Educational opportunities for nomad’s students in Sistan and Baluchestan: Equal or Unequal

Document Type : research article

Authors

1 Iran- Zahedan University of Sistan and Baluchestan

2 .

Abstract

This study was done to survey educational opportunities in Sistan and Baluchestan nomad regions, the descriptive/ analytical method was used. The target population were all of the nomad students in the three educational courses in 89-90 academic year. The sample was equal to whole of population. The data was documental collected by library study and according to credit statistics. The collected data were analyzed by transition rate, Coefficient of utilization of educational spaces, density rate and distribution of teachers in primary, guidance and secondary schools. The result showed that educational system of nomadic tribal regions of the province is not well positioned in all indicators of mentioned. And the results also show that their educational opportunities are unequal and not distributed equally.
 

Keywords


 

 

فرصتهای آموزشی دانش آموزان عشایر استان سیستان و بلوچستان: (برابر یا نابرابر)

 

علیرضا حیدرزادگان[1] ، محمد حسین صندوقداران[2]

 

تاریخ دریافت: 10/05/1396

تاریخ پذیرش: 14/07/1396

 

چکیده

این مقاله به بررسی فرصتهای آموزشی در مناطق عشایری استان سیستان و بلوچستان می پردازد. روش انجام این پژوهش توصیفی – تحلیلی می باشد و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان عشایر در مقاطع آموزشی سه گانه در سال تحصیلی ۹۰-۸۹ مناطق و شهرستان­های استان بوده و نمونه برابر کل جامعه آماری در نظرگرفته شده است. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از روش مطالعه کتابخانه­ای و همچنین از طریق آمارنامه­های موجود بطور مستند جمع آوری گردید. داده­های جمع آوری شده با استفاده از شاخص­های محاسبه نرخ گذر، ضریب بهره برداری از فضای آموزشی، نرخ تراکم و نحوه توزیع جمعیت عشایری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان داد که نظام آموزشی مناطق عشایری استان در تمام شاخص­های نرخ گذر تحصیلی، ضریب بهره برداری از فضاهای آموزشی، نرخ تراکم و نحوه توزیع معلمین در مقاطع ایتدایی، راهنمایی و متوسطه از وضعیت مناسبی برخوردار نمی­باشد و فرصتهای آموزشی آن نابرابر است.

واژگان کلیدی: برنامه­ریزی آموزشی؛ فرصتهای آموزشی؛ نرخ گذر؛ نرخ تراکم؛ ضریب بهره برداری؛ عشایر.

 

 

 

 

مقدمه

آموزش و پرورش، یکی از نهادهای اجتماعی در هر کشور می­باشد که اهداف و مسئولیت­های خطیری بر عهده­ی آن گذاشته شده است. در چشم انداز بیست ساله­ی جمهوری اسلامی ایران و در برنامه­ی توسعه­ی ملی، «دانایی» به عنوان مبنای اصلی توسعه در تمامی ابعاد، جایگاه ویژه­ای را به خود اختصاص داده و در برنامه­های توسعه، با الهام از چشم انداز بیست ساله، اجرای برنامه­های آموزشی برای همه به عنوان یکی از اولویت­های نظام آموزشی تعیین شده است. از آن جا که آموزش و پرورش مداوم، حقی است مسلم برای تمامی افراد و نمی­تواند در انحصار قرار گیرد؛ پس محدودیت­های جغرافیایی و فرهنگی نبایستی مانع دستیابی به این حق مسلم گردد (فیوضات، ۲۱،۱۳۷۶). به اعتقاد توماسوسکی[3] (۱،۲۰۰۳)، در آستانه عصر جدید و نیاز دولت­ها به حضور در عرصه جهانی، توجه ویژه به آموزش به عنوان یک حق برای ملت­ها الزامی می­باشد. بر این اساس دولت­ها متعهد به تأمین آموزش برای تک تک افراد خود هستند۰ حق قانونی برای دسترسی به آموزش، پلی برای لذت بردن از همه­ی حقوق انسانی است و نادیده انگاشتن این حقوق به مخاطره انداختن انسانیت می­باشد. دراین رابطه کنوانسیون حقوق بشر (یونسکو برخط،۳) می­گوید: هر فردی حق دسترسی به آموزش را دارد و آموزش باید حداقل در مراحل پایه­ای و ابتدایی الزامی و رایگان باشد (نقل از نبی­زاده سرابندی، ۱۵۷،۱۳۸۴). عشایر و دانش آموزان آنها از این حق جدا نیستند و بر اساس قانون اساسی باید پیش بایسته­های لازم برای دسترسی به آموزش برای آنان فراهم گردد. یکی از پیش بایسته­های اساسی در مورد عشایر توجه به وجود آنها به عنوان یکی از تقسیم بندیهای اجتماعی است و آنها در زمره یکی از جوامع سه گانه ایران محسوب می­شوند که برای هویت ملی ایران افتخار آفرین بوده­اند صفی نژاد (1383). همانطور که امان اللهی بهاروند (1383) می­گوید در طی 6000 سال گذشته سرزمین ایران شاهد هر سه نوع زندگی شهرنشینی، روستانشینی و کوچ نشینی بوده است. طاهر، محمد و محمد(2005) می­گوید این استقلال با ناسازگاری سبک زندگی عشایر با برنامه درسی مدرسه و انزوای عشایر کوچ رو از بقیه جامعه نادیده گرفته شده است. عطاران و عبدلی (1391) بر این ناسازگاری صحه می­گذارند و می­گویند از ایرادها و آسیب­های عشایر، ناهمخوانی ویژگی­های سبک زندگی آنان با برنامه درسی مدرسه است که در آموزش معلم عشایر ایجاد اخلال کرده است. بر این نکته هم جوزف، براومن، وینشیتل و گرین[4] (2011) از دیدگاه فرهنگی اشاره نموده­اند که برنامه درسی زمانی به نتیجه مطلوب می­رسد که بر بستر فرهنگی تکیه کند. اما چرا علیرغم اینهمه قدمت تاریخی، عشایر هنوز نتوانسته­اند از دستاوردهای فرهنگی تمدن حاضر بشری یعنی سواد به نحو مطلوبی استفاده کنند. نقش برنامه­ریزان آموزشی در این زمینه بی بدیل است. آنها باید از طریق تجزیه و تحلیل دقیق، علل پیدایش فرصت­های نابرابر را دریافته و برای اصلاح آن پیشنهادهای مناسب ارایه دهند. به طوری که زمینه باروری برای همه استعدادهای موجود دانش آموزان عشایر فراهم گردد و همه افراد لازم التعلیم آنان بتوانند متناسب با توانمندیهای خود از امکان تداوم کسب فرصت­های یکسان تحصیل بهره مند گردند. چرچای، ویتی و اوقی[5] (2010) معتقد هستند برای ارزیابی واقعی کارایی آموزش گروهایی مثل عشایر با سایر گروها که دارای تجمعی خاص می­باشند می­توان از مدل­های غیر پارامتریک مثل تحلیل پوششی داده­ها بهره برد. نادری، حسنی و صادقی (1392) کارایی مدارس را با بهره­گیری از روش تحلیل پوشش داده­ها مورد مطالعه قرار دادند زیرا ارزیابی کارایی واحدهای آموزشی با خصوصیات مربوط به عشایر حائز اهمیت بسیار است و سبب روشن شدن وضعیت عملکرد واقعی واحد آموزشی و مشخص کردن نقاط قوت و ضعف برای تصمیم­گیری در مورد برنامه­های آموزشی، به منظور ارتقای کیفیت و تحقق بخشیدن به اهداف آموزشی می­شود. دایرت[6] (2015) می­گوید با توجه به اینکه عشایر کوچ رو دایما در حال سفر می­باشند ایجاد فرصتهای آموزشی ایستا کافی نیست بلکه لازم است از امکانات جدید فناوری مثل اینترنت و موبایل استفاده گردد. بنابرین یکی از سوالات اساسی از نظام آموزشی این است که آیا فرصت­های آموزشی به طور یکسان در بین دانش آموزان عشایر توزیع شده است؟ دراینجا مسئله کارایی نظام یعنی بازده حاصل ازیک نظام درمقایسه بادرون داد آن مطرح می­شود (مشایخ، ۵۵،۱۳۹۰) و با نشانگرهایی چون نرخ­های ارتقاء، تکرار و ترک تحصیل، نرخ اتلاف، درصد کارایی و نرخ فارغ التحصیلان اندازه گیری و تبیین می شود اما موضوع جامعه عشایردر این زمینه در نوع خود مهم تر و قابل تامل تراست و بحث درباره­ی نظام آموزشی عشایر که به دلیل نوع معیشت خاص از حساسیت بالایی برخوردار است توجه بیشتری را می­طلبد تا فاصله ایجاد شده در شاخص­های آموزشی بهبود یابد، چرا که جامعه عشایری دوشادوش جوامع شهری و روستایی نقش غیر قابل انکاری در گستره وسیعی از فضای جغرافیای کشور را ایفا می­نماید همان گونه که بانگسبو [7](2008) می­گوید برنامه درسی عشایرکوچ رو باید با سبک زندگی آنها انطباق داشته باشد و بتواند نیازهای آنان را تامین نماید. اطلاعات آماری در این زمینه حقایقی را روشن می­کند. طبق داده­های مرکز آمار ایران ۲/۵۲ درصد جمعیت ۶-۲۴ ساله کشور درحال تحصیل می­باشند که درصد جمعیت در حال تحصیل در بین عشایر ۳/۲۸ می­باشد. قابل توجه است که درصد جمعیت در حال تحصیل با افزایش گروه­های سنی کاهش می­یابد به طوریکه برای کودکان ۶-۱۰ سال ۲/۳۲ درصد، نوجوانان ۳/۴۱درصد، افراد۱۵-۱۸ سال ۲/۲۰ درصد و افراد ۱۹-۲۴ساله ۷/۵درصد می­باشد که این موضوع بیانگر نوعی ترک تحصیل در بین دانش آموزان عشایر می­باشد (سیدان، ۱۳۷۹). دفتر آموزش و پرورش عشایر کشور (۸۱-۱۳۸۰) نیز در این زمینه می­گوید یکی از مشکلات آموزش و پرورش عشایرکوچ رو، فقدان یا عدم دسترسی به مدارس در سطوح بالاتر از مقطع ابتدایی است. این مسأله موجب شده است که بخشی از جمعیت واجب التعلیم مجبور به ترک تحصیل شده و از نعمت سواد محروم شوند؛ به طوری که در سال تحصیلی۸۱-۸۰ از مجموع ۱۰۹/۱۶۴ نفر دانش آموز مدارس عشایری کشور به ترتیب ۷۳/۸۱ درصد در دوره­ی ابتدایی، ۱۰/۱۴ درصد در دوره­ی راهنمایی و ۲/۴درصد در دوره­ی متوسطه و پیش دانشگاهی تحصیل می­کردند. در این وضعیت به خصوص افت تعداد محصلین دختر، بسیار شدید و قابل تأمل می­باشد. در سال تحصیلی مورد اشاره، سهم دختران عشایر در دوره­ی ابتدایی ۳۶/۴۴، در دوره راهنمایی ۴/۲۹ درصد و در مجموع۸۵/۳۳درصد بوده است. در تحلیل علل افت تعداد محصلین دختر در مناطق عشایری، به خصوص در مقاطع راهنمایی و متوسطه، علاوه بر فقدان امکانات، باید به محدودیت های حاصل از نگرش ها و عوامل فرهنگی نیز توجه داشت (اکبری، میزبان، ۲۱،۱۳۸۳). در این میان استان سیستان و بلوچستان با داشتن بیش از یکصد هزار نفر عشایر دارای رتبه چهارم از لحاظ جمعیت در بین استان های کشور می­باشد (مرکز آمار ایران، ۱۳۸۷). طبق نتایج آخرین سرشماری نرخ باسوادی در جامعه عشایری استان ۲۷ درصد می باشد که این موضوع برای مردان عشایر ۶ساله و بالاتر ۲۵ درصد و برای زنان عشایر ۶ساله و بالاتر ۱۹ درصد می­باشد. همین بررسی­ها نشان می­دهد درصد کمی از جمعیت عشایر استان در حال تحصیل می­باشند که در مقایسه با آمارهای عشایر کشور نشاندهنده اوضاع نامناسب در این استان می­باشد. بخصوص اینکه برخی باورهای فرهنگ سنتی در خصوص ادامه تحصیل فرزندان به خصوص در دختران عشایر موضوع را پیچیده­تر نموده است. از طرف دیگر وابستگی مطلق عشایر استان به مراتع و دام و اجبار به کوچ به ویژه در دوره­های طولانی خشکسالی شرایط تحصیل اجباری در چادرهای برپا شده در بیابان را مشکل می­کند (شکل 1).

 

 

 

 

 

 

شکل 1: نمونه ای از کلاس بر پاشده در چادرعشایر

 

 

پیشینه پژوهشی در این زمینه بسیار فقیر است و تحقیقات در ارتباط با کاستی­های آموزش عشایری و همچنین کارایی نظام آموزشی در مقاطع مختلف بویژه در استان اندک و یا انجام نشده  است. کاظمی (۱۳۶۹) توانایی­ها و ناتوانایی­های آموزشی عشایر از ابتدا تا انقلاب اسلامی را مورد واکاوی قرار داده است وی ضمن اشاره به ویژگی­های زندگی عشایری به تاریخچه آموزش و پرورش از سال ۱۳۳۶ در استان فارس پرداخته و از جمله فرصت­های از دست رفته را عدم تناسب محتوای آموزش با زندگی عشایری می­داند. همچنین در مطالعه مشترکی که بین معاونت بهداشتی وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، دفتر صندوق کودکان سازمان ملل متحد با کمک کارشناسان مرکز آمار، وزارت آموزش و پرورش و سازمان برنامه و بودجه در سال ۱۳۷۶ انجام گرفته است تلاش شده شاخص­های بهداشتی اجتماعی برای کودکان بالای ۵تا ۱۷ سال و زنان و پسران ۱۵ تا ۴۹سال تعیین گردد. نتایج این تحقیق نشان داده است که: میزان شروع نکردن تحصیل دختران و پسران استان سیستان و بلوچستان در بدترین وضع قرار دارد. عطاران و عبدلی (۱۳91) در مقاله­ای به بررسی فرهنگ یادگیری مدرسه عشایرکوچ رو پرداخته و می­گوید تقویت بنیان­های اخلاقی و فضیلت­های دینی، روحیه ایثارگری بر اساس روح بلند ایلاتی و عشیره­ای عشایر و نیز ارائه مدل دانش آموز محور در مسائل آموزش و پرورش عشایر و توجه به معلمان پژوهشگر و پژوهنده جهت مشارکت در اندیشه­های سازنده و پویای آنان و ایجاد تسهیلات ویژه برای معلمان عشایر را از راهکارهای مهم آموزش و پرورش عشایر در برنامه­ریزی­های آموزشی می­داند همه این موارد می­تواند فرصت­های برابری را ایجاد کند. کریمی، محمد (1383) در مقاله­ای تحت عنوان بررسی اقدامات انجام شده، چالش­های موجود و راهکارهای پیشنهادی در کانون توسعه عشایری (ایل شهر) بوشکان استان بوشهر، آموزش مبتنی بر برنامه­ریزی با مشارکت خانوارهای عشایری و نیز آموزش مبتنی بر خواست و نیازها و سازگار با شرایط اجتماعی و اقتصادی آنان و آموزش بر مبنای موازین فرهنگی جامعه عشایری را مهم می­دانند. مهرعلیزاده، رومیانی و پارسا (1391) جریان دانش آموزی در دوره راهنمایی تحصیلی را با یک مدل بررسی نمودند نتایج حاصله نشان داد که عملکرد دانش آموزان شهری از غیر شهری در زمینه­ی کارایی درونی بهتر بوده است. تحقیقات اقدسی و زینال فام (1391) هم حاکی از آن است که اختلاف میانگین ترک تحصیل دانش آموزان براساس محیط زندگی (محیط روستایی و شهری) برابر 28/1 است که نشانگر ترک تحصیل بیشتر دانش آموزان در محیط روستایی نسبت به محیط شهری ‌می‌باشد. رومیانی، مهرعلیزاده و پارسا (۱۳۹۳) در تحقیق دیگری بررسی کارایی درونی مدارس مقطع راهنمایی شهرستان اهواز طی برنامه توسعه چهارم کشور به تفکیک پایه، موقعیت جغرافیایی و ناحیه را مورد مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که ضریب کارایی درونی مقطع راهنمایی شهرستان اهواز در طول این برنامه ۸۲ درصد بوده و نسبت اتلاف صورت گرفته در این شهرستان در این پنج سال ۲۲/۱ و میانگین این شاخص در کل استان ۲/۱ می­باشد. میانگین نرخ ماندگاری در استان خوزستان، ۷۶/۹۷بوده و این در حالی است که میزان این نرخ در شهرستان اهواز ۹۸/۹۵ است. همچنین در شاخص افت تحصیلی، عمکرد شهرستان اهواز نسبت به میانگین استان از میزان بالاتری برخوردار می­باشد. با توجه به موارد ذکر شده پژوهش حاضر درصدد پاسخ گویی به سوالات زیر است:

۱- نرخ گذر تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر مناطق عشایری از دوره ابتدایی به راهنمایی و از راهنمایی به متوسطه در استان چگونه است؟

۲- ضریب بهره برداری از فضاهای آموزشی مقاطع مختلف تحصیلی مناطق عشایری استان چگونه است؟

۳- نرخ تراکم درسی دانش آموزان مناطق عشایری استان چگونه است؟

۴- نحوه توزیع معلمین مناطق عشایری استان در مقاطع مختلف تحصیلی چگونه است؟

 

روش شناسی پژوهش:

این پژوهش از لحاظ هدف در دسته تحقیقات توصیفی – تحلیلی است .جامعه آماری پژوهش نیز عبارت است از:

۱-کلیه دانش آموزان دختر و پسر ابتدایی، راهنمایی، متوسطه مناطق عشایری استان در سال­های ۱۳۹۰-۱۳۸۹ به تحصیل تمام وقت در مدارس عشایری اشتغال داشته اند.

۲-جمعیت لازم التعلیم مناطق عشایری هر شهرستان به تفکیک جنسیت.

۳- جمعیت سرشماری عشایر کوچنده ۱۳۸۷ به تفکیک شهرستان و جنسیت.

در این تحقیق با توجه به ماهیت آن، نمونه با کل جامعه برابر می باشد به عبارت دیگر گردآوری داده­ها از طریق سرشماری عشایر کوچنده سال ۱۳۸۷ و آمارنامه آموزش و پرورش استان در سال تحصیلی سال ۱۳۹۰-۱۳۸۹انجام شده است. همچنین اطلاعات به­دست آمده در این تحقیق با استفاده از شاخص­های آمار توصیفی نظیر جداول و نمودارها، درصدها، نسبت ها، نرخ گذر، ضریب

بهره­برداری از فضاهای آموزشی و نرخ تراکم و نحوه توزیع جمعیت عشایری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

 

نتایج

سوال اول تحقیق: نرخ گذر تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر مناطق عشایری از دوره ابتدایی به راهنمایی و راهنمایی به متوسطه چگونه است؟

۱- نرخ گذر تحصیلی دانش آموزان دختر از ابتدایی به راهنمایی در مناطق عشایری استان ۹/۴است.

۲- نرخ گذر تحصیلی دانش آموزان پسر از ابتدایی به راهنمایی در مناطق عشایری استان ۹/۷ است.

۳- نرخ گذر تحصیلی دانش آموزان دختر از راهنمایی به متوسطه در مناطق عشایری استان ۵/۳۱ است.

۴- نرخ گذر تحصیلی دانش آموزان پسر از راهنمایی به متوسطه در مناطق عشایری استان ۵/۳۵ است.

 

جدول ۱: نرخ گذر تحصیلی دانش آموزان مناطق عشایری از ابتدایی به راهنمایی تحصیلی

تعداد دانش آموزان کلاس پنجم درسال ۹۰-۸۹

تعداد دانش آموزان کلاس اول راهنمایی درسال ۹۰-۸۹

مردودین مشغول به تحصیل

نرخ گذر از ابتدایی به راهنمایی

پسر

دختر

جمع

پسر

دختر

جمع

پسر

دختر

پسر

دختر

پسر و دختر

۱۶۷۸

۱۴۵۳

۳۱۱۳

۱۳۳

۷۲

۲۰۵

۲۲

۱۶

۹/۷

۹/۴

۶/۶

 

جدول۲: نرخ گذر تحصیلی دانش آموزان از راهنمایی به متوسطه به تفکیک جنسیت

 در سال تحصیلی ۹۰-۸۹

تعداد دانش آموزان کلاس سوم راهنمایی درسال ۹۰-۸۹

تعداد دانش آموزان کلاس اول دبیرستان درسال ۹۰-۸۹

مردودین مشغول به تحصیل

نرخ گذر از راهنمایی به متوسطه

پسر

دختر

جمع

پسر

دختر

جمع

پسر

دختر

پسر

دختر

پسر و دختر

۱۰۷

۴۸

۱۵۶

۳۸

۱۵

۵۳

*

*

۵/۳۵

۲/۳۱

۳۴

مآخذ: ادارات آموزش و پرورش شهرستان ها

 

*باتوجه به نظام ترمی واحدی در مقطع متوسطه عمومی در سال تحصیلی ۹۰-۸۹ دانش آموز مردودی در سال اول وجود نداشته است.

سوال دوم تحقیق: ضریب بهره برداری از فضاهای آموزشی مدارس مقاطع مختلف تحصیلی استان چگونه است؟

نتایج سوال فوق با استفاده از نسبت تعداد مدارس بر ساختمان های مدارس مورد بررسی، طبق جدولهای شماره (4)و(۳) به شرح زیر بدست آمد.

۱- ضریب بهره برداری از مدارس ابتدایی مناطق عشایری استان (۶/۱) است.

۲- ضریب بهره برداری از مدارس راهنمایی مناطق عشایری استان ( ۰۴/۱) است.

۳- ضریب بهره برداری از مدارس متوسطه عمومی مناطق عشایری استان (۱) است.

 

 

 

 

جدول3: وضعیت فضای آموزشی استان به تفکیک مناطق و شهرستانها

ردیف

دوره

نام شهرستان

وضعیت فضای آموزشی

فاقد فضای آموزشی

متحرک

ثابت

اتاق

مدرسه

کپر

چادر

یک کلاسه

دو کلاسه

سه کلاسه

پنج کلاسه

1

ابتدایی

زاهدان

_

_

78

_

_

44

24

_

2

زابل

_

1

4

_

_

2

2

_

3

هیرمند

_

_

_

_

_

4

5

_

4

خاش

1

4

12

_

_

6

14

_

5

ایرانشهر

4

5

15

_

_

11

1

_

6

سراوان

_

_

13

_

5

5

1

_

7

سیب و سوران

_

_

4

31

_

_

_

_

8

مهرستان

7

_

_

16

5

44

_

11

 

 

9

دلگان

_

_

2

_

_

11

4

_

10

نیکشهر و لاشار

5

1

46

18

23

33

15

1

11

سرباز

_

_

52

3

1

13

2

_

12

کنارک

1

_

_

5

2

5

_

_

13

چابهار

_

_

_

_

2

_

_

_

جمع استان

18

11

227

123

38

178

68

12

1

راهنمایی

ایرانشهر

_

_

_

_

_

_

2

_

2

نیکشهر

_

_

_

_

_

_

_

_

3

سرباز

1

_

_

_

_

13

2

_

4

زاهدان

_

_

_

_

_

_

_

_

5

زابل

_

_

_

_

_

_

4

_

جمع

1

_

_

_

_

13

8

_

1

متوسطه

دلگان

_

_

_

_

_

1

_

_

2

زاهدان

_

_

_

_

_

6

_

_

جمع

_

_

_

_

_

_

_

_

جمع کل

19

11

227

123

38

198

76

12

 

 

جدول 4: ضریب بهره برداری از فضاهای مدارس عشایری استان به تفکیک مقاطع تحصیلی در سال ۹۰-۸۹

آمار فضاهای آموزشی ابتدایی عشایری استان

آمار ساختمان مدارس ابتدایی عشایری استان

ضریب بهره برداری از مدارس ابتدایی عشایری استان

۶۶۳

۴۰۷

۶/۱

آمار فضاهای آموزشی راهنمایی عشایری استان

آمارساختمان مدارس راهنمایی عشایری استان

ضریب بهره برداری از مدارس راهنمایی عشایری استان

۲۲

۲۱

۰۴/۱

آمار فضاهای آموزشی متوسطه عشایری استان

آمارساختمان مدارس متوسطه عشایری استان

ضریب بهره برداری از مدارس متوسطه عشایری استان

۷

۷

۱

مآخذ: ادارات آموزش و پرورش شهرستان­ها

 

سوال سوم تحقیق: نرخ تراکم دانش آموزان عشایر استان در مقاطع مختلف چگونه است؟

سوال فوق با استفاده از نسبت دانش آموزان به کلاس های درسی مورد بررسی و طبق جدول شماره (5) و نتایجی به شرح ذیل حاصل گردید:

۱- نرخ تراکم دانش آموزان ابتدایی مناطق عشایری استان ۹/۱۲ است.

۲- نرخ تراکم دانش آموزان راهنمایی مناطق عشایری استان ۶/۶ است.

۳- نرخ تراکم دانش آموزان متوسطه مناطق عشایری استان ۲/۱۳ است.

 

جدول 5: نرخ تراکم دانش آموزان به تفکیک مقاطع ابتدایی،راهنمایی و متوسطه در سال تحصیلی ۹۰-۸۹

تعداد دانش آموزان ابتدایی عشایر

تعداد کلاس های ابتدایی

نرخ تراکم دانش آموزان ابتدایی عشایر

۱۷۱۶۴

۱۳۲۹

۹/۱۲

تعداد دانش آموزان راهنمایی عشایر

تعداد کلاس های راهنمایی

نرخ تراکم دانش آموزان راهنمایی عشایر

۵۲۱

۸۰

۶/۶

تعداد دانش آموزان متوسطه عشایر

تعداد کلاس های متوسطه

نرخ تراکم دانش آموزان متوسطه عشایر

۲۷۹

۲۱

۲/۱۳

مآخذ: ادارات آموزش و پرورش شهرستان ها

 

 

 

 

 

سوال چهارم تحقیق: نحوه توزیع معلمین مناطق عشایری استان در مقاطع مختلف تحصیلی چگونه است؟

 

جدول 6: نسبت تعداد دانش آموزان به معلمین دوره ابتدایی مناطق عشایری استان

ردیف

نام شهرستان

تعداد دانش آموز

تعداد معلم

نسبت تعداد دانش آموز به معلم

۱

زاهدان

۳۵۴۹

۲۳۸

۱۵

۲

زابل

۳۶۶

۲۲

۱۷

۳

ایرانشهر

۸۴۵

۴۷

۱۹

۴

خاش

۳۹۴

۲۳

۱۷

۵

سراوان

۱۸۴۱

۶۶

۲۷

۶

مهرستان

۱۸۹۶

۱۱۰

۱۷

۷

سیب و سوران

۵۵۷

۷۰

۸

۸

هیرمند

۷۵۰

۴۲

۱۸

۹

نیکشهر

۲۹۸۲

۱۶۵

۱۸

۱۰

سرباز

۲۴۶۸

۱۲۰

۲۰

۱۱

دلگان

۹۵۳

۶۱

۱۶

۱۲

کنارک

۵۹۰

۲۲

۲۳

۱۳

چابهار

۵۳

۳

۷

استان

۱۷۱۶۴

۹۸۹

۱۷

مآخذ: ادارات آموزش و پرورش شهرستان ها

 

نتایج حاصل از تحقیق حاضر طبق جدول شماره(6 )که نسبت تعداد دانش آموزان به معلمین مناطق عشایری را نشان می دهد:

۱- در دوره ابتدایی از کمترین نسبت مربوط به سیب و سوران (۸) تا بیشترین مربوط به سراوان (۲۷) تفاوت دارد. این نسبت برای دانش آموزان دوره ابتدایی در کل استان ۱۷ می باشد.

۲- از کل تعداد معلمین دوره ابتدایی مناطق عشایری (۹۸۹) تعداد ۷۵۲نفر (۷۶درصد) رسمی، ۲۲۴ نفر  (۶/۲۲درصد) سرباز معلم و تعداد ۱۳ نفر        (۳/۱ درصد) را حق التدریس و سایر اشکال استخدامی تشکیل می دهند.

۳- کمترین نسبت معلمین رسمی را در مقطع ابتدایی شهرستان سراوان با    (۵۳ درصد) و بیشترین نسبت معلمین غیر رسمی مربوط به شهرستان های زابل و هیرمند و چابهار با ( ۱۰۰درصد) می باشد که نشان از توزیع نابرابر برخورداری مناطق عشایری شهرستان های استان دارد.

۴- در دوره راهنمایی نسبت تعداد دانش آموزان به معلمین مناطق عشایری از حداقل در شهرستان زاهدان 7 نفر تا حداکثر در ایرانشهر (۲۱) متغیر می باشد. این نسبت برای مناطق عشایری استان (۱۰) می­باشد.

۵- از کل تعداد معلمین دوره راهنمایی مناطق عشایری (۷۲) تعداد (۶۴) نفر رسمی (۷۹ درصد) و تعداد (۸ نفر) (۱۱درصد) سرباز معلم می­باشند.

۶- مناطق عشایری شهرستان­های کنارک، چابهار، دلگان، هیرمند، خاش، سراوان، سیب و سوران و مهرستان فاقد مدرسه راهنمایی می­باشند و دانش آموزان داوطلب ادامه تحصیل جهت ادامه تحصیل به مناطق روستایی یا شهرها مهاجرت می­کنند.

۷- نسبت تعداد دانش آموزان به معلمین در مناطق از ۲۲ در زاهدان و ۱۷ در دلگان متغیر است.

۸- کل معلمین دوره متوسطه مناطق عشایری رسمی هستند به جز   شهرستان­های دلگان و زاهدان در سایر شهرستان ها برای دوره متوسطه مدرسه­ای وجود ندارد.

 

بحث و نتیجه گیری

امروزه یکی از معیارها و شاخص های مهم برای قضاوت درباره میزان توسعه یافتگی هر کشور سطح امکانات و تسهیلاتی است که آن کشور برای تحت پوشش قراردادن جمعیت لازم التعلیم خود فراهم آورده است. بر این اساس بررسی نظام آموزشی و ویژگی­های مربوط به آن نقش مهمی در توسعه پایدار زندگی بشر دارد. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی فرصت­های آموزشی دانش آموزان عشایر استان سیستان و بلوچستان به انجام رسیده است. هر چند براساس طبقه بندی توسعه انسانی سازمان ملل، ایران در سال 1390 با شاخص (743/0) در زمره کشورهای با توسعه انسانی سطح بـالا ارزیابی شده است، با این وجود شاخص توسعه نیروی انسانی این استان با مقدار (۵۸۷/۰در پایین ترین و آخرین رتبه بندیها قرار داشته است. با توجه به اینکه یکی از عاملهای اثرگذار بر توسعه نیروی انسانی بویژه در دوره شش ساله اول ابتدایی، نرخ آموزش و باسوادی است در تایید این موضوع و در بررسی سوال اول این تحقیق، نتایج بدست آمده نشان داد که نرخ گذر دانش آموزان دختر عشایر از دوره ابتدایی به راهنمایی و از دوره راهنمایی به متوسطه صد درصد نیست و فرصت­های آموزشی بطور برابر توزیع نشده است. نتیجه ای که در مورد دانش آموزان پسر عشایرنیز صادق است. این شاخص­ها نشان می­دهد که علی رغم پایین بودن نرخ گذر برای هر دو گروه دختر و پسر، نرخ گذر دختران کمتر از پسران بوده است. به عبارت دیگر سهم دختران واجب التعلیم عشایر از سواد، کاهش چشمگیری یافته است. هر چند براین نکته باید اشاره کرد که چون تعداد زیادی از دانش آموزان عشایر بنا به دلایل خاص (اسکان، فقدان مدارس شبانه روزی و ...) در مدارس روستایی و شهری مشغول به تحصیل می­شوند لذا نرخ گذر در دانش آموزان عشایر کمی از واقعیت دور شده است. هر چند در خصوص پیشینه سوال اول، تحقیقی صورت نگرفته است ولی می­توان نیجه گرفت نتیجه این تحقیق در مورد نرخ گذر تحصیلی دختران با تحقیقات مهر علیزاده، رومیانی و پارسا (1391) اقدسی و زینالی فام (1391) و رومیانی، علیزاده و پارسا (1393) همخوان می­باشد. در بررسی سوال دوم نتایج بدست آمده در زمینه فرصت­های آموزشی نیز نشان داد که ضریب بهره برداری از فضاهای آموزشی مدارس ابتدایی، راهنمایی و متوسطه مناطق عشایری نسبت به مدارس استان کمتر می باشد که اختلاف زیاد این موضوع نشان می دهد مناطق عشایری با کمبود شدید فضاهای آموزشی روبرو می­باشند. هر چند در این زمینه مدیرکل آموزش وپرورش عشایر کشور از افزایش پوشش تحصیلی 11 هزار نفری دانش آموزان عشایری و رشد مراکز شبانه روزی عشایری از170 به 205 واحد آموزشی خبر داده و تصریح می­کند که در طی سالهای 96-92صدها مدرسه چادری به مدارس کانکسی و یا ساختمانی تبدیل شده است. در این زمینه تحقیقی صورت نگرفته است. در بررسی سوال سوم این تحقیق نتایج حاکی از آن است که نرخ تراکم دانش آموزان دوره ابتدایی، راهنمایی و متوسطه مناطق عشایری نسبت به دانش آموزان استان کمتر است که ناشی از وضعیت معیشتی، کوچنده بودن عشایر و تعداد اندک دانش آموزان این مقاطع می باشد. گزارشها نشان می دهد نسبت دانش آموزان به معلمین مناطق عشایری در دوره ابتدایی ۱۷می باشد. این نسبت برای مناطق عشایری سراوان بالاترین رقم و برای منطق عشایری سیب و سوران کمترین رقم می­باشد که نشان دهنده نابرابری دانش آموزان مقطع ابتدایی در برخورداری از تعداد معلم می باشد. در این زمینه هم تحقیقی صورت نگرفته است. همچنین براساس سوال چهارم تحقیق نتایج بدست آمده حاکی از آن است که، ۲۴ درصد از معلمین دوره ابتدایی را سرباز معلم ها و یا معلمین حق التدریس تشکیل می­دهند که این نسبت برای شهرستان سراوان بالاترین رقم و برای شهرستان­های زابل، هیرمند، چابهار کمترین رقم را دارد که نشان از نابرابری شهرستان­ها در برخورداری از معلمین رسمی دارد. در دوره راهنمایی نیز نسبت دانش آموز به معلم در مناطق عشایری استان ۱۰می­باشد که حداقل این نسبت برای شهرستان زاهدان و حداکثر در شهرستان ایرانشهر بوده است و نشان دهنده برخورداری نابرابر شهرستان­ها می­باشد. همچنین تنها شهرستان­های ایرانشهر، نیکشهر، سرباز، زاهدان و زابل مدرسه راهنمایی دارند و سایر شهرستان­ها فاقد مدرسه راهنمایی هستند و دانش آموزان داوطلب برای تحصیل به روستاها و شهرستانهای دیگر مهاجرت می­کنند. در شهرستانهای دارای مدرسه راهنمایی نیر ۱۱درصد سرباز معلم هستند که شهرستان زاهدان بالاترین رقم از برخورداری از سرباز معلم ها را دارد و نشان دهنده توزیع نابرابر معلمین رسمی در شهرستان های مختلف می باشد. در مقطع متوسطه نیز به جز شهرستان های دلگان و زاهدان مناطق عشایری سایر شهرستان­ها فاقد مدرسه دارای دوره متوسطه است که نشان دهنده نابرابری مناطق مختلف عشایری در برخورداری از آموزش متوسطه   می­باشد. نسبت دانش آموز به معلم نیز در مناطق عشایری دو شهرستان ۱۹می باشد. همچنین کل معلمین شاغل در آموزش دوره متوسطه مناطق عشایری رسمی هستند. در این رابطه هم تحقیقی انجام نشده است.

به طور کلی یافته های پژوهش حاضر نشان داد که نظام آموزشی مناطق عشایری استان سیستان و بلوچستان در همه زمینه­ها از جمله نرخ گذر تحصیلی، ضریب بهره برداری از فضاهای آموزشی، نرخ تراکم و نحوه توزیع معلمین در تمام مقاطع تحصیلی از وضعیت مناسبی برخوردار نمی­باشد و فرصت­های آموزشی عادلانه توزیع نشده است و نیازمند توجه جدی است. در واقع نتایج این تحقیق و تجربیات مشابه حاکی از آن است که کاهش    نابرابری­های آموزشی امری محال و غیر ممکن نیست و تلاش و سرمایه گذاری در این مورد بسیار مفید و موثر خواهد بود و بر عکس هر نوع سهل انگاری و فقدان برنامه ریزی دشواری­های عدیده­ای را بدنبال خواهد داشت. از آنجا که از طریق آموزش و پرورش، نیروی خام به سرمایه های انسانی مولد مبدل       می­گردد، نابرابری در فرصت های آموزشی فقط محروم کردن افراد از آموزش نیست، بلکه به نوعی محروم ساختن افراد از دستیابی به منافع و مزایای فردی و اجتماعی مترتب بر آموزش و پرورش و نفی قسمت اعظمی از حقوق اولیه افراد می­باشد. اما موضوع جامعه عشایر در نوع خود مهم­تر و قابل تامل تر است و بحث درباره­ی نظام آموزشی عشایر که به دلیل نوع معیشت خاص از حساسیت بالایی برخوردار است توجه بیشتری را می طلبد تا فاصله ایجاد شده در شاخص­های آموزشی بهبود یابد، چرا که جامعه عشایری دوشادوش جوامع شهری و روستایی نقش غیر قابل انکاری در گستره وسیعی از فضای جغرافیای کشور را ایفا می­نماید. تاکنون به عشایر به عنوان جمعیتی در حاشیه نگاه شده است و همین دیدگاه باعث شده تا این قشر از بسیاری از امکانات موجود در کشور محروم باشد سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرزمشترک با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است بنابراین تلاش برای فراهم کردن فرصت­های آموزشی بویژه در مناطق عشایری این استان از اهمیت خاصی برخوردار است. که توجه جدی دست اندرکاران نظام آموزشی در سطح کلان را می طلبد به همین منظور جهت رفع مشکلات موجود در نظام آموزشی عشایری پیشنهاد می­گردد که:

1-  یک سیستم اطلاعاتی کارآمد از جمله نظام اطلاعات مدیریت (MIS) جهت دستیابی به اطلاعات معتبر و مستند مرتبط با آموزش و پرورش عشایر استان ایجاد شود.

۲- بخشی از تحقیقات و مطالعات مراکز پژوهشی و دانشگاهی و سازمان آموزش و پرورش به نظام آموزش و پرورش عشایر استان سوق داده شود.

۳- در خصوص نظام آموزشی عشایر استان در سطح ملی و محلی و در قالب استراتژی­های برنامه­های بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت برنامه­ریزی صورت گرفته و نتایج به صورت مدون تدوین گردد.

۴- دوره­های مشخص و ترجیحا در قالب زمانی برنامه­های توسعه فرصت­های آموزشی مناطق عشایری به تفکیک جنسیت مورد بررسی قرار گرفته و نظام ارزیابی مربوطه فعال شود.

۵- در قالب یکسری تحقیقات و برای تکمیل تحقیق حاضر علل و عواملی که موجب کاهش کارآمدی نظام آموزشی عشایر می باشند مورد بررسی قرار گیرد.

۶- سطح تحصیلی معلمان مناطق عشایری در ابعاد کیفی آموزش بیشینه شود.

۷- جذب و بکارگیری بیشتر فارغ التحصیلان محلی به عنوان معلم و مدیر مدارس عشایری.

۸- کاهش سرباز معلمها از سیستم آموزش عشایر که باعث ضعف پایه­های آموزشی دانش آموزان می­گردد، حذف گردد.

۹- با توجه به اینکه تحقیق در جامعه عشایری به دلیل شرایط خاص معیشتی و جغرافیایی وگستردگی و پراکندگی خانوارهای هدف دارای مشکلات خاصی می باشد و تعداد اندک تحقیقات مناطق عشایری گواه این موضوع می­باشد پیشنهاد می­گردد برای پژوهش­های مرتبط با نظام آموزشی مناطق یاد شده تسهیلات ویژه­ای از نظر فناوری در اختیار آنان قرار داده شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

  1. اقدسی، علی نقی، زینال فام، افسانه. (۱۳۹۱). عوامل محیطی و اجتماعی مؤثر در ترک تحصیل (بازماندگان از تحصیل) دانش آموزان دختر دبیرستان­های شهرستان میاندوآب در سال تحصیلی ۹۰-۸۹. علوم تربیتی، ۵(۱۷).
  2. اکبری، علی، میزبان، مهدی. (۱۳۸۳). در آمدی بر شناخت ویژگی­های جمعیت و جوامع عشایری ایران. مطالعات ملی، ۵(۱) .
  3. امان اللهی، بهاروند سکندر (1383).  زوال کوچ نشینی در ایران: یک جانشینی ایلات و عشایر. فصلنامه مطالعات ملی. عشایر و هویت ایرانی.1،17سال پنجم شماره 1.
  4. مهرعلی­زاده، یدالله، رومیانی، یونس و پارسا، عبدالله. (۱۳۹1). بررسی جریان مدل دانش آموزی دوره راهنمایی تحیلی آموزش و پرورش شهرستان اهواز طی سالهای برنامه چهارم توسعه. دو فصلنامه مطالعات برنامه ریزی آموزشی، سال اول، شماره دوم. ص59 – 27.
  5. رومیانی، یونس و مهرعلی­زاده، یدالله و پارسا، عبدالله. (۱۳۹3). بررسی کارایی درونی مدارس شهرستان اهواز طی برنامه چهارم توسعه کشور به تفکیک پایه، موقعیت جغرافیایی و ناحیه. مجله علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز، پاییز و زمستان، دوره ششم، سال 21، شماره 2، ص ص 58-39.
  6. سیدان، مهدی. (۱۳۷۹). بررسی مشکلات آموزش و پرورش عشایر. کشاورزی و صنعت، ۱۵، ۱۹-۱۶.
  7. صفی نژاد، جواد. (1383). ساختار اجتماعی عشایر ایران. فصلنامه مطالعات ملی : 1383 , دوره  5 , شماره 1 (17); از صفحه 43 تا صفحه 84 .
  8. عطاران، محمد و عبدلی، مصطفی. (1391). فرهنگ یادگیری مدرسه عشایر کوچ رو:    روایت­های یک معلم. فصلنامه مطالعات برنامه درسی ایران سال هفتم، شماره 25، تابستان، ص   65-45. 
  9. کاظمی، سلطان علی. (1369). توانائی‌ها و ناتوانی‌های آموزش عشایر از ابتدا تا انقلاب اسلام، پایان‌نامه . دولتی - وزارت علوم، تحقیقات، و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده علوم . 1369 . کارشناسی.
  10. کریمی، محمد. (1383). بررسی اقدامات انجام شده ، چالش­های موجود و راهکارهای پیشنهادی در کانون توسعه عشایری (ایل شهر) بوشکان استان بوشهر همایش ملی ساماندهی جامعه عشایر ایران.
  11. فیوضات، یحیی. (۱۳۷۶). مبانی برنامه ریزی آموزشی. تهران: ویرایش.
  12. مرکز آمار ایران، نتایج سرشماری عشایر کوچنده ۱۳۸۷.
  13. مشایخ، فریده. (۱۳۹۰). دیدگاه­های نو در برنامه­ریزی آموزشی. تهران: سمت
  14. نادری، ابوالقاسم، حسنی، حجت، صادقی، اعظم.( ۱۳۹۲). ارزیابی کارایی مدارس با بهرهگیری از روش تحلیل پوشش داده­ها : مورد پژوهی مدارس راهنمایی شهرستان شهر بابک در سال تحصیلی ۸۷-۸۶. تعلیم و تربیت ۱۱۵.
  15. نبی­زاده سرابندی، سیما. (۱۳۸۴). بی عدالتی در فرصت­های آموزشی استان سیستان و بلوچستان. پژوهش زنان، ۳(۳)، ۱۷۵-۱۵۵.
  16. Tomasevski, Katarina. (2003), Education denied: Costs and Remedies, March 2003. University press Ltd Dhaka.
  17. Bangsbo, E. (2008). Schooling for knowledge and cultural survival: Tibetan community schools in nomadic hearing areas. Educational Review, 60(1), 69-84.
  18. Chase, S. (2011). Narrative Inquiry: Still a field in the making. In N. Denzin & Y Lincoln (Eds.), The SAGE handbook of a qualitative research (4th
  19. Ed.). Thousand Oaks, CA: Sage.
  20. Cherchye,  L.,  De  Witte,  K.,  Ooghe,  E.,  &  Nicaise,  I.  (2010). Efficiency and equity in private and public education:  A nonparametric comparison. European Journal of Operational
  21. Research, (2), 563-573.
  22. Dyer, Caroline. (2015). Evolution in approaches to educating children from mobile and nomadic communities, Education for All 2000-2015: achievements and challenges, ED/EFA/MRT/2015/PI/15.
  23. Joseph، P. B.، Bravmann، S. L.، Windschitl، M. A.، Mikel، E. R.، & Green، N.
  24. S. (2011). Cultures of curriculum. London: Taylor & Francis.
  25. Tahir G.، Muhammad، N. D.، & Mohammed A. M. (2005). Improving the Quality of nomadic education in Nigeria: Going beyond access and equity. Association for the Development of Education in Africa، Nigeria. Federal Ministry of Education.

 

 



heidarzadegan@edpsy.usb.ac.ir عضو هیأت علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان [1]

کارشناس ارشد مدیریت آموزشی[2] 

[3]. Tomasevski

[4]. Joseph, Bravmann, Windschitl, Mikel, and Green

[5]. Chrechye, Witte and Ooghe

[6]. Dyert

[7]. Bangsbo