Document Type : research article
Authors
1 .
2 -
Abstract
Highlights
-
نقش معماری دانش در ارتقای اثربخشی عملکرد معلمان
حسین شکوهی فرد[1] ، محمد رضا آهنچیان[2]، بختیار شعبانی ورکی[3] ،محمود سعیدی رضوانی[4]
تاریخ دریافت:25/05/1394
تاریخ پذیرش: 27/08/1396
چکیده
هدف این مقاله بررسی نقش یکی از مولفه های اصلی معماری دانش یعنی «تبادل دانش ضمنی» در ارتقای اثربخشی عملکرد معلمان است. برای اجرای این پژوهش از روش همبستگی استفاده شده است. در این پژوهش کلیه معلمان دوره ابتدایی استان خراسان جنوبی در سال تحصیلی 92-91 به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شد و 353 تن از این معلمان با روش نمونه گیری خوشهای بهعنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامۀ تبادل دانش ضمنی جوئیا و لموس و پرسشنامۀ اثربخشی معلم چو و بولای استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان دادند که تبادل دانش ضمنی معلمان میتواند پیشبینی کنندۀ اثربخشی آنان باشد. همچنین بین اثربخشی عملکرد معلمان با سطوح ضعیف، متوسط و بالای تبادل دانش ضمنی تفاوت معنیدار مشاهده شد. علاوه بر این نتایج پژوهش نشان داد که شرکت در دورههای آموزش ضمن خدمت معلمان، میتواند زمینه ساز تبادل دانش ضمنی باشد و از این طریق اثربخشی عملکرد معلمان را بهطور معنیداری افزایش دهد.
کلمات کلیدی: برنامه ریزی آموزشی، معماری دانش، رشد حرفهای، اثربخشی معلمان، تبادل دانش ضمنی
مقدمه
در موقعیتهای آموزشی بهویژه در کلاس درس، معلم عنصر اصلی محسوب میشود. او در برنامۀ درسی عاملی بی بدیل است، زیرا تعامل مستمر و چهره به چهره با دانش آموزان، وی را در موقعیت ممتاز و منحصر به فردی قرار میدهد که هیچ عنصر انسانی دیگری در این سازمان از آن برخوردار نیست (مهرمحمدی، 1379). بهزعم بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت، مهمترین عامل در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان کیفیت کار معلم است (گلد هابر[5]،2003). این در حالی است که تغییرات عمیق در ساختار نظامهای آموزشی، در هویت حرفهای معلمان بحران ایجاد نموده است، فقدان صلاحیتهای لازم برای مواجهه با موقعیتهای جدید موجب گردیده است که بسیاری از معلمان با چالش مواجه شوند، بنابراین هویت حرفهای معلمان نیاز مبرم به بازسازی دارد (مورنو[6]، 2007). برای بهبود هویت حرفهای معلمان، افزایش اثربخشی عملکرد آنان ضروری است. این امر میتواند از طریق آموزش فعالیتهای دانشورزانه به دانشجو-معلمان و معلمان، در قالب برنامههای آموزشی و درسی دورههای تربیت معلم و آموزش ضمن خدمت محقق شود. بهره گیری از فعالیتهای دانشورزانه در راه رشد معلمان یکی از محورهای این پژوهش است.
میزان اثربخشی یک معلم به حدود و دامنۀ اهداف خاصی که آن را دنبال میکند و تا حدودی به دانشآموزانی که آنها را آموزش میدهد، بستگی دارد. اثربخشی عبارت از میزان توافق عملکرد با انتظارات است (علاقهبند، 1382: 160). و بر اساس میزان تحقق اهداف تعیین میشود (رضائیان، 1386: 19). از نظر دراکر (1964) اثربخشی یعنی انجام دادن «کارهای درست» است (علاقهبند، 1381: 16). اثر بخشی معلم، نقش داشتن او در افزایش یادگیری فراگیران است (اتحادیه آموزش عالی[7]، 2008: 1). که بررسی آن در محیط آموزشی و بهویژه کلاس درس پیچیده و بحث برانگیز است زیرا شناسایی عوامل مرتبط با آن بسیار دشوار است. از جمله دلایل این دشواری، تفاوتهای فردی معلمان با یکدیگر و همچنین تفاوتهای زیستی و محیطی آنان و حدود و دامنه و نوع اهدافی است که آنان در حرفۀ خود پیگیری میکنند. بهعنوان مثال آنان برحسب دانش، مهارتها و قابلیتهای فردی و ارزشها و تجربۀ آموزشی با هم فرق دارند (آندرسون[8]، 1384: 12). از سوی دیگر در نظام مدرسهای متغیرهای بسیار زیاد و متنوعی وجود دارد که شرایط و موقعیت را برای برنامهریزان آموزشی پیچیده میسازد. جهت فائق آمدن بر این شرایط، برنامهریزی آموزشی باید به نحوی انجام شود که دانش جاری در نظام آموزشی را با آخرین تحولات علمی، همگام و هماهنگ سازد و نیروهای متخصص و کارورزانی دانشور تربیت کند ( بحرینی بروجنی، نصر، نیکخواه، سپهری، و امرایی، 1391). اگرچه، بازشناسی این متغیرها و شرایط پیچیده و توان واکنش سریع و مقتضی به آن، از عهدۀ یک نفر ساخته نیست. اما به هر حال معلمان در خط مقدم مواجهه با این وضعیت هستند. آنان باید بتوانند به طور مداوم دانش لازم برای یک عملکرد اثربخش را کسب کنند. روشن است که اثربخش واقع شدن معلم در دنیای اطلاعات مستلزم، دانش روزآمد، مناسب و به میزان کافی است.
دانش مورد نیاز معلم را می توان در چند مؤلفه طبقهبندی نمود که عبارتند از: 1) دانش محتوایی موضوع[9]: دانش معلم برای یاددادن و آموختن است، این نوع از دانش برای معلمان اهمیت حیاتی دارد ( کوهلر و میشرا[10]، 2009). دانش محتوایی موضوع، شامل مفاهیم موضوع، اصلها و قواعد و رویهها؛ است؛ 2) دانش پداگوژی[11]: دانش پداگوژی اشاره به درک معلمان از دانشآموزان و فرایندهای مشمول در تدریس دارد و شامل کلیاتی در مورد آموزش و پرورش، تربیت، روشها و فنون تدریس است؛ 3) دانش پداگوژی محتوا[12]: این نوع دانش، ترکیبی از دانش محتوایی و دانش پداگوژی است، دانش پداگوژیِ محتوا شامل دانش در بارۀ یادگیرندگان و ویژگیهایشان، دانش زمینههای آموزشی است؛ 4) دانش پداگوژی محتوایی فنآوری: این نوع دانش برای آماده سازی معلمان، درک عمیق از دانش مواد موضوعی با توجه به فنآوری و آنچه تدریس با فنآوری معنی میدهد؛ 5) دانش برنامه درسی: نقشه ها و نظامنامهای برای یادگیری دانش آموزان؛ 6) دانش کسب شده از کارآموزی: دورههای کارآموزی در بسیاری از کشورها فرصتی برای تلفیق مسائل نظری و عملی است؛ 7) دانش نتایج، اهداف و ارزشها و پایههای فلسفی و تاریخی (رونا، راکس و نیس[13]،2012؛ ریحانی و امام جمعه و صالح صدیقپور و مرادی ویس ،1389؛ آقازاده و سنه، 1388؛ شلمن[14]، 1987؛ کائنا[15]، 2011). دستیابی به دانشهای مورد نیاز معلمان و همچنین غلبه بر موقعیتهای پیچیده در آموزش، مستلزم همکاری فکری و تسهیم دانش و تجربه و بهویژه تبادل دانش ضمنی و دانش عینی است که در عرصه معماری دانش[16] قابل طرح است. معماری دانش، از اجزای اصلی سیستمهای مدیریت دانش است که، مکان و چگونگی کسب و تبادل دانش را مشخص میکند. معماری دانش چگونگی تبدیل و تحول اطلاعات به دانش و چگونگی انتقال آن را ارائه میدهد (جعفری و نورانیپور،1387: 55). معماری دانش، طراحی نحوۀ کسب، خلق، سازماندهی، ذخیره، اشتراک، و به کارگیری دانش است، که بهمنظور در اختیار گرفتن دانش طراحی گردیده است (ویکراماسینگ و میلز[17]،2001 : 764). پایه و اساس معماری دانش، شناخت طبیعت دوگانه دانش یعنی دانش ضمنی و دانش عینی است. عناصر عینی دانش بر فرایندها، اثر میگذارد در صورتی که عناصر ضمنی نوعاً برنوآوری تأثیر دارد. با توجه به کارکردها و گسترۀ معماری دانش، در این پژوهش یکی از مولفه های اصلی آن یعنی «تبادل دانش ضمنی» معلمان مورد توجه قرار گرفته است. در متون علمی واژهها و اصطلاحات مختلفی نظیر انتقال، اشتراک، تسهیم و تبادل دانش بهعنوان معادل یکدیگر بهکار رفته است (سلیمی، صباغیان، داناییفرد و ابوالقاسمی، 1390). در این پژوهش از اصطلاح تبادل دانش استفاده شده است.
معلم بهعنوان اصلیترین عنصر در هر برنامه آموزشی، باتوجه به موقعیت خود، دانش و تجربیات ارزشمندی در زمینۀ آموزش، روابط انسانی با دانشآموزان و روابط بین فردی، اثربخشی و عدم اثربخشی فرایندهای تدریس، نحوۀ یادگیری دانش آموزان، سازماندهی و مدیریت فضای آموزش، بهدست میآورد. این دانش که در نتیجه حضور و فعالیت در فرایند آموزش به دست می آید، اغلب در حوزۀ دانش ضمنی قرار میگیرد. محور مدیریت دانش، در سطح کلان و معماری دانش در سطح خرد، بر این هدف استوار شده است تا افرادی که با دانش سرو کار دارند، بتوانند دانش ضمنی که عمدتاً حاصل تجربههای واقعی فرد است را به دانش صریح تبدیل کنند (سالیس و جونز[18]، 1387) و سپس آن را به اثربخشترین وجه به سایر همکارانی که در شرایط تقریباً مشابه کار میکنند نیز منتقل کنند. برای اثربخشی حرفهای، یکی از روشهای کسب انواع دانش توسط معلم، استفاده از دانش و یافتههای همکاران بهویژه تبادل دانش ضمنی معلمان است. دورههای تربیت معلم، دورههای آموزش ضمن خدمت، صرف وقت و بودجه و امکانات همه در راستای یادگیری و فرهیخته شدن فراگیران است، اما یکی از پیشبایستها برای محقق شدن این امر، اثربخشی معلمان است و اثربخشی عملکرد آنان نیز نیازمند دانش است، زیرا صلاحیت و شایستگی حرفهای بدون دانش حاصل نمیشود (خورشیدی و فرخی، 1391). بر اساس شواهد علمی بخش اعظمی از دانش و تجربۀ افراد، دانش ضمنی است. این مقاله با هدف پاسخ به این سوال که «آیا می توان اثر بخشی عملکرد معلمان را بر اساس تبادل دانش ضمنی آنان پیش بینی نمود؟» طراحی و اجرا گردید. با توجه به آنچه در خصوص معماری دانش، رابطه آن با تبادل دانش ضمنی و رابطه این مولفه با ارتقای اثربخشی معلمان بیان گردید میتوان مدل مفهومی تحقیق را به صورت ذیل ترسیم نمود(شکل1).
شکل1. مدل مفهومی تحقیق
پیشینۀ پژوهش
بررسیها نشان میدهدکه درباره رشد معلمان در نظام آموزش و پرورش کشور مطالعاتی صورت گرفته است اما چگونگی تامین نیروی انسانی شایسته، با بهره گیری از دانش و تجارب آنان در عرصۀ آموزش و پرورش ایران بهطور عام و فضای آموزش بهطورخاص مورد مطالعه و توجه قرار نگرفتهاست. این درحالی است که برنامه ریزی برای تامین نیروی انسانی مورد نیاز آموزش و پرورش که از شایستگی های لازم برخوردار باشند از اولویت های برنامه ریزی آموزشی است.
در دنیای امروز برای دارا بودن نیروی انسانی شایسته در فرایند آموزش، ضرورتاً دیگر نمیباید چشم به برگزاری دوره های آموزشی و برنامه های تربیت معلم داشت. ثبات و ماندگاری و استفادۀ بهینه از دانش و تجاربی که در این فرایند به دست می آید بهمنظور ایجاد شایستگی و بهبود عملکرد حرفهای معلمان مستلزم انتقال و نشر دانش است. انتقال و اشتراک دانش در صورتی محقق میشود که به نحو شایستهای مورد سازماندهی و معماری قرار گیرد. فرید[19] (2009) معتقد است که برای معلمان معماری دانش شامل چهار بُعد: باورهای شخصی یا حرفهای، دانش تخصصی، تجربۀ مبتنی برطرحها یا اسناد و راهحلهای ابتکاری مسئله است که به آنان اجازه میدهد بین دانش و وظایف معین و چالشهای کار خود، سازواری ایجاد نموده و به طور سریع در موقعیت آموزشی قضاوت، تصمیم گیری و عمل نمایند.
بخش عمدهای از دانش انسان را دانش ضمنی تشکیل میدهد، به طوری که حدود 60 تا 80 درصد از دانشی که مبادله میشود، دانش ضمنی است (جعفری مقدم، 1385: 85). بسیاری از دانشهای مهارتی، در حوزۀ دانش ضمنی قرار میگیرند (برگرون[20]، 1386: 31). نخستین بار پولانی[21] با بیان این عبارت که «ما بیش از آنچه میتوانیم بگوییم، میدانیم» مفهوم دانش ضمنی را مطرح کرد. پولانی بحث میکند که دانش ضمنی در حوزه شخصی جا دارد و متضمن تلاقی میان فرد و فرهنگی است که بدان تعلق دارد (مک آدام، ماسون و مک کروری[22]،2007: 47). استرانبرگ و گریگریکو[23] (2001) دانش ضمنی را به عنوان « دانشی که افراد در انجام امور از آن استفاده میکنند اما به سختی آن را بیان میکنند» تعریف نمودند (شیم و روت،[24] 2008: 6). از نظر پولانی دانش ضمنی در ذهن و بدن انسان جاگرفته است (نوناکا[25]، 1994: 16).
بهطور کلی در خصوص تبادل دانش ضمنی دودیدگاه وجود دارد. مبنای دیدگاه اول نظر پولانی است که معتقد است دانش ضمنی را فقط می توان به صورت ضمنی آموخت. براین اساس، هیچ روش مشخصی برای انتقال عینی و رسمی دانش ضمنی وجود ندارد؛ و مستلزم تعامل نزدیک افراد است. دیدگاه دوم برمبنای آرای نوناکا و تاکوچی انتقال کارآمد دانش ضمنی را منوط به تبدیل آن به دانش عینی میداند. و از طریق فرایند بیرونی سازی محقق میشود. دو رویکرد فوق که میتوان آنها را مکانیسم تعاملی و مکانیسم تبدیلی در تبادل دانش ضمنی نامید، اساس بحث تبادل دانش ضمنی را تشکیل میدهند (اشتریان؛ امامی میبدی، 1387: 101). برای استخراج ، بازنمایی و تبادل دانش ضمنی، روشهای متعددی وجود دارد از آن جمله: نقشه برداری مفهومی[26] ، شبکههای معنایی[27]، ابرمتن، مدلسازی اطلاعات، فهرستبندی مفهومی[28] (محمدی فاتح، سبحانی و محمدی، 1387). دادهکاوی روابط معنایی (روش تحلیل داده)، مشاهده در حین کار، سمینار و گردهمایی، ایجاد دنیای مجازی، مصاحبه نیمه استاندارد، ایجاد رقابت سالم، پاداش، آماده سازی محیط کار و برگزاری جلسات منظم بحث و گفتگو است (حسنوی، دیلمقانی و خلیلی، 1388: 167). دیکسون[29] (2000) پنج روش مختلف را برای تبادل دانش معرفی می نماید، که عبارت از: انتقال سریالی[30] دانش، انتقال نزدیک[31] دانش، انتقال دور[32]دانش، انتقال استراتژیک[33] دانش و انتقال متخصص[34] دانش است. هرکدام از این روشها با توجه به اهدافی که بهکارگرفته میشوند با یکدیگر متفاوتند، انتقال سریالی دانش، نوعی از انتقال دانش است که دانش ضمنی و صریح که در یک زمینه بدست آمده است برای استفاده بعدی بهصورت منظم به حوزۀ دیگر منتقل میشود. انتقال نزدیک دانش، این روش برای بهکارگیری دانش عینی در گروههای دیگر که کار مشابهی انجام میدهند استفاده میشود. انتقال دور دانش، انتقال دانش ضمنی است که برای بهکارگیری در اموری که عمدتاً غیر تکراری هستند، انجام میشود. انتقال استراتژیک دانش، در این نوع انتقال، هم دانش ضمنی وجود دارد و هم دانش عینی و شامل راه حلهای مناسبِ غیر تکراری برای کل سازمان است. انتقال دانش متخصص، این روش عبارت از کسب دانش از متخصصان و افراد خبره است که عمدتاً جنبۀ عینی دارد.
معلم اثربخش کسی است که برای رسیدن به اهداف، مجموعهای از فرایندهای تدریس را که شامل سبکهای تدریس، بهبود جوّ کلاس، ارتباط معلم با دانش آموزان و همکاران را بهکار میبرد (گراوند و عباسپور، 1391: 104). شناسایی عواملی که اثربخشی معلم را تحت تأثیر قرار میدهد، آسان نیست. از جمله عوامل مرتبط با اثربخشی معلم؛ علم و مهارت معلم در موضوع مورد آموزش، آگاهی از برنامهریزی، ارائه و ارزیابی آموزشی، ویژگیهای شخصی و رفتار مؤثر در فرایند تعلیم و تربیت (میلر و میلر[35]، 2006؛ به نقل از حدادنیا و همکاران، 1392). نوع تجارب آموزشی که برای دانشآموزان توسط معلم طراحی میشود، اهداف تدوین شده، محتوا، تربیت اولیۀ معلم، آموزش مستمر، محرکهای روانشناختی و اقتصادی، مواد آموزشی، راهبردها و روشهای تدریس، ویژگیهای فردی و تجارب و دانش و مهارتهای معلم، تجارب و آموختههای قبلی دانشآموزان و تجهیزات و امکانات، روحیۀ همکاری و اشتراک مساعی معلم با همکاران را میتوان نام برد. به منظور بهبود و تقویت این عوامل، بررسی و شناخت آن ضروری و لازم است (حائریزاده و محمدحسین، 1390: 21). تاکنون پژوهشهای زیادی در مورد ابعاد اثربخشی معلم صورت گرفته است، مورتیمور[36] وهمکارانش (1988) تعداد 12 عامل را به عنوان عواملی که با اثربخشی معلم در زمینۀ نتایج و موضوعات درسی مرتبط بودند را گزارش کردند (مویس و رینولدز[37]، 1390: 25). از سوی دیگر اثربخشی معلمان مستلزم یادگیری مادامالعمر است. آنها باید مسؤولیت مطالعه ، بهکارگیری و تشخیص یک رشته فعالیتهای مناسب، که نشان دهندۀ رویکردهای متفاوت در بارۀ دانش ساخته شده و کاربرد آنها در تدریس است را بپذیرند (ملایینژاد،1391: 38). پژوهشهای اخیرسازمانی نشان داده است که روابط قوی، قدرت تبادل دانش ضمنی و پیچیده، حل مشکل مشترک افراد را تقویت میکند(کافمن و استین[38]، 2010: 574). هنگامی که افراد دانش خود را به یکدیگر انتقال میدهند، یا به عبارت دیگر دانش خود را با افراد تسهیم میکنند، دانش آنان گسترش مییابد و هنگامی که دانش فرد با دانش دیگران ترکیب میشود دانش جدید ایجاد میشود (وید[39]، 2002: 2). از نظر علاوی و لندر[40] (2001) تسهیم و تبادل دانش موجب بهبود عملکردها و کاهش هزینۀ دسترسی به انواع ارزشمند دانش در محیط کار میشود. بنابراین، تبادل دانش ضمنی معلمان نهتنها باعث افزایش دانش و توانایی تصمیمگیری آنان میشود. بلکه، زمینۀ مشارکت آنان در فرایند برنامهریزی آموزشی را نیز فراهم میسازد و بر روی یادگیری گروهی تأثیر میگذارد و خلق و گسترش دانش جدید را نیز امکانپذیر میسازد (لوئیس و لانگ و گلیز[41]، 2005).
پژوهش قربانیزاده و خالقینیا (1388) با عنوان نقش انتقال دانش ضمنی در توانمندسازی کارکنان نشان داد که بین تبادل دانش ضمنی از یکسو و توانایی کارکنان در تصمیمگیری، پذیرش مسؤولیت، دسترسی آنان به ابزار مرتبط با تصمیمگیری و اجرا و در نهایت، پذیرش مسؤولیت پیآمدهای تصمیم توسط کارکنان از سوی دیگر رابطۀ مثبت و معنیداری وجود دارد. پژوهش نیسی و نمکی (1388) نشان داد که نشر دانش عاملی تعیین کننده در یادگیری ( ابعاد فردی، گروهی و سازمانی) می باشد. در واقع هرچه دانش، مهارت و قابلیتهای فردی بیشتری به واسطه نشر دانش به سازمان منتقل شود، قابلیت سازمانی افزایش می یابد. بررسی اشتریان و امامی میبدی (1387) نشان داد که تبادل دانش ضمنی در نوآوری و قابلیت انطباق و ارتقای فناوری و بهبود توانمندیهای تکنولوژیک نقشی کلیدی دارد، زیرا بهرهگیری از تکنولوژی متکی به دانش ضمنی افراد است، همچنین عوامل فرهنگی – اجتماعی در تبادل دانش ضمنی بیشترین نقش را دارند. در این میان اعتماد متقابل عاملی بنیادی در تبادل دانش ضمنی است، و برقراری این اعتماد مستلزم بسترسازی مناسب است.
یکی دیگر از مباحث جدی، که میبایست مورد توجه قرار گیرد، بهرهگیری از دورههای آموزش ضمن خدمت معلمان بهمنظور تبادل دانش ضمنی معلمان و در نهایت اثربخشی حرفهای آنان است. عارفی، فتحی واجارگاه و نادری (1388) در پژوهش خود به این نتایج دست یافتند که شرکت در دورههای آموزش ضمن خدمت در میزان آگاهی معلمان در مورد نظریههای یادگیری مؤثر است، اما بین معلمانی که بیشتر از 30 ساعت در این دورهها شرکت نمودهاند با معلمانی که در این دورهها کمتر از این میزان شرکت داشتهاند از نظر آگاهی نسبت به نظریههای یادگیری و میزان به کارگیری آن تفاوت معناداری مشاهده نشد. بنابراین، دستاوردهای محققان مختلف از یک سو و دیدگاهها و نقطه نظرات متخصصان از سوی دیگر نشان داد که معلم عنصر کلیدی و تعیین کنندۀ هر نظام آموزشی اعم از متمرکز و غیر متمرکز است. این عنصر باید از شایستگی های حرفهای کافی برخوردار باشد تا بتواند به اتکای آن عملکرد اثربخشی از خود به نمایش بگذارد. یکی از مهمترین هدف های برنامه ریزی برای تامین معلم نیز اطمینان از جذب و به کار گیری معلمان اثربخش در فرایند آموزش است. در دنیای امروز به ویژه باعنایت به انتقاداتی که به اثربخشی برنامه های آموزش معلمان و برنامه های تربیت معلم می شود، توجه به مفاهیمی مانند معماری دانش به طور محسوسی رو به افزایش است. از آنجا که بخش عظیمی از شایستگی معلمان می تواند در دنیای واقعی آموزش به دست آید، دانش ضمنی معلم میتواند عملکرد حرفهای وی را تحت تأثیر قرار دهد.
سوالات پژوهش
با یادآوری هدف پژوهش مبنی بر بررسی نقش تبادل دانش ضمنی معلمان در ارتقای اثربخشی آنان سوالات پژوهش را میتوان به صورت ذیل مطرح نمود:
همچنین یادآور می شود که معماری دانش شامل طراحی نحوۀ فعالیتهای کسب، خلق، سازماندهی، ذخیرهسازی، تبادل و کاربرد دانش و در برگیرنده دانش ضمنی و عینی است.
سوال اصلی پژوهش
1. آیا تبادل دانش ضمنی معلمان میتواند اثربخشی عملکرد آنان را پیشبینی کند؟
سؤالات فرعی پژوهش
1-1. آیا جنسیت در ارتباط بین تبادل دانش ضمنی معلمان و اثربخشی عملکرد آنان، نقش تعدیل کننده دارد؟
1-2. آیا بین میزان شرکت در دورههای آموزش ضمن خدمت معلمان و تبادل دانش ضمنی آنان رابطه وجود دارد؟
1-3. آیا بین میزان شرکت در دورههای آموزش ضمن خدمت معلمان و اثربخشی عملکرد آنان رابطه وجود دارد؟
روش پژوهش
روش این پژوهش همبستگی است که در آن، رابطه تبادل دانش ضمنی معلمان با اثربخشی عملکرد آنان مورد مطالعه قرار گرفته است. جامعۀ آماری این پژوهش را کلیۀ معلمان ابتدایی استان خراسان جنوبی در سال تحصیلی 92-91 تشکیل دادند (4500=N). نمونه شامل 353 تن از معلمان ابتدایی است که به روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. برای سنجش تبادل دانش ضمنی معلمان و اثربخشی عملکرد آنان از دو پرسشنامه استفاده شد که عبارتند از:
جدول (1) شاخصهای نیکویی برازش تحلیل عاملی تأییدی پرسشنامه تبادل دانش ضمنی
|
X2 |
df |
X2/df |
GFI |
AGFI |
RMSEA |
تبادل دانش ضمنی |
64/76 |
44 |
74/1 |
97/0 |
93/0 |
046/0 |
جدول (2) شاخصهای نیکویی برازش تحلیل عاملی تأییدی پرسشنامه اثربخشی معلم
|
X2 |
df |
X2/df |
GFI |
AGFI |
RMSEA |
اثربخشی |
33/440 |
126 |
49/3 |
88/0 |
83/0 |
084/0 |
یافتههای پژوهش
1) برای تحلیل دادههای مربوط به تعیین رابطۀ بین تبادل دانش ضمنی معلمان و اثربخشی عملکرد آنان از رگرسیون ساده استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که تبادل دانش ضمنی میتواند پیش بینی کننده اثر بخشی عملکرد معلمان باشد.
جدول (3) تحلیل واریانس در رگرسیون به منظور پیش بینی اثر بخشی عملکرد معلمان از طریق تبادل دانش ضمنی
منبع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معنیداری |
رگرسیون باقیمانده کل |
899/3709 756/21017 654/24727 |
1 351 352 |
899/3709 880/59 |
956/61 |
000/0 |
نتایج حاصل از اجرای رگرسیون ساده (3) نشان میدهد که تبادل دانش ضمنی میتواند اثر بخشی عملکرد معلمان را پیشبینی نماید (001/0 > p ،956/61 = (351، 1)F). همچنین نتایج نشان میدهد که مجذور ضریب همبستگی برابر 15/0 = 2R و 39/0 = R است. نتایج فوق نشان میدهد هر چه معلمان از میزان تبادل دانش ضمنی بالاتری برخوردار باشند، از میزان اثربخشی بالاتری نیز برخوردار خواهند بود.
1-1) برای تحلیل دادههای مربوط به مقایسه اثربخشی معلمان براساس میزان تبادل دانش ضمنی آنان و جنسیت از تحلیل واریانس دو راهه استفاده شد. نتایج نشان داد که اثر تعاملی دو متغیر تبادل دانش ضمنی با سطوح(ضعیف، متوسط و بالا) و جنست بر میزان اثربخشی عملکرد معلمان معنیدار نیست. بر همین اساس در اثربخشی عملکرد معلمان با سطوح ضعیف، متوسط، بالای تبادل دانش ضمنی، تفاوت معنیدار مشاهده شد.
جدول (4) خلاصه اطلاعات تحلیل واریانس دو طرفه برای بررسی اثر تبادل دانش ضمنی و جنسیت درمیزان اثربخشی عملکرد معلمان
منابع تغییر |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
آزمون F |
سطح معنیداری |
گروه |
990/2087 |
2 |
992/1043 |
251/16 |
000/0 |
جنسیت |
994/13 |
1 |
996/13 |
218/0 |
641/0 |
تعامل گروه و جنسیت |
028/22 |
2 |
014/11 |
171/0 |
843/0 |
خطا |
440/22292 |
347 |
243/64 |
|
|
نتایج جدول (4) نشان میدهد که اثر تعاملی تبادل دانش ضمنی با سطوح (ضعیف، متوسط و بالا) و جنسیت (05/0 p < و 171/0 =F) در میزان اثربخشی عملکرد معلمان تفاوت معنیداری مشاهده نشد؛ بین میزان اثربخشی معلمان با سطوح تبادل دانش ضمنی ضعیف، متوسط، بالا با (000/0p< و 251/16= F) تفاوت معنیداری مشاهده شد؛ بین میزان اثربخشی معلمان برحسب جنسیت با (05/0p < و 218/0= F) تفاوت معنیداری مشاهده نشد. بنابراین، میتوان نتیجه گیری نمود که اثربخشی معلمان براساس سطح تبادل دانش ضمنی متفاوت است. به عبارت دیگر، از این یافتهها میتوان چنین برداشت نمود که جنسیت تأثیری بر میزان تبادل دانش ضمنی معلمان و به تبع آن اثربخشی آنان نداشته است، اما به طور کلی میزان تبادل دانش ضمنی آنان، میتواند اثربخشی حرفهاییشان را تحت تأثیر قرار دهد.
1-2) به منظور تحلیل دادههای مربوط به تاثیر دورههای آموزش ضمن خدمت معلمان بر تبادل دانش ضمنی آنها از رگرسیون ساده استفاده شد. نتایج نشان داد که میزان شرکت در دورههای آموزش ضمن خدمت می تواند پیش بینی کننده تبادل دانش ضمنی معلمان باشد.
جدول (5) تحلیل واریانس در رگرسیون به منظور پیش بینی تبادل دانش ضمنی از طریق میزان شرکت در دورههای آموزش ضمن خدمت
منبع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معنیداری |
رگرسیون باقیمانده کل |
346/340 708/16224 054/16565 |
1 351 352 |
346/340 224/46 |
363/7 |
007/0 |
نتایج حاصل از اجرای رگرسیون ساده (5) نشان میدهد که میزان شرکت در دورههای آموزش ضمن خدمت میتواند تبادل دانش ضمنی را پیشبینی نماید (01/0 > p ،363/7= (351، 1)F). همچنین نتایج نشان میدهد که مجذور ضریب همبستگی برابر 02/0 = 2R و 14/0 = R است. این نتایج نشان میدهد که دورههای آموزش ضمن خدمت، بالقوه میتواند معلمان را به تبادل دانشی که در فرصتهای خاص و موقعیتهای آموزشی مانند کلاس درس توسط هریک ازآنان کسب و خلق میشود، ترغیب و تشویق نماید.
1-3) به منظور تحلیل دادههای مربوط به تأثیر دورههای آموزش ضمن خدمت معلمان بر اثربخشی عملکرد آنان نیز از رگرسیون ساده استفاده شد. نتایج نشان داد که میزان شرکت در دورههای آموزش ضمن خدمت میتواند پیش بینی کننده اثر بخشی معلمان باشد.
جدول (6) تحلیل واریانس در رگرسیون به منظور پیش بینی اثر بخشی عملکرد معلمان براساس میزان شرکت در دورههای آموزش ضمن خدمت
منبع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معنیداری |
رگرسیون باقیمانده کل |
400/304 254/24423 654/24727 |
1 351 352 |
400/304 712/108 |
375/4 |
037/0 |
نتایج حاصل از اجرای رگرسیون ساده (6) نشان میدهد که میزان شرکت در دورههای آموزش ضمن خدمت میتواند اثر بخشی عملکرد معلمان را پیشبینی نماید (05/0 > p ، 375/4= (351، 1)F). همچنین نتایج نشان میدهد که مجذور ضریب همبستگی برابر 012/0 = 2R و 11/0 = R است. این نتایج نشان میدهد که اثربخشی عملکرد معلمان از طریق دورههای آموزش ضمن خدمت افزایش مییابد. به عبارت دیگر هرچه میزان شرکت آنان در دورههای آموزش ضمن خدمت افزایش یابد، بر میزان اثربخشی آنان نیز افزوده میشود.
بحث و نتیجهگیری
به منظور تامین نیروی انسانی مورد نیاز آموزش و پرورش و در راس آن معلمان، موضوع شناسایی روشهای آماده سازی و تربیت آنان در برنامه ریزی آموزشی همیشه از اهمیت زیادی برخوردار بوده است. شناسایی عوامل مؤثر بر اثربخشی معلمان نیز در همین رابطه توجیه می شود. بدون شناخت این عوامل کلیۀ فعالیتها و منابعی که برای بهتر شدن عملکرد صرف میشود، بیهوده و نوعی اتلاف منابع و فرصتها خواهد بود. براساس پژوهشهای انجام شده، استفاده از تجارب همکاران باتوجه به محدودیتهای محیطی و زمانی میتواند موجب اثربخشی معلمان در مدیریت کلاس درس، ارائۀ محتوای آموزشی، ایجاد زمینه و شوق یادگیری در دانش آموزان شود. فعال شدن گروههای آموزشی و ایجاد جّو مساعد برای کار تیمی جهت استفاده از تجارب دبیران باتجربهتر و ارشد موجب کاهش نگرانی دبیران جوانتر و اثربخشی آنان میشود (پارسا، 1386). از سوی دیگر استفاده از تجارب و دانش معلمان با تجربه میتواند برای خود آنان نقش انگیزشی داشته باشد، زیرا، معلمان دوست دارند که تجاربشان بهکار گرفته شود، و فرصتی برای ابراز عقیده به آنان داده شود، در این صورت آنان تغییر در برنامههای آموزشی و درسی را میپذیرند و عملکرد آنان بهبود مییابد (پالمر، 1393). همانطور که نتایج این پژوهش نشان داد، تبادل دانش ضمنی معلمان بر اثربخشی آنان مؤثر است. موقعیتهای آموزشی، تجارب بسیار ارزشمندی را برای معلمان فراهم میکنند. اغلب این تجارب در حیطه دانش ضمنی قرار میگیرند. اگرچه موقعیتهای آموزشی منحصر به فرد هستند اما این موقعیتها دارای تشابهاتی می باشند، از این رو، دانش به دستآمده میتواند مجدداً مورد استفاده قرار گیرد و موجب موفقیت در انجام وظیفه شود. استفاده مناسب و مقتضی از دانش و تجربیات دیگران، فرایند آماده سازی معلمان که موجب صرف منابع کمیاب اقتصادی و اجتماعی می شود را بهبود می بخشد. این امر از طریق تسهیم و تبادل دانش، به ویژه دانش ضمنی محقق میشود. انتقال و تبادل دانش موجب ارزشیابی و اصلاح دانش و تجربة فرد میشود و در مجموع بدون نیاز به صرف منابع و برنامه ریزی برای تربیت یا باز تربیت نیروی انسانی آموزش و پرورش، آنان را برای روزآمد ساختن دانش و استفاده از آن در عملکرد آموزشی خود توانا می سازد. نتایج پژوهش ها نشان داد که بین تبادل دانش ضمنی و توانمندی نیروی انسانی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (قربانی زاده و خالقی نیا،1388).
به علاوه یافته های این پژوهش توسط برخی از تحقیقات دیگر تایید می شود. گلینی (1389) به این نتیجه دست یافت که مدیریت دانش به طور عام و تبادل دانش ضمنی به طور خاص در توانمند شدن معلمان موثر است. یعنی هر اندازه تبادل دانش ضمنی بیش تر شود، توانمندی معلمان بیش تر خواهد شد.
همچنین نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین معلمان زن و مرد از نظر نقش تبادل دانش ضمنی با سطوح ضعیف، متوسط و بالا در اثربخشی آنان تفاوت معناداری وجود ندارد. این نتیجه مبین آن است که معلمان زن و مرد به میزان مشابهی به تبادل دانش ضمنی خود میپردازند؛ اثر بخشی آنان مشابه است؛ و جنسیت نمیتواند عملکرد آنان را از لحاظ تبادل دانش ضمنی و همچنین اثربخشی تحت تاثیر قرار دهد. با توجه به اینکه در اثربخشی معلمان با سطوح ضعیف، متوسط، بالای تبادل دانش ضمنی تفاوت مشاهده شد میتوان گفت که میزان تبادل دانش ضمنی معلمان، میزان اثر بخشی آنان را تحت تأثیر قرار میدهد، یه این معنا که هرچه سطح تبادل دانش ضمنی معلمان بیشتر باشد، عملکرد حرفهای آنان بهتر خواهد بود. بررسی فتحیان و بیگ و قوامیفر (1384: 18) نشان داد که دانش ضمنی به عنوان یک محرک مهم میتواند نقشی اساسی در فرایند نوآوری و خلاقیت افراد ایفا نماید. شیرزاد کبریا و قنبری (1389) نیز در پژوهش خود نشان دادند که بین فعالیتهای کشف، اشتراک، سازماندهی، و کاربرد دانش با خلاقیت و اثربخشی معلمان رابطۀ معناداری وجود دارد.
بررسی نقش دورههای آموزش ضمن خدمت در میزان تبادل دانش ضمنی معلمان و همچنین اثربخشی آنان نشان داد که میزان شرکت در دورههای آموزش ضمن خدمت معلمان می تواند پیش بینی کنندة تبادل دانش ضمنی معلمان و در نهایت اثر بخشی آنان باشد. با توجه به این که دورههای آموزش ضمن خدمت به طور مستمر برگزار میشود و اغلب مدرسان این دورهها از همکاران خود آموزش و پرورش میباشند، به نظر میرسد که این دورهها فرصتهای مناسبی را برای تبادل دانش معلمان فراهم میسازد.
فهرست منابع
[1] . استادیار دانشگاه بیرجند hshokohi@birjand.ac.ir
[2] استاد دانشگاه فردوسی مشهد ahanchi8@um.ac.ir
[3] استاد دانشگاه فردوسی مشهد bshabany@um.ac.ir
[4] دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد saeedy@um.ac.ir
[5] . Goldhaber
[6] .Moreno
[7].Alliance for Excellent Education
[8].Anderson
[9]. subject content knowledge
[10]. Koehler& Mishra
[11]. pedagogical knowledge
[12]. pedagogical content knowledge
[13]. Ronau and Rakes Niess
[14]. Shulman
[15]. Caena
[16]. knowledge architecture
[17]. Wickramasinghe and Mills
[18]. Salis and Jones
[19]. Fried
[20]. Bergeron
[21] . Polanyi
[22]. McAdam and Mason and McCrory
[23]. Sternberg and Grigorenko
[24]. Shim & Roth
[25]. Nonaka
[26] . concept mapping
[27] . semantic network
[28] . conceptual indexing
[29] .Dixon
[30] . serial transfer
[31] . Near transfer
[32] . far transfer
[33] . strategic transfer
[34] . Expert transfer
[35] . Miler and Miler
[36]. Mortimore
[37]. Muijs and Reynolds
[38]. Kaufman and Stein
[39]. Wade
[40]. Alavi and Leidner
[41] . Lewisand Langeand Gillis
[42]. Joia and Lemos
[43]. Choy and Blay