2010). GPI بین 0.97 – 1.03 نشان دهنده عدالت و برابری جنسیتی می باشد. در حالی که مقادیر کمتر از 0.97 به معنی نابرابری به ضرر دختران و مقادیر بیشتر از 1.03 به معنی نابرابری به ضرر پسران است(غلامی پیرزاد، پالیزبان، غضنفری، 1394). در تحقیق حاضر میانگین آمار سالهای مورد مطالعه برای محاسبه شاخص ها مورد استفاده قرار گرفته است.
تاپسیس به عنوان یک روش تصمیم گیری چند شاخصه، روشی ساده ولی کارآمد در اولویت بندی محسوب می گردد. مدل تاپسیس m گزینه را بر اساس n معیار رتبه بندی می کند. این روش اولین بار در سال 1992 توسط چن و هوانگ مطرح شده است ( موسوی و حسنی، 1390، به نقل از سامری، 1393).
یافته های پژوهش
. آیا طی سالهای 1395-1392، بین شهرستان های استان آذربایجان غربی نابرابری فرصت های دسترسی به آموزش عالی دولتی وجود دارد؟
جدول شماره1 - محاسبه درصدهای تجمعی جمعیت و پذیرفته شدگان به منظور ترسیم منحنی لورنز و تعیین مقدار ضریب جینی (مقدار نابرابری)
شهرستان شاخص انتخاب |
درصد |
درصد تجمعی |
|||
جمعیت پذیرفته شدگان |
جمعیت پذیرفته شدگان |
||||
چالدران پیرانشهر سلماس ماکو پلدشت مهاباد تکاب شاهین دژ سردشت میاندوآب چایپاره اشنویه نقده بوکان شوط ارومیه خوی |
0.61 0.71 0.73 0.79 0.83 0.84 0.87 0.92 0.94 0.95 1 1.01 1.02 1.05 1.06 1.11 1.16 |
1.3 4.2 6 2.9 1.2 7.2 2.4 2.8 3.6 8.3 1.4 2.2 3.9 7.6 1.7 31.8 10.6 |
0.8 3 4.4 2.3 1 6 2.1 2.6 3.4 7.9 1.4 2.2 4 8 1.8 35.1 12.4 |
1.3 5.5 11.5 14.4 15.7 22.8 25.2 28 31.6 39.9 41.3 43.5 47.4 55 56.7 88.5 100 |
0.8 3.8 8.2 10.5 11.5 17.5 19.6 22.2 25.6 33.5 34.9 37.1 41.1 49.1 50.9 86.3 100 |
نمودار شماره 1 – منحنی لورنز دسترسی به آموزش عالی در استان آذربایجان غربی طی سالهای95- 92 08. % G=
در نمودار فوق، ضریب جینی برابر با 0.08 می باشد که نمایانگر وجود نابرابری فرصتها در دسترسی به آموزش عالی در بین شهرستان های استان آذربایجان غربی می باشد اما شدت نابرابری فرصتهای دسترسی به آموزش عالی بین شهرستانها زیاد نمی باشد .هر چقدر منحنی فوق از خط تعادل(برابری) دورتر باشد، بیانگر شدت نابرابری فرصت های دسترسی به آموزش عالی می باشد.
با استفاده از تحلیل خوشه ای شهرستان های استان آذربایجان غربی به لحاظ برخورداری از شاخص انتخاب در سه سطح محروم، نیمه برخوردار و برخوردار سطح بندی شدند. شهرستانهای محروم شهرستانهایی هستند که شاخص انتخاب آنها کمتر از 0.73 می باشد. شهرستانهای نیمه برخوردار شهرستانهایی هستند که شاخص انتخاب آنها کمتر از بین 0.74- 0.95 می باشد و شهرستانهای برخوردار شهرستانهایی هستند که شاخص انتخاب آنها بالاتر از 0.96 می باشد.
جدول 2. سطح بندی شهرستان های استان آذربایجان غربی از نظر برخورداری از شاخص انتخاب
شهرستان های محروم |
شهرستانهای نیمه برخوردار |
شهرستانهای برخوردار |
چالدران- پیرانشهر- سلماس |
ماکو- پلدشت، مهاباد- تکاب – شاهین دژ- سردشت- میاندوآب |
خوی- ارومیه- نقده- اشنویه- بوکان- چایپاره- شوط |
با توجه به جدول 2 سطح بندی شهرستان های استان آذربایجان غربی نشان داد که شهرستانهای چالدران- پیرانشهر- سلماس از نظر برخورداری از شاخص انتخاب جز شهرستانهای محروم، شهرستانهای ماکو- پلدشت، مهاباد- تکاب – شاهین دژ- سردشت- میاندوآب جز شهرستانهای نیمه برخوردار و شهرستان های خوی- ارومیه- نقده- اشنویه- بوکان- چایپاره- شوط جز شهرستانهای برخوردار می باشند.
2. آیا طی سالهای 1395-1392، بین شهرستان های استان آذربایجان غربی نابرابری جنسیتی دسترسی به آموزش عالی دولتی وجود دارد؟
جدول 3- نابرابری جنسیتی دسترسی به آموزش عالی
شهرستان |
درصد ثبت نام دختر |
درصد ثبت نام پسر |
نسبت ( نابرابری جنسیتی) |
جهت نابرابری |
ارومیه اشنویه بوکان پلدشت پیرانشهر تکاب چالدران چایپاره خوی سردشت سلماس شاهین دژ شوط ماکو مهاباد میاندوآب نقده |
40.42 32.45 39.70 37.44 30.25 33.65 29.33 34.48 39.76 31.23 39.74 38.86 32.11 35.18 37.43 35.85 33.12 |
33.12 35.44 40.10 31.61 44.22 31.15 39.10 31.21 31.42 44.87 29.36 30.21 31.33 29.95 31.14 30.12 34.48 |
1.22 0.91 0.99 1.18 0.68 1.08 0.75 1.10 1.26 0.69 1.35 1.28 1.02 1.17 1.20 1.19 0.96 |
پسر دختر برابری پسر دختر پسر دختر پسر پسر دختر پسر پسر برابری پسر پسر پسر برابری |
جدول4- طبقه بندی شهرستانهای استان آذربایجان غربی بر اساس نابرابری جنسیتی دسترسی به آموزش عالی
نابرابری جنسیتی پسر 1.03 GPI> |
برابری جنسیتی 0.97 |
نابرابری جنسیتی دختر 0.97 GPI< |
ارومیه- پلدشت- تکاب- چایپاره- خوی سلماس- شاهین دژ- ماکو- مهاباد- میاندوآب |
بوکان- شوط- نقده |
اشنویه- پیرانشهر- چالدران- سردشت |
با توجه به جدول 3 و 4 می توان گفت که بین شهرستانهای استان آذربایجان غربی نابرابری جنسیتی در دسترسی به آموزش عالی وجود دارد. همانطور که در جدول شماره 4 مشخص شده است در شهرستانهای (اشنویه- پیرانشهر- چالدران- سردشت) نابرابری جنسیتی دسترسی به آموزش عالی به ضرر دختران وجود دارد در شهرستانهای (ارومیه- پلدشت- تکاب- چایپاره- خوی- سلماس- شاهین دژ- ماکو- مهاباد- میاندوآب) نابرابری جنسیتی دسترسی به آموزش عالی به ضرر پسران وجود دارد. اما در شهرستانهای (بوکان، شوط و نقده) برابری جنسیتی در دسترسی به آموزش عالی وجود دارد. همچنین با توجه به جدول 3 می توان دریافت که بیشترین نابرابری جنسیتی دختران در دسترسی به آموزش عالی0.68= GPI مربوط به شهرستان پیرانشهر و بیشترین نابرابری جنسیتی پسران در دسترسی به آموزش عالی 1.35= GPI مربوط به شهرستان سلماس می باشد.
3. شهرستان های استان آذربایجان غربی طی سالهای 1395-1392 به لحاظ دسترسی به آموزش عالی دارای چه رتبه ای هستند؟
جدول 5- رتبه بندی شهرستانهای استان آذربایجان غربی از نظر دسترسی به آموزش عالی
شهرستان میزان تاپسیس |
رتبه |
|
ارومیه اشنویه بوکان پلدشت پیرانشهر تکاب چالدران چایپاره خوی سردشت سلماس شاهین دژ شوط ماکو مهاباد میاندوآب نقده |
0.909 0.727 0.800 0.400 0.181 0.472 0.143 0.709 0.999 0.218 0.600 0.563 0.818 0.272 0.418 0.618 0.745 |
2 6 4 13 16 11 17 7 1 15 9 10 3 14 12 8 5 |
شکاف دسترسی |
|
6.9 |
با توجه به جدول 5 شهرستان های استان آذربایجان غربی بر اساس دسترسی به آموزش عالی با استفاده از تکنیک رتبه بندی تاپسیس رتبه بندی شدند. شهرستان خوی در رتبه اول و شهرستان چالدران در رتبه آخر از نظر دسترسی به آموزش عالی قرار دارند. بررسی شکاف دسترسی که از تقسیم بیشترین میزان تاپسیس بر کمترین میزان تاپسیس به دست می آید، نشان می دهد که از نظر دسترسی به آموزش عالی شهرستان خوی 6.9 برابر بالاتر از شهرستان چالدران می باشد. برای اندازه گیری میزان نابرابری از ضریب پراکندگی استفاده شد. ضریب پراکندگی(c.v) از تقسیم انحراف معیار بر میانگین ضرب در 100 به دست می آید. استفاده از مدل ضریب پراکندگی برای اندازه گیری نابرابری در سطح شهرستان های استان آذربایجان غربی نشان می دهد که در شهرستانهای استان میزان نابرابری در دسترسی به آموزش عالی 0.18 می باشد.
بحث و نتیجه گیری:
برابری فرصت های آموزشی، نگاهی عدالت خواهانه به همراه دارد و به عنوان شاخصی مهم برای توسعه و پیشرفت جوامع محسوب می شود. بر همین مبنا، کلیه کشورها و بخصوص کشورهای در حال رشد درصدد ایجاد فرصت های برابر دسترسی به آموزش عالی هستند. با مطالعة تحقیقاتی که در زمینه نابرابری های آموزشی در خارج از ایران صورت گرفته است در می یابیم که نابرابری های آموزشی بیشتر به دلیل تبعیض نژادی و یا سیستم ضعیف مدیریتی مراکز آموزشی رخ داده است و در مواردی نیز عامل ملیت و سکونتگاه بر ایجاد نابرابری در بهره مندی از فرصت های آموزشی تأثیرگذار بوده است و نتایج تحقیقات داخلی نیز از یک سو نشان از نابرابری های جنسیتی در بهره مندی از آموزش بوده و از سوی دیگر نمایانگر تفاوت سهم مناطق در دسترسی به آموزش، خصوصا آموزش عالی می باشد.
پژوهش حاضر با هدف تحلیل نابرابری فرصتها در درسترسی به آموزش عالی دولتی در بین شهرستان های استان آذربایجان غربی طی سالهای 92-95 صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد که با مقدار ضریب جینی 0.08 و ضریب پراکندگی 0.18در بین شهرستان ها ی استان آذربایجان غربی از حیث برابری فرصتهای دسترسی به آموزش عالی نابرابری وجود دارد. شهرستانهای چالدران- پیرانشهر و سلماس از نظر برخورداری از شاخص انتخاب جز شهرستانهای محروم، شهرستانهای ماکو- پلدشت، مهاباد- تکاب – شاهین دژ- سردشت و میاندوآب جز شهرستانهای نیمه برخوردار و شهرستان های خوی- ارومیه- نقده- اشنویه- بوکان- چایپاره و شوط جز شهرستانهای برخوردار می باشند. یافته های حیدرزادگان و صندوقداران(1396) ، شیر کرمی و بختیار پور(1393)، مسعودی و جواهری(1382)، بارهیم و شاویت(2013) و آگراول(2014) نیز نشان داد که بین مناطق مختلف نابرابری فرصت های دسترسی به آموزش وجود دارد. مطالعه نابرابری منطقه ای ، یکی از اقدامات ضروری و پایه ای برای برنامه ریزی و اصلاحات در جهت تأمین رشد اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی است. نابرابری در تمام سطح و اشکال آن خصوصا نابرابری منطقه ای می تواند پیامدهای ناگواری در سطح خرد و کلان داشته باشد. آموزش عالی سنگ زیربنای هر جامعه است و مقوله هایی از قبیل برابری، عدالت، آزادی و فرصت های مساوی، حقوق فردی و نظایر آن فقط از طریق برنامه ریزی صحیح آموزشی تحقق می پذیرد .هر جا که نابرابری های آموزشی به حد اعلای خود برسد آهنگ توسعه نیز کاهش پیدا خواهد کرد. راهیابی به آموزش عالی باید برای افراد و مناطقی که تاکنون دستیابی آنها به آموزش عالی با موانعی همراه بوده، تسهیل شود؛ چرا که ممکن است این افراد از تجارب و مهارت هایی برخوردار باشند که در توسعه ملی و اجتماعی کشور ارزشمند است. همچنین نابرابری ها تاثیر ژرفی بر دستاوردهای شغلی افراد و توسعه مناطق می گذارد. بنابراین چنانکه جامعه ای بخواهد در جهت رشد و توسعه همه جانبه حرکت کند ناگزیر است نابرابری فرصت های آموزشی را در بین افراد و مناطق مختلف کاهش دهد.
همچنین نتایج تحقیق نشان داد بین شهرستانهای استان آذربایجان غربی طی سال های مورد مطالعه نابرابری جنسیتی دسترسی به آموزش عالی دولتی وجود دارد. بیشترین نابرابری دختران 0.68= GPI مربوط به شهرستان پیرانشهر و بیشترین نابرابری پسران 1.35= GPI مربوط به شهرستان سلماس می باشد. یافته های شیرکرمی و بختیارپور(1393)، مسعودی و جواهری(1382) و اکپوایر ساموئل(2013) . عدم اشتغال شمار زیادی از فارغ التحصیلان دانشگاهی و طولانی شدن فرایند اشتغال با ورود افراد به آموزش عالی منجر به این امر می شود که افراد بعد از فارغ التحصیل شدن از مدرسه مستقیم وارد بازار کار در اغلب حوزه های مهارتی شده و تمایل چندانی به ادامه تحصیل در دانشگاه ها نداشته باشند و این مساله در پسران بسیار پر رنگتر از دختران بروز پیدا می کند. بنابراین این امر منجر به دسترسی کمتر پسران نسبت به دختران به آموزش عالی می شود. معمولا از سوی دیگر در برخی از مناطق فرهنگ اجتماعی به نوعی می باشد که تمایل چندانی به ورود دختران به آموزش عالی وجود ندارد و این مساله باعث می شود که در این مناطق دختران دسترسی کمتری نسبت به پسران به آموزش عالی داشته باشند.
در نهایت نتایج رتبه بندی شهرستان های استان آذربایجان غربی بر اساس دسترسی به آموزش عالی با استفاده از تکنیک رتبه بندی تاپسیس رتبه بندی نشان داد که شهرستان خوی با میزان تاپسیس 0.999 در رتبه اول و شهرستان چالدران با میزان تاپسیس 0.143 در رتبه آخر قرار دارند. بررسی شکاف دسترسی نشان می دهد که از نظر دسترسی به آموزش عالی شهرستان خوی 6.9 برابر بالاتر از شهرستان چالدران می باشد.
برابری فرصت به طور گسترده به عنوان یک اصل عدالت توزیعی پذیرفته شده و به عنوان ایده برجسته اغلب مذاکرات سیاسی کشورها مطرح است (پنیاساره[30]، 2011). این ضرورت به عنوان یک حرکت اصلاحی همواره مورد توجه صاحب نظران و دست اندرکاران آموزشی کشورهای گوناگون بوده است( سامری، 1393). عموماً پژوهش های انجام گرفته در زمینه میزان دست یابی افراد،گروه ها و طبقات اجتماعی و مناطق به آموزش عالی ، مؤید دست یابی نابرابر و نامتوازن است( نوغانی، 1386). شواهد نشان می دهد نابرابری در بهره گیری از فرصت های برابر آموزشی هنوز پابرجاست و بسیاری از جوانان بسیار زود از نظام آموزشی کناره می گیرند. در نتیجه این کناره گیری ها نابرابری آموزشی بین افراد جامعه بیشتر می شود و در نتیجه تاثیر ژرفی بر دستاوردهای شغلی افراد می گذارد و به دنبال آن فاصله طبقاتی در جامعه عمیق تر می گردد. برابری فرصتهای دسترسی به آموزش عالی در ابتدا توسط ظرفیت های کم موسسات آموزش عالی محدود می شود. با توجه به اینکه ظرفیتهای موسسات آموزش عالی محدود می باشد بنابراین می بایستی برابری در ورود به موسسات آموزش عالی مخصوصا موسسات و رشته های برتر برای همه افراد ایجاد شود و هیچ گونه تمایز یا تبعیض بین افراد و جنسیت در ورود به موسسات آموزش عالی وجود نداشته باشد. می بایستی قبل ورود به آموزش عالی بین افراد برابری کامل ایجاد شود. مانع دیگر برابری در ورود به موسسات آموزش عالی، آزمون های ورودی می باشد (ووکاسویچ و ساریکو[31]، 2010). برابری در پذیرش یک مسئله بسیار پیچیده تر است و باید در تمام بخش های فرایند پذیرش و نیز درون بافت بزرگتر اجتماعی و اقتصادی یک کشور یا ناحیه مشخص در نظر گرفته شود. زیربنای همه ی بخش های فرایند پذیرش، مسئله برابری و عدالت می باشد (ماتروس هلمز[32]، 2008). بنابراین فرایند پذیرش باید به نحوی باشد که داوطلبان احساس عدالت و احساس رضایت داشته باشند. همچنین عوامل مختلفی نیز وجود دارند که در تحقیقات مختلف به عنوان موانع برابری دسترسی به آموزش عالی مطرح شده اند: از نظر مولن[33] (2010) برخی از موانع برابری دسترسی به آموزش عالی عبارتند از : جغرافیایی، اجتماعی، خانوادگی، مالی، جنسیت، سن، معلولیت و انتظارات (مولن، 2010). از نظر سبحانی نژاد و همکاران عوامل موثر در دسترسی به آموزش عالی عبارتند از عوامل فردی، آموزشی، خانوادگی، مذهبی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی( سبحانی نژاد و همکاران، 1391). نوغانی و همکاران عوامل موثر در دسترسی به آموزش عالی را سرمایه اجتماعی، سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی، عوامل زمینه ای و پیشینه آموزشی در نظر می گیرند( نوغانی و همکاران، 1390). خانواده ها مجبور به پرداخت هزینه برای آموزش های تکمیلی خارج از مدرسه (آموزش سایه) می شوند، که موجب افزایش نگرانی در مورد نابرابری آموزشی به دلیل تفاوت های دسترسی با توجه به پس زمینه های خانوادگی می شود( چو و پارک[34]، 2016). طبق نظر اکبری(1395) عوامل موثر در نابرابری آموزشی مناطق در قالب عوامل خانوادگی، آموزشی و توسعه یافتگی منطقه ای مطرح شدند. بنابراین، عواملی که در دسترسی به آموزش عالی موثر هستند و موجب نابرابری فرصت های دسترسی به آموزش عالی می شوند، عبارتند از : عوامل فردی، خانوادگی، آموزشی، آزمون ورودی و توسعه یافتگی منطقه ای. بنابراین به منظور کاهش نابرابری فرصتهای دسترسی به آموزش عالی همه این عوامل در نظر گرفته شود و سعی گردد تا میزان نابرابری مناطق و افراد در این عوامل به حداقل برسد زیرا از دیدگاه عدالت آموزشی هر یک از افراد به موجب خلقت شان استحقاق ها و حقوقی دارند که نظام تعلیم و تربیت جامعه اسلامی باید زمینه رشد و پرورش استعدادهای فطری و معنوی آنها را فراهم سازد.
مرروری بر مبانی نظری مربوط به نابرابری های آموزشی بین دختران و پسران نشان می دهد که عمدترین دلایل نابرابری دختران و پسران در دست یابی به آموزش از ساختارهای خانوادگی و نابرابری های جنسیتی نهادینه شده در سطح اجتماع منشا می گیرد. هر چند برقراری برابری جنسیتی دسترسی به آموزش عالی به مراتب سختر و پیچیده تر از دوره های دیگر تحصیلی می باشد اما عدم برقراری عدالت جنسیتی در این دوره می تواند نتایج منفی اجتماعی، آموزشی و برنامه ریزی در پی داشته باشد. زمانی که از نابرابری جنسیتی بحث می شود با توجه به گزارش های بین المللی و تحقیقات، نابرابری جنسیتی دختران مطرح است اما نابرابری جنسیتی دسترسی به آموزش در هر دو جنسیت می تواند وجود داشته باشد. همچنان که نتایج این تحقیق نشان داد در برخی از شهرستانهای استان آذربایجان غربی نابرابری جنسیتی دختران و در برخی از شهرستانها نابرابری جنسیتی پسران در دسترسی به آموزش عالی وجود دارد. نابرابری جنسیتی دسترسی به آموزش عالی در هر دو جهت، نتایج منفی برای سیستم های آموزشی اعم از آموزش عالی در پی خواهد داشت. برنامه ریزی، تصمیم گیری و سیاست گذاری های آموزشی و در نهایت رشد اقتصادی بدون ایجاد برابری جنسیتی امکان پذیر نخواهد بود. بنابراین ایجاد تعادل و عدالت جنسیتی در دسترسی به آموزش عالی یک امر مهم محسوب می شود که می بایستی توجه ویژه به آن شود. شواهد حاکی از آن است که در کشورهایی که روابط جنسیتی تساوی طلبانه است سطح رشد اقتصادی بالا است (کلاسن[35]، 2000). علاوه بر این، تحقق اهداف توسعۀ هزاره و نیل به توسعۀ پایدار همه گیر و عادلانه نیز مستلزم رفع تبعیض ها و نابرابری های نژادی، فرهنگی، جنسیتی، قومی و ... است. در مورد کشور ما نیز یکی از الزامات مبدل شدن به کشوری پیشرفته و ارتقاء شاخص های اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تبدیل شدن به الگوی توسعۀ موفق ، که در سند چشم انداز توسعۀ 20 ساله و سایر اسناد بالادستی تأکید شده است، تلاش برای کاهش نابرابری و بی عدالتی های جنسیتی است (همتی و مکتوبیان، 1392). به منظور کاهش نابرابری جنسیتی باید اقداماتی زیر صورت گیرد: جریان سازی جنسیتی و توجه به مقوله جنسیت به مثابه پارامتری مهم در سیاست گذاری ها و تصمیم سازی ها. لزوم توجه هر چه بیشتر به مقوله عدالت جنسیتی به ویژه در زمینه اشتغال و بالا بردن کیفیت اشتغال. تلاش برای کم رنگ ردن باورهای قالبی، ایدئولوژی ها و نگرش های جنسیتی موجود در جامعه چنانکه جامعه ای بخواهد در جهت بسط عدالت آموزشی حرکت کند ناگزیر است نابرابری فرصت های آموزشی را کاهش دهد.
در حالت کلی، سیستم آموزشی موثرترین نهاد برای مقابله با نابرابری در سطح خرد و کلان می باشد و توزیع عادلانه فرصت های آموزشی به منظور تحقق توسعه پایدار آموزشی و برخورداری همگان از آموزش از وظایف برنامه ریزان آموزشی می باشد. نابرابری در تمام سطح و اشکال آن می تواند پیامدهای ناگواری در پی داشته باشد. از این رو لازم است برنامه ریزان و مدیران آموزشی با طراحی برنامه های آموزشی دقیق در راستای تخصیص عادلانه امکانات و فرصت های آموزشی گامی در جهت کم کردن نابرابری در آموزش و پرورش بردارند. برای کاهش نابرابری ها براساس یافته تحقیق لازم است سیاستگذاران و برنامه ریزان آموزشی توجه بیشتری به نابرابری گروه ها و مناطق استان در دسترسی به آموزش عالی مبذول نمایند.
منابع
[1]- این مقاله برگرفته از رساله دکتری می باشد.
[2] دانشجوی دکتری مدیریت آموزشی، دانشگاه ارومیه najjari69@yahoo.com
[3] استاد گروه مدیریت آموزشی، دانشگاه ارومیه mhs_105@yahoo.com
[4]. Hoareau McGrath
[5]. Bennett, Both, Yeadle
[6]. Prodan
[7] .Hannum
[8] .Mayers
[9].Vergolini
[10] . Coombs
[11]. Rawls
[12]. Chenge
[13].Samons
[14] .Bourdieu
[15] .Collins
[16] .Bowles & Gintis
[17]. Rees et al
[18] . Agrawal
[19] . Necate and et al
[20]. Akpoyovwaire Samuel
[21] . Bar Haim, Shavit
[22]. Opheim
[23] .Qian and Smyth
[24].Sabbagh, Resh, Mor, Vanhuysse
[25]. Leinonen
[26] . Gini Cofficient
[27] . Lorenz Curve
[28] . Gender Parity Index
[29] . Linh and long
[30]. Pignataro
[31]. Vukasovic, Sarrico
[32]. Matross Helms
[33]. Mullen
[34]. Choi and Park
[35] . Klasen